ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

اتم
دردسر ملی
يا پرونده ملی؟
شيرزاد

 
 
 
 
 

هفته‌ها و روزهای حساسی از تاريخ كشورمان را پشت سر گذاشتيم و به طور قطع هفته‌های سرنوشت سازی را نيز در پيش داريم. معمولاً سياست خارجی جزو آن دسته از مسائلی است كه با تغيير دولتها به سرعت ميتوان وضعيت جديدی را در آن به نمايش گذاشت. در ساير زمينه‌ها نظير مسائل اقتصادی و اجتماعی، اعمال تغييرات و مشاهده نتايج، زمان بر است. اما در سياست خارجی به سرعت ميتوان عمل كرد و تا حدی هم نتايج زودرس است.

دولت جديد در شرايط حساسی پا به ميدان گذاشت كه موضوع هسته‌ای ايران نيز در آستانه تغيير و تحولات قرار داشت. طبق مذاكرات قبلی قرار بود پيشنهادهای سه كشور اروپايی در بهار امسال به ايران عرضه شود؛ اما تحت تأثير رخدادهای داخل ايران و فعل و انفعالات انتخابات رياست جمهوری اين امر تا پس از پايان انتخابات به تعويق افتاد و سرانجام در آستانه تغيير و تحول دولت به ايران عرضه شد. در آخرين هفته‌های دولت خاتمی، سياستگذاران دولت جديد دورخيز خود را برای ورود به چالش هسته‌ای با غرب آْغاز كردند. در يك جمعبندی كوتاه مبانی تحليل تيم ناهمگون متشكل از ياران تازه كار رئيس جمهور خوش اقبال و همراهان كانديدای شكست خورده جناح راست در انتخابات كه اينك در كسوت دبير شورای امنيت ملی بر آن بود كه كارآيی و عرضه خود را به رخ هم جناحی‌ها و غيرهم جناحی‌ها بكشاند بر چند پايه زير استوار است:

 

1- مجموعه سياست ورزان و مذاكره كنندگان دولت قبلی از موضع ضعف و انفعال عمل ميكردند و حتی در مواردی در صداقت و وفاداری آنها به منافع ملی ميتوان ترديد كرد.

2- با يك برخورد عزتمند و از سر اقتدار ميتوان قدرتمندانه در مقابل زياده خواهيهای غربيها ايستادگی كرد و آنها را به عقب نشينی وادار كرد.

3- غربی‌ها در وضعيتی قرار ندارند كه بتوانند اقدام شديدی بر ضد ايران انجام دهند. آمريكايی‌ها به شدت در باتلاق عراق گير كرده اند و امكان هر نوع عمليات نظامی جديد چه به لحاظ فضای بين المللی و چه به لحاظ فضای داخلی از آنها سلب شده است. علاوه بر اين رشد فزاينده قيمت نفت در ماههای جاری امكان تحريم اقتصادی مؤثر ايران را از آنها سلب كرده است.

4- غربيها نميتوانند اجماع گسترده‌ای عليه ايران را سامان بدهند. با گسترده تر كردن دامنه مذاكرات و به ميان كشيدن بيشتر پای چين، روسيه و هند ميتوان از قدرت مانور سياسی آنها در آژانس بين المللی انرژی اتمی كاست.

5- ما نبايد از لولوی ارجاع پرونده هسته‌ای به شورای امنيت سازمان ملل بيش از حد واهمه داشته باشيم. بايد از قدرت اين تهديد بكاهيم و نشان دهيم برای دفاع از منافع ملی خود پای هر چيزی ايستاده ايم.

6- مسأله هسته‌ای و به خصوص چرخه كامل سوخت برای ما يك خط قرمز غيرقابل عدول است. غربی‌ها تحت هيچ شرايطی به ما اجازه پيشرفت نميدهند و اگر همين جا ايستادگی نكنيم فردا برای هر فناوری ديگر بايد از آنها گدايی كنيم.

