محسن سازگارا، از طراحان اصلی "طرح رفراندوم" نامه سرگشاده
جديدی برای علی خامنه ای، رهبری جمهوری اسلامی نوشته و نقطه
نظرات خود را درباره اوضاع كنونی ايران و آينده جمهوری اسلامی
و رهبر بيان كرده است. دراين نامه، به نكات قابل توجهی در
باره دسته بندیهای جديد در حاكميت و دولت جديد اشاره شده است
و زمينه سنجیهای جديد برای برداشتن خيز تسخير مجلس خبرگان و
عزل علی خامنه اي( به تعبير وی كشيدن صندلی از زير پای خامنه
ای) از رهبری. او دراين نامه مینويسد كه دست راستی ترين محافل
كه اكنون چنگ به دولت انداخته اند، از جمله دو گروهی هستند كه
میكوشند با قبضه مجلس خبرگان تكليف نبرد قدرت را درپايان اين
مرحله از كشاكشها روشن كنند. وی اشاره به 3 نامه گذشته و
محرمانه خود به علی خامنهای میكند و از اخلاف و خوی قدرت
پرستی و يكه تازی او ياد میكند كه از همان ابتدای رياست
جمهوری داشته است. سازگارا مینويسد كه دسته بندیهای جديد به
مقابله اسلحه با اسلحه خواهد انجاميد.
دربخش ديگری از اين نامه سازگارا اشاره بهبیتدبيری خامنهای
میكند كه منجر به قبضه قدرت توسط عدهای حادثه جو و نظامی
وابسته به مرتجع ترين بخشهای حاكميت شده است. او همچنين
ترورهای اخير را بخشی از نبرد و تسويه حسابهای گروههای
امنيتی برای تسخير وزارت اطلاعات و امنيت میداند و بركناریها
و برگماریهای اخير در سپاه و ارتش را بخشی از تلاش خامنهای
برای متلاشی كردن هستههای احتمالی كودتا در آينده بر
میشمارد. درعين حال او مینويسد كه گروه حاكم بر سپاه، تشكلی
كودتائی است كه در تضاد با فرماندهی سپاه قرار دارند. دولت "خروس
جنگی"
تعبيری است كه سازگارا دراين نامه برای دولت احمدی نژاد بكار
میبرد و تاكيد میكند كه نمايشهايی كه او با نشستن روی زمين
از خود در آورده، صرفا يك "شو"است و در هيچ كجای دنيا با اين
نمايشها كسی نتوانسته عدالت اقتصادی در جامعهای برقرار كند.
اين نامه را با كمی تلخيص و حفظ نكات اساسی آن میخوانيد:
" با سلام. تصميم گرفته بودم ديگر به شما نامهای ننويسم.
چون به نظرم آنچه شرط بلاغ بود در سه
نامه خصوصی و يك نامه علنی طی 15 سال گذشته نوشته بودم.
حرف بيشتری نياز نبود. اما اكنون كه بحران قريب الوقوع در كشور
درمی گيرد فكر میكنم يكبار ديگر چند كلمه به شما گفتن ضرری
نداشته باشد اگر چه اميد ندارم فايدهای هم داشته باشد."
سازگارا سپس ادامه ميدهد:
"خاطرتان هست وقتی رئيس جمهوری شديد دنبال نخست وزيری بوديد كه
از شما حرف شنوی داشته باشد. به همين دليل آقای مهدوی كنی را
كنار گذاشتيد و مهندس موسوی را كه در آن روزها جوانی از حزب
خودتان و فاميلتان بود نخست وزير كرديد. تنها يك سال زمان
احتياج داشت تا معلوم شود هركس در راس دولت باشد، به مقتضای
مسئوليتی كه دارد نمی تواند هرروز، از كس ديگری بيرون از دولت
دستور بگيرد. اين از بديهيات اداره هر سازمان كوچكی است چه
رسد به دولت و مملكت. با مهندس موسوی مشكل پيدا كرديد و اگر
امام نبود، دور دوم او را نخست وزير نمی كرديد. پس از رهبر شدن
هم روی همين هوس و نگرش غلط به مديريت، بتدريج در همه امور
دخالت كرديد. در هشت سال گذشته، وقت مملكت را تلف كرديد.
نيروهای نظامی و امنيتی را وارد سياست كرديد و در نهايت گروهی
را بر مملكت مسلط ساختيد كه حرف شما را گوش كنند و به اصطلاح
رايج، حكومت يكدست شود و يا اگر دقيق تر بگوئيم، تمام اركان
حكومت تابع شما شوند. اما ديديد كه در اولين قدم، در دوران
انتخابات رياست جمهوری نهم كانديدای شما را كنار گذاشتند و كس
ديگری را جلو انداختند وبا فشارشما اخيرا به اويك پست دست دوم
داده اند. اكنون هم به راهی میروند كه ناكجاآباد است. و البته
اين تازه از نتايج سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد.
