نويسندهی يكی از كامنتها مرا به بيماری مزمن بدبينی و
كوبيدن احمدینژاد نواخته است. من هر آن چه دربارهی او قبل از
انتخابات نوشتهام
را همچنان درست میدانم. چرا كه آن زمان معتقد بودم منافع ملی
ما با رای ندادن به
او تامين میشود. اين عقيدهی خيلیها و بسياری كه به او رای
ندادند بود. به هر
صورت اين بدبينی امروز جزئی از زندگی ما شده است. جزئی كه
البته بسيار واقعی است و
بیتوجهی به هشدارهای بدبينانه و نظر خودم واقعبينانه
میتواند بنياد ما را به باد
دهد. اين واقعيت در ماجرای هستهای نهفته است. البته اين را
قبول دارم كه امريكا
زور میگويد ولی اين را هم معتقدم كه اين زورگويی امريكا در يك
رابطهی متقابل شكل
گرفته است و اصلا يكطرفه نيست. اين طور نيست كه شيطان فی نفسه
گمراه كنندهی انسان
باشد. من آدمی هم مايههايی دارم كه او میتواند موفق باشد. در
ماجرای هستهای معتقدم تمام خواست امريكا بردن پرونده به شورای
امنيت است و اين را نه با صراحت كه
با شيطنت عمل میكند. امريكا به هيچ وجه نمیخواهد ما با آرامش
و معقول و در راهی ميانه گام برداريم. بلكه ما را به مواضع تند
و راديكال سوق میدهد. بيهوده نيست كه
واشنگتن پست مقاله مینويسد كه چرخهی توليد سوخت هستهای حق
ايران است و در امريكا
يك نظر واحد و اجماع وجود ندارد و ايران میتواند با پایفشاری
به حق خود برسد. اين
نوع تحليلها كه عمدتا ساخته و پرداخته بازیگران كاخ سفيد است
در فهم ما خلل ايجاد
میكند و بعد كه گامی تند به جلو برداشتيم روی ديگر اقدامات
شيطان بزرگ را
میبينيم. سياستمداران ما چه میكنند كه به بنبست نرسيم. اگر
فكر رايزنی با
كشورهای شورای حكام و تغيير نظرات آنها هستند كه آب درهاون
میكوبند. اگر فكر
میكنند كه با ترس و تهديد لغو قراردادها میتوانند امتياز
بگيرند كه دودش اول به
چشم خودمان میرود. كدام عقل سليم میگويد وقتی هند به ما رای
نداد بايد قرارداد خط
لولهی گاز لغو شود. اصلا تمام خواست آمريكا همين است. مگر او
موش نمیدواند كه اين
قرارداد به سرانجام نرسد. من معتقدم آسيبی كه از ماجرای
هستهای دامان كشور ما را
میگيرد آسيبی ملی است ولی خود موضوع، موضوعی ملی نيست. چون
حاكمان نه بر مبنای عقل جمعی كه بر مبنای عقل گروهی عمل
میكنند. عقل جمعی هنگامی شكل میگيرد كه باب
طرح ديدگاههای مختلف در كشور باز شود كه باز نيست. مطمئنا اگر
امروز در ايران فضای دموكراتيك حاكم بود امريكا به هيچ وجه
نمیتوانست موفق باشد. تنها اين فضا است كه
در سطح جهانی میتواند ما را بازیگری موفق كند. اگر برخی به
رای زياد احمدینژاد
به عنوان پشتوانهی مردمی اشاره میكنند سخت در اشتباه هستند.
معنای آن رای چيز
ديگری است كه بايد وقتی ديگر به آن پرداخت. الان مساله اين است
كه ما با بیتوجهی همان گامهايی را برمیداريم كه خواست
امريكا است. برای همين بايد از همين جا
بازگشت. نه اين كه بگذاريم در لحظهی آخر، كه آن موقع بايد
هزاران امتياز داد و تا
كمر برای شيطان خم شد و تمام حيثتمان را به باد دهيم. با وضعيت
فعلی اين هسته در
گلومان میماند و خفهمان میكند. چيزی كه خواست امريكا است |