 

با اين مبانی، تيم ياد شده حركت پرشتابی را آغاز كرد. آنها ميخواستند در اولين حركت پرتلاطم خود نشان دهند كه با صلابت و قاطعيت و با داشتن روحيه خدمت ميتوانند به سرعت پيچيده ترين مشكلات كشور را حل كنند. از همان نخستين روزهای آغاز به كار رياست جمهوری جديد تبليغات فراوان داخلی و خارجی در موردطرح ابتكاری رئيس جمهور مطرح شد و با مانورهايی سعی شد اشتياق و تشنگی نسبت به اين طرح در افكار عمومی دامن زده شود.طبيعی هم بود كه كشورهای خارجی هر نوع عكس العمل مثبت يا منفی را به بعد از شنيدن طرح موكول كنند و در برخورد اول سعی كنند اين طرح را به عنوان پيشنهادی از سوی حاكميت يكدست شده ايران تلقی كنند.

در همين حال بخش ديگر فعال در قضيه به رهبری علی لاريجانی استراتژی گستردن دامنه گفتگوها را دنبال كرد و تلاش نمود فعالان جديدی را در اين عرصه وارد كند. روسيه، چين و هند تنها گزينه‌های قابل طرح در اين عرصه بودند. دبيركل آژانس و مجموعه كشورهای غيرمتعهد هم بخش ديگری از داستان بودند. كه در حاشيه مورد توجه قرار داشتند.

نقطه آغازين ديپلماسی جديد هسته‌ای ايران البته قبل از اينها با راه اندازی مجتمع UCF اصفهان كليد خورده بود. كاری كه قطعاً نه مورد علاقه طرفهای مذاكره كننده اروپايی، نه آژانس و نه حتی كشورهای جبهه مقابل آمريكا و اروپا در آژانس يعنی روسيه، چين و غيرمتعهدها بود. احساس گروه اخير اين بود كه اقدامات يك جانبه ايران راه را برای برخورد با آن هموارتر و دفاع از آن را مشكل تر ميكند. و البته رويدادهای هفته گذشته نيز مؤيد همين واقعيت بود. راه اندازی UCF با تعجيل ويژه‌ای در آخرين روزهای دولت خاتمی مطرح شد و به وضوح رئيس جمهور سابق به افكار عمومی اين واقعيت را رساند كه اين تصميم دولت او نيست.

نهايتا كليد آغاز عمليات راه اندازی در نخستين روزهای دولت احمدی نژاد زده شد. اين كليد در واقع نقطه آغازين مسابقه‌ای بود كه از يك سو ارابه سياسی دولتمردان جديد ايران و از سوی ديگر ارابه سياست هماهنگ شده آمريكا و اروپا در آن به تاخت به هم نزديك ميشدند.

همين جا قضاوت خود را عرضه بدارم كه به نظر اين حقير آغاز UCF اصفهان اشتباه بزرگ و غيرقابل جبرانی است كه تصميم گيرندگان درآن زمان مرتكب شدند. بر فرض درستی چنين عملی در زمان مناسب، حداقل ميتوان اطمينان داشت كه در آن روزها كه هنوز جز چند نفر از اصحاب ستاد رياست جمهوری، دولت جديد ياران خود را نمی شناخت و در بحبوحه تحول دولت و در شرايطی كه تمام كارشناسان سياسی داخل از مدتها پيش به انتظار نشسته اند تا تكليف خود را بدانند و با تمام قوا در عرصه نيستند، اين اقدام سراسر ريسك و مخاطره است و قدم نهادن در راهی كه سنجش كافی از قدمهای بعدی آن صورت نگرفته است. اما گويی تعجيل برای برداشتن گامهايی متفاوت با دولت گذشته آنقدر زياد بود كه كسی به خطرات پيش رو توجه نداشت. در نگاه تصميم گيرندگان جديد وجود انگيزه خدمت برای موفقيت كافی بود و كسی نگرانی از «تصميم اشتباه گرفتن» نداشت. راقم اين سطور درهمان روزها مصاحبه‌هايی با رسانه‌های نيمه جان موجود داشت و همان جا به شوخی اعلام كرد: «ما از زمان مادها تاكنون گاز UF6 توليد نكرده ايم. تصور ميكنم اگر يكی دو سال يا لااقل چند ماه ديگر هم اين كار را آغاز نكنيم آسمان به زمين نرسد، تا لااقل زمانی اين كار را آغاز كنيم كه جلوی پايمان روشنتر باشد.» البته تا جايی كه يادم ميآيد در فضای خاص رسانه‌ای موجود اين صداها طنين نداشت.

در هر حال پس از به كار افتادن واحدهای عملياتی كارخانه UCF اصفهان ماشين عمليات سياسی و فنی اروپايی‌ها هم به كار افتاد. بازرسيها به ظاهر طبق معمول ادامه داشت. اما اندكی مانده به اجلاس سران در سازمان ملل، گزارش جديد البرادعی انتشار يافت، گزارشی كاملاً متفاوت با گذشته و سرشار از نكات قابل تأمل. اين گزارش شايد در واقع نخستين محصول عملی اعمال بازرسيها بود. هر چند در يكی دو نكته نظير آلودگی سانتريفوژها به اورانيوم غنی شده نتيجه بازرسی‌ها به نفع ادعای ايران تمام شده بود، اما در موارد متعدد ديگر پروندههای سرشار از ابهام و اتهام جديدی گشوده شده بود. وضعيت كشور ما در اين گزارش درست شبيه متهمی است كه بعد از مدتها انكار و سكوت لب به سخن گشوده و از هر حادثه نكات كوچكی را گفته است؛ در عين حال اسناد و شواهدی نيز عليه او يافته شده است، و حال بازپرسان سياهه‌ای تهيه كرده اند از نكاتی كه بايد در يك تحقيق گسترده و دامنه دار آنها را روشن كرد. اين وضعيت درست خلاف ذهنيت ساده انگارانه بعضی از مسؤولان دست اندركار و يا لااقل ادعاهای رسانه‌ای آنها بود كه: «ابهاماتی در ارتباط با عملكرد گذشته هسته‌ای ايران مطرح بوده است كه پاسخهای لازم به آنها داده شده و عنقريب بايد پرونده بسته شود». گزارش اخير البرادعی حاكی از آن بود كه ماجراهايی تازه در آستانه آغاز است، كه به اين سادگی‌ها ختم شدنی نيست.

متأسفانه پس از انتشار گزارش البرادعی كه حكايت مكشوف شدن پرده‌های بعدی را با خودداشت موضوع جدی گرفته نشد و تصميم گيرندگان همچنان در فضای ذهنی خود به مرور دلايل حقانيت خود مشغول بودند. در آن زمان هنوز فرصت حضور در مجمع عمومی در پيش بود و امكان طراحی يك ابتكار واقعی از دست نرفته بود. به جای كارهای زيادی كه ميشد انجام داد و مهمترين آنها جدی گرفتن قضيه بود، دست اندركاران ماجرا تلاش كردند كه در افكار عمومی داخل داد مظلوميت بزنند و به جای تمهيد اقداماتی كه در عرصه جهانی و در فضای افكار عمومی بين المللی بتواند فشار را بكاهد سعی كردند در داخل با انواع استدلالها مردم را قانع كنند كه ما مشكلی نداشته ايم و خارجی‌ها با زور و تحميل با ما برخورد ميكنند. آنها تلاش كردند بطلان گزارش البرادعی را به "ايرانيها" بقبولانند. امری كه كمترين تأثيری در سرنوشت قصه نداشت!

اين شيوه تا مجمع عمومی سازمان ملل نيز ادامه يافت. فرصت نطق تاريخی رياست جمهوری ايران تماماً مصروف بيان مواضع تند ضد استكباری و مذمت زورگويی غربی‌ها و تبعيض در روابط بين الملل شد، حرفهايی كه بر فرض درستی، زمانها و مكانهای بسيار بهتری برای عرضه آنها بود. سپس مصاحبه‌هايی انجام شد كه يكی پس از ديگری وضع را بدتر كرد. در مجموعه صحبت‌ها مخاطب گفته‌ها گم شده بود وگويندگان ظاهراً توجه نداشتند كه با چه كسی حرف ميزنند. فقط برايشان مهم بود كه آنچه را حرف حق می‌پندارند بيان كنند، حال هر انعكاس و پيامدی ميخواهد داشته باشد. نوع بيانها عمدتاً مخاطب داخل كشور را نشانه رفته بود و به فضای فكری، فرهنگی و تبليغاتی خاصی كه در مغرب زمين حكم فرماست توجهی نداشت.

در خلال مصاحبه‌های مذكور بخشی از آنچه اروپايی‌ها و آمريكايی‌ها برای لابی گسترده خود در نهادهای بين المللی نياز داشتند سخاوتمندانه به آنها تقديم شد. غربی‌ها تلاش داشتند در گفتگو با رقبای روسی و چينی خود در آژانس و در برابر كشورهای مستقلی كه نگران اعمال سياستهای يك جانبه آمريكايی‌ها در دنيا هستند اين منطق را به كرسی نشانند كه «مذاكره با ايرانيها‌بی‌ثمر است و آنها تصميم خود را به هر قيمت گرفته اند». در مصاحبه‌ای كه خبرنگار قوی پنجه شبكه CNN (كريستين امانپور) آمريكا با رئيس جمهور ايران داشت سه بار آقای احمدی نژاد تكرار كرد كه "ما مصمم به غنی سازی هستيم" و اين يعنی سه طلاقه كردن مذاكره با آژانس و تعامل با جهانيان. پيام اين سخن برای كليه اعضای آژانس اين بود كه ما كار خويش ميكنيم و شما نيز هر كار كه ميخواهيد بكنيد. پيامی كه 22 كشور را در مقابل ما يكپارچه كرد 12 كشور را به انفعال در دفاع از ما واداشت و تنها كشور كوچك ونزوئلا را به همراهی ما كشانيد.

مجموعه آنچه در سازمان ملل رخ داد مائده‌ای آسمانی برای غربی‌ها بر ضد ايران بود. آنها برنامه‌ای درازمدت و گام به گام را برای در فشار و تنگنا قرار دادن ايران تنظيم كرده بودند، اما آنچه فكرش را نمی كردند رخ داد و حريف به دليل شتابزدگی در اولين گامهای بازی زير دوخم اش را در اختيار آنها گذاشت. تا پيش از حضور در مجمع عمومی سازمان ملل، بسياری از ناظران در داخل و خارج ايران تحليلشان اين بود كه در اجلاس آتی هيأت مديره آژانس، مسأله ارجاع ايران به شورای امنيت سازمان ملل مطرح نخواهد شد. پيش بينی‌ها حداكثر حول و حوش اين مسأله می‌گشت كه در اجلاس ياد شده قطعنامه شديدتری عليه ايران صادر خواهد شد و بر ادامه بازرسيها تأكيد خواهد شد. اما رخدادهای صورت گرفته فضای ديگری ايجاد كرد.

بازی سياست بسيار پيچيده و جدی است. در اين بازی كافی نيست كه با شور و حرارت به ميدان بيايی. اندكی خطا ميتواند در حساسترين شرايط توپ را در آستانه دروازه خودی به دست حريف بدهد و اين اتفاقی بود كه به دست تيم ناآزموده و تازه كار سياسی كه راهی سازمان ملل شده بودند و هفته بعد مأموريت خود را در آژانس ادامه دادند صورت گرفت.

در اثنای فاصله زمانی ميان بازگشت هيأت اعزامی به سازمان ملل تا اجلاس آژانس شاهد اوج سردرگمی و وهم زدگی سياستمداران يا كارآموزان سياسی دولت بوديم. از سويی در رسانه‌ها حماسه‌ها سرودند از حضور مقتدرانه مسؤولان ايرانی در سازمان ملل و نطق‌های كوبنده‌ای كه جهان را به حيرت و تحسين گماشته است! و از سوی ديگر در مقابل خبرها و نشانه‌هايی كه حاكی از وخيم شدن وضع ما در اجلاس حكام بود خود را به اميدهای توأم با دودلی نسبت به ايستادگی روسيه، چين و غير متعهدها دلخوش كردند، و در عين حال تلاش كردند با مصاحبه‌های آتشين شديدترين تهديدهای ممكن در صورت ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت را در پيش روی رأی دهندگان قرار دهند. چهره برافروخته و پرعصبانيت دبير شورای امنيت ملی در جريان مصاحبه‌ای كه بعد از برگشت از سازمان ملل انجام شد و سخنان شديدی كه وی ابراز كرد از ساده ترين تدبيرهای سياسی به دور بود. هر كدام از اين دست و پا زدن‌ها متأسفانه نفتی بود بر آتشی كه در افروخته شدن آن حركت‌های عجولانه و نسنجيده قبلی مسؤولان خودمان بيشترين تأثير را داشت.

به اين ترتيب نهايتاً قطعنامه شورای حكام آژانس با ادبيات بسيار كم سابقه بر ضد ايران صادر شد. تعابيری كه در اين قطعنامه در ارتباط با عدم پايبندی ايران به مقررات بين المللی به كار گرفته شده بسيار كم نظير است. اين سند تاريخی كشور ما را در آستانه مرحله‌ای جديد و سرنوشت ساز قرار داده است كه در گذشته ايران كمتر نمونه‌ای دارد و نمونه‌های ديگر آن در جهان نيز چندان خوشايند نيست.

پس از صدور قطعنامه سكوت مطلق مسؤولان ايران را فرا گرفت و تا دو سه روزی گيجی كم نظيری بر فضای تبليغاتی و سياسی ايران حكمفرما بود. هنوز هم شايد آثار ضربه دور از انتظار برای برخی مسؤولان كشور فضايی از بهت و حيرت ايجاد كرده باشد. ظاهراً اغلب آنها انتظار چنين وضعی را نداشتند. آنها بر اين تصور بودند كه سياست مقتدرانه و عزتمند آنها غربی‌های مستكبر و مغرور را بر سر جای خود خواهد نشاند و آنها را وادار خواهد كرد كه واقعيت "ايران قدرتمند و هسته ای» را بپذيرند.

پس از گذشت سه چهار روز بالاخره مسؤولان تدبير را در آن ديدند كه مجلس را به صحنه بياورند. مجلسی كه بيش از يك دهه محلی از اعراب برای تصميم گيری در سياست هسته‌ای كشور نبوده است اكنون بعد از گير كردن مسؤولان سياسی كشورمان در تار عنكبوت تنيده شده از اقدامات خودشان بايد به صحنه بيايد و چاره انديشی كند. و البته اين نوشدارو چاره اين زخم نيست.

پس از هفته‌ها تهديد كه اگر به ما به چشم بد نگاه كردند طرح سه فوريتی خواهيم داد و آناً از همه پيمانها خارج ميشويم، نهايتاً طرحی يك فوريتی به عرصه مجلس آمد. اهل فن ميدانند كه تصويب طرح يك فوريتی ممكن است ماهها به طور انجامد و هيچ اتفاقی نيفتد. بنا به اين طرح دولت مكلف است از اجرای داوطلبانه پروتكل الحاقی خودداری كند. معنای اين حرف آن است كه از فردای تصويب طرح دولت مكلف است از ورود بازرسان آژانس به ايران جلوگيری كند. حال آيا اين كار به معنای حلقه‌ای از يك برنامه سياسی و ديپلماتيك مدون است يا اقدامی از سر انفعال و عكس العمل احساسی، خدا ميداند.

اكنون كشور ما در فرازی بس حساس از تاريخ خويش قرار گرفته است. تصميم گيرندگانی كه هرگز به خود زحمت ندادند كه حتی مشورتی خشك و خالی با ديگران بكنند و خود را همواره از نعمت نظرات نقادانه و پيشنهادهای ديگران محروم كردند، اينك تلاش دارند در سطح داخل كشور با تمام قوا وانمود كنند كه مسأله رخ داده موضوعی ملی است و همگان بايد برای حل آن آستين بالا بزنند. البته در فضای تكصدايی موجود جز آهنگهای تأييد چيزی شنيده نميشود و نقادان اگر راهی برای طرح نصايح خود به حاكمان نبينند جز سكوت چاره‌ای ندارند. اما ترديدی نيست كه اين سكوت و بيصدايی در هنگام بحران هم ادامه خواهد يافت و آنان كه كشور را به هر دليل به دردسر افكنده اند لاجرم بايد خود تدبير برون رفت از آن را بيابند.

به نظر حقير روزهای آينده روزهای طنين يافتن پرسشهای اساسی در داخل كشور است. سياست خارجی در پيش گرفته شده بسيار سريعتر از آنچه انتظار ميرفت بر اقتصاد كشور سايه افكن شد. البته در گام نخست فعالان عرصه اقتصاد، سرمايه گذاران و مديران صنعتی و اقتصادی تحت تأثير اين رخدادها واقع شده اند، اما ديری نخواهد گذشت كه اين آثار اقتصادی در زندگی روزمره مردم عادی نيز آشكار خواهد شد. در چنين شرايطی است كه در فضای فكری مردم سؤالهايی بس جدی نسبت به عملكرد مسؤولان كشور شكل خواهد گرفت. روشن است كه مادامی كه موضوعی تنها در سطح يك چالش ساده ميان مسؤولان سياست خارجی كشور با ساير ممالك دنيا باشد مردم حساسيت كمتری نسبت به آن خواهند داشت. و به طور طبيعی جانب مسؤولان كشور خود را خواهند گرفت. اما از آن هنگام كه چالشهای ياد شده به زندگی مردم كشيده شود و برای آنها هزينه آفرين باشد وضع تفاوت خواهد كرد و همگان خواهند پرسيد كه هزينه چه چيز را دارند می‌پردازند.

عملكرد ناكام سياست خارجی دولت نوپا كه با حرارت فراوان آغاز شد و خيلی زود با مانع مواجه گشت مرا به ياد خاطره‌ای می‌اندازد كه ذكر آن خالی از مطايبه نيست و مطلب را با آن به پايان ميبرم.

سالها پيش در دوران دانشجويی تابستانها گهگاه به استخر دانشگاه ميرفتيم. روزی يكی از دانشجويان همراه خود مهمانی آورده بود كه ظاهراً از قبل چندان با آب آشنا نبود. جوانك بازوان ستبر و هيكل ورزيده و در هم پيچيده پهلوانی داشت. ناخودآگاه توجه من و برخی دوستان به او جلب شد. با قدرت تمام بر فراز قسمت عميق ايستاد و به داخل آب پريد. صدای برخورد بدن او با سطح آب توجه همه را به خود جلب كرد و آب را به شدت به تلاطم درآورد. سپس با تمام توان شروع كرد به شنا كردن. تنها متكی به زور بازويش بود و تمرين نداشت كه تمام اندام خود را در شنا به كار گيرد. چند متری را طوری شنا كرد كه همه از ترس از پيرامون او كنار رفتند. چشمها منتظر بود تا ببينند پهلوان قوی هيكل در استخر چه ميكند. پس از طی كردن چند متری نفس اش بريد و از ادامه حركت ناتوان شد. كمك خواست و نجات اش دادند.

پهلوان پرزور نمی دانست كه دست و پنجه نرم كردن با آب لطيف استخر با فوت و فن كباده كشيدن و ميل زدن امكان پذير نيست. آن زور بازو در جای خويش شايد كارساز باشد اما در ميانه آب فن آب پيمايی به كار می‌آيد. در اين هنگامه زور‌بی‌ثمر زدن تنها به تسريع در خفگی و از دست رفتن توان منجر ميشود.

 ظاهراً كباده كشان ميدان سياست ايران كه به مدد زور بازو و گرفتن مواضع مقتدرانه و ايستادگی بر آنها توانسته اند حريفان را از صحنه به در كنند تصور كرده اند كه با روش مشابه در سازمان ملل و در ميانه ميدان سياست جهانی هم ميتوان به نتيجه رسيد. نتيجه اين شنای پهلوانانه همين نفس سوزی زود هنگام است. فاعتبروا...