پيش بينی سرنوشت سرابی كه تحت عنوان دولت مطيع خودتان در
انتظارش بوديد خيلی سخت نيست و نياز به هوش خيلی بالا ندارد.
گروهی كه با
بیتدبيری شما بر مملكت حاكم شده
اند اين تضادها را با اين بخشهای كشور دامن خواهند زد.
1 – جناحهای سياسی كه خواهان تغيير قانون اساسی و ساختار كل
نظام بوده و در اين انتخابات اخير هم يكبار ديگر معلوم شد كه
بزرگترين جناح كشور هستند.(طيف
تحريم و عدم شركت درانتخابات) تندروی نسبت به اين
جناحها، فضای خشونت را تشديد میكند و راه گذار مسالمت آميز
كشور به دموكراسی را سخت تر میسازد. در واقع خشونت ورزی
حاكمين جديد با طرفداران دموكراسی، راه گذار محتوم كشور به
دموكراسی را ناهموارتر میسازد.
2 – جبهه دوم خرداد وطيفی كه از ملی – مذهبیها تا روحانيون
مبارز را در بر میگيرد. با فشارگروههای پشتيبان حاكمين، كنار
گذاشتن تمام طرفداران آنها از مشاغل و مناصب و يا به قول انصار
حزب الله پاكسازی دستگاهها از منافقين، درگيری با اين جناح را
تشديد میكند و فضای كشور را نا امن تر میسازد.
3 – تكنوكراتهای حكومتی كه اكثراً از نسل اول و دوران انقلاب
هستند و در طی 27 سال گذشته در عمل تحول فكری كرده اند. شعار
بازگشت به سياستها و ارزشهای اول انقلاب آن هم به شكل عوام
فريبانهای كه اين روزها به نمايش در میآيد، چون در عمل مغاير
دانش و تجربيات اين گروه است با اين بلوك قدرت به درگيری
میانجامد و منجر به استعفا و كناره گيری بسياری از آنها
میشود. وزرای آقای احمدی نژاد دو دسته میشوند. يك دسته كه
عاقل تر هستند در عمل با بدنه كارشناسی دستگاههای دولتی
همسويی میكنند، آنگاه با گروههايی چون انصار حزب الله و
كيهانیها درگير میشوند كه ازهم اكنون روی طبل تصفيه میكوبند
و صحبت از حضور منافقين در دولت میكنند. دسته دوم بر سر
سياستهای قبلاً شكست خورده تندروانه پافشاری میكنند و با
بدنه اجرايی دولت و تكنوكراتهای حكومتی دچار مشكل میشوند و
دولت ناتوان را ناتوان تر میسازند. نگاهی به صدرالمشاورين
آقای احمدی نژاد بياندازيد كه بدليل تندروی در همين كارها
درزمان دكتر ولايتی از وزارت خارجه اخراج شد. حالا میخواهد
همان كارها را در سطح يك كشور انجام دهد.
4 – جناح سنتی بازار و هيئت مؤتلفه كه عملاً از زمان انتخابات
كنار گذاشته شده اند و تندروهای حاكم درصدد حذف آنان هم هستند.
اگر چه باجهايی هم به آنها داده شده است اما منطق قدرت نظامی
حاكم كار را به درگيری با آنها میكشاند. اين كشمكش ابتدا در
مجلس چهره نشان میدهد و سپس به قوه قضائيه و پارهای نهادهای
زير نظر شما كشيده میشود.
5 – روحانيت مبارز تهران و مدرسين حوزه علميه قم و جناحهای
سنتی تر روحانيت. بخصوص آنكه در همين ابتدای كار آقای احمدی
نژاد كسی را مشاور امور روحانيت خود كرده است كه سالها در بخش
اطلاعاتی و امنيتی روحانيت مشغول كار بوده است. همچنين بال و
پر گرفتن روحانيونی چون آقای مصباح يزدی كه فاقد وزن حوزوی
هستند و سطح گستردهای از تنفر در حوزهها را برای خود يدك
میكشند، اختلاف روحانيت با حكومت را تشديد میكند. اولين نمود
آن را در اجلاس اخير مجلس خبرگان مشاهده كرديد كه دنبال تغيير
آئين نامه انتخابات خبرگان بودند تا شايد بتوانند در انتخابات
سال آينده خبرگان اكثريت را به دست آورند و سپس حضرتعالی را
عزل نمايند. البته جالب است كه گروه آقای مصباح يزدی و نظاميان
حامی ايشان هم همين خيال را در سر دارند و میخواهند با همين
آئين نامه فعلی، مجتهدين خودشان را وارد انتخابات كنند و
اكثريت را بگيرند و صندلی را از زير
پای شما بكشند.
6 – خود جنابعالی و بيت رهبری مركز بعدی اختلاف است. وقتی
گروهی با اسلحه وارد سياست شوند دليلی ندارد كه از شما ياكس
ديگری حرف شنوی داشته باشند. كما اينكه در جريان انتخابات هم
كانديدای مورد حمايت شما و فعالين بيت جنابعالی، كس ديگری بود
و در آخرين لحظه كنار گذاشته شد. در مورد وزرا هم از همين
ابتدای امر به پارهای از پيشنهادات شما ترتيب اثر نداده اند.
بخصوص در مورد وزات خارجه اين گروه راه خود را رفته است. بعد
از اين هم مطمئن باشيد هرچه شما بيشتر برايده آل خود كه دخالت
در امور اجرايی است پافشاری كنيد بيشتر هيچ كاره خواهيد شد.
غولی را كه از چراغ بيرون آورده ايد گريبان خودتان را قبل
ازهمه گرفته است، هيچ چارهای نداريد جز اينكه بخشی از
فرماندهان نظامی و امنيتی پشتيبان
آقای احمدی نژاد را عزل كنيد و قدرت نظامی را از آنها
بگيريد. كاری كه شروع كرده ايد ولی فايدهای ندارد، نيروهای
پشتيبان خود را با آنها گره زده ايد . با اين كار در صف اين
نيروها شكاف ايجاد میكنيد. متأسفانه راه دموكراتيك و حضور
مردم و نهادهای مردمی چون مطبوعات را در سياست بسته ايد و در
چند سال گذشته دائماً آنها را سركوب وتضعيف كرده ايد. اگر به
همين راه كه آمده ايد ادامه دهيد چارهای جز مقابله
اسلحه با اسلحه نخواهيد داشت.
7– وزارت اطلاعات و نهادهای اقتصادی و امنيتی وابسته به آن
مشكل ديگری است كه با هجوم سازمان امنيت موازی برای تسخير اين
وزارتخانه، منجر به واكنشهای تندی خواهد شد.
ترورهای اخير تنها مقدمهای
بر مشكلات آتی خواهد بود.
8 – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محل ديگر نزاع است. شما بهتر
از من میدانيد كه سپاه، ارگانی بصورت اطاعت محض نيست و از روز
نخست با اما و چرا تأسيس شده است. علی رغم تصفيههای مكرر،
باند كودتاچی حاكم بر آن محبوبيتی در
بدنه سپاه ندارد و مشكل اصلی آنها با بدنه و بخش بزرگی
از فرماندهی سپاه است. وقتی پای قدرت سياسی و اقتصادی هم بيش
از پيش به سپاه باز شود، اين تضادها تشديد میشود.
9- بحران بعدی با دنيا است. سياستهای تروريستی و شاخ وشانه
كشيدن برای دنيا و تندرویهای بچگانه، خوب يا بد، درست يا غلط
با جهت عمومی دنيا همخوانی ندارد. ممكن است تصور كودكانه
حاكمين جديد، تشكيل يك جبهه تروريستی
از بخشی از مسلمانان برای به هم زدن روال فعلی دنيا
باشد. اما اين كار همانطور كه در 27 سال گذشته نشان داده شد،
حاصلی جز اتلاف منابع ملی و تحليل بردن توان يك مملكت ندارد.
دنيا نيز واكنش نشان میدهد. ديديد چگونه چند سال حركت
ديپلماتيك كشور برای جذب اروپا، ظرف يك ماه از دست رفت. نطقی
را كه برای آقای احمدی نژاد، خود شما پسنديده بوديد و تصحيح
كرده بوديد، در سازمان ملل مورد تمسخر محافل ديپلماتيك قرار
گرفت و حاصل آن هم در فاصله كوتاهی صدور قطعنامه حكام آژانس
بين المللی انرژی در محكوميت ايران شد. البتهبیاعتنايی شما
به درخواست محافل بين المللی برای آزادی
گنجی هم در اين امر تأثير
زيادی داشت. حالا تمام اميد شما بايد به روسيهای باشد كه
هميشه بيشترين كلاه را بر سر ملت ايران گذاشته است و شبح سنگين
تحريم هم دور سر ملت و كشور ايران دور میزند. بعد هم معلوم
نيست به نذر چه كسی بايد اين همه هزينه بپردازيم. آخرش هم اگر
تمام دنيا كن فيكون شود، چيزی عايد ما نمی شود. مايی كه در
اداره كشور خودمان درمانده ايم و يك مشكل ترافيك يا آلودگی هوا
يا فساد در قوه قضائيه را نمی توانيم حل كنيم، معلوم نيست چه
پيامی برای دنيا داريم. به قول قديمیها اگر بيل زن هستيم، اول
باغچه خودمان را بيل بزنيم بعد برای ديگران تعيين تكليف كنيم.
به هرحال دور جديدی از بحران با دنيا، مردم را در يك دور نوين
از سختی و ناراحتی قرار میدهد.
10- و بالاخره بالاترين بحران و درگيری با مردم است. كافی است
ازميان گروههای مختلف اجتماعی تنها به سه گروه اقليتهای قومی،
زنان و جوانان نگاه كنيد. هر سه گروه مطالبات روشن اقتصادی و
اجتماعی و سياسی دارند كه 27 سال است دولتهای مختلف هرازگاهی
با آنها كلنجار رفته اند و همواره نيز به نوعی مصالحه و كوتاه
آمدن راضی شده اند بدون آنكه البته فكر اساسی هم برای مشكلات
اين گروههای اجتماعی بكنند. حالا نوبت اين دارودسته جديد است
كه میخواهد با خواستهای اين گروههای اجتماعی كشتی بگيرد.
آنهم باگماشتن يكی از بدنام ترين و
مخوف ترين چهرههای اطلاعاتی در رأس وزارت كشور كه
مستقيم ترين وظيفه را در اين مورد دارد. كشور ايران در سطوح
مختلف و در ميان گروههای گوناگون اجتماعی بصورت انباری از
تضادها و مطالبات انباشته درآمده است كه گاهی نيز پردههايی
بسيار خون آلود بر آنها كشيده شده است. صبر و حوصله و عقل و
درايت بسيار بالايی میطلبد كه با تأنی و حوصله و حسن نيت
بتوان كشور را از مرحله كنونی عبور داد و سرآن را به سلامت
بربستر آرامش و دموكراسی قرار داد. حركات حاكمين جديد تنها
چند گره محكم تر بر كلاف پرگره و كور كشور خواهد زد. مملكت
ايران و نيروهای موجود درآن بزرگتر از آن هستند كه چند نفر
تازه به دوران رسيده در قدرت بتوانند آن را به راحتی از گلو
پايين دهند. يادتان باشد كه آدمها به هر صورت با يكديگر
اختلاف سليقه دارند و آن يكدستی كه فكر میكنيد هرگز پيش نمی
آيد. در سياست يا هر كار جمعی ديگر اختلاف نظر و سليقه قطعی
است. دو راه داريد يا اين اختلاف را به رسميت بشناسيد و آن را
قانونمند سازيد كه در اين حالت میشود دموكراسی و يا سركوب
كنيد و همه را يكدست بخواهيد كه آخرش میشود امثال حكومت صدام
حسين كه كار آمدی ندارد و ملت عراق بدبخت میشود و دنيا به
جانش میافتد. نگاهی به اختلافات مجلس هفتم و ياهمين كابينه
تازه تأسيس بياندازيد تا ببينيد چرا آن
يكدست سازیها سرابی بيش نيست.
جناب آقای خامنه ای:
شما به هر صورت 27 سال تجربه در اداره كشور داريد. بعيد است
كه ندانيد مبارزه با فقر و تبعيض و فساد كه شعار شماست با
نمايش راه انداختن و روی زمين نشستن حل نمی شود. سا ده زيستی
امر خوبی است اما نه جلوی دوربينها. نام اين كار ريا است.
فقر در كشور ما جدی است. درآمد سرانه كشور نسبت به سال 56 تا
سی درصد برای هر ايرانی پايين آمده است. اما درمان آن با
افزايش درآمد نفت هم عملی نيست چون اين افزايش حداكثر میتواند
درصد اندكی در توليد ناخالص ملی تأثير گذارباشد. تا ايرانیها
دلخوش نباشند و سرمايه گذاری و توليد نكنند و توليد ناخالص ملی
را بالا نبرند و در واقع تا چرخ مملكت به حركت نيفتد مسئله فقر
حل نمی شود. برگرداندن درآمد سرانه ايرانیها به همان سطح سال
56 نياز به توليد ناخالص ملی حدود سيصد ميليارد دلار دