از بحثهای خواندنی درباره تشكيل جبهه و ائتلاف سياسی كه در
هفتههای اخير درايران اوج گرفته، بحثی است كه رهبران موتلفه
اسلامی درهمين ارتباط آغاز كرده اند. موتلفه روز به روز بيشتر
اين پا و آن پا میكند تا ببيند وضع در دولت احمدی نژاد چگونه
خواهد بود و صرف میكند همه تخم مرغهايش را در سبد اين دولت
بگذارد و يا برای آينده هم شده چندتائی را در جيب مخالفان و
منتقدان اين دولت بگذارد. به همين دليل است كه همزمان با بحث
جبهه و ائتلاف در ميان اصلاح طلبان و حتی اشاراتی كه نهضت
آزادی و جبهه مشاركت ( هم در اظهار نظرهای دكتر يزدی و هم دكتر
محمد رضا خاتمی- هر دو پزشك اند، با بقيه دكترهای دولتی اشتباه
نشود!) آنها نيز يكباره وارد بحث جبهه شده اند.معيارهای خود را
اعلام كرده اند و در باره مصداقها نيز كلياتی را گفته اند.
اين كه به كجا خواهند رفت و اهل جبهه و ائتلاف هستند يا نيستند
و كارشان باهاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد به كجا خواهد كشيد
و... درآينده معلوم خواهد شد. بحث دراينجا بر سر آينده اين
طرحها نيست، بحث بر سر معيارها و نامی است كه موتلفه برای
جبهه پيشنهاد كرده است. موتلفه اسم جبهه پيشنهادی خود را
گذاشته "جبهه خودیها".
اگر اسدالله بادامچيان استاد دانشگاه در همين زمينهها نشده
بود و برای خانه احزاب خط و نشان نمی كشيد و يا كميسيون ماده
10 احزاب را در قبضه نداشت، تاريخ احزاب درايران را تدريس
دانشگاهی نمی كرد و منكر نقش احزاب در تاريخ معاصر ايران نبود
و يا عسگراولادی عضو مادام العمر هيات منصفهها نبود، ضرورتی
هم نداشت اين توضيح داده شود:
جبهه با كسانی تشكيل میشود كه در عين داشتن اختلافات، با هم
بر سر عام ترين و عمده ترين موضوع مورد نظر و توافق و تا تحقق
آن موضوع همكاری میكنند. ائتلاف هم تقريبا همين معنا را دارد،
جز اينكه كمی جنبه تشكيل حكومت هم دارد.
در هيچ كجای دنيا تا كنون مطرح نبوده است خودیها با خودیها
جبهه كنند. اگر خودی هستند، اختلافی هم با يكديگر نبايد داشته
باشند و اگر اختلافی نباشد نياز به جبهه و ائتلاف نيست.
بنابراين، يكی پيدا شود و در مصاحبههائی كه رهبران موتلفه
میكنند، از جا بلند شده و بپرسد: جبهه خودی با خودی يعنی چه؟
مثل اين میماند كه كسی بگويد: من میخواهم با خودم ازدواج
كنم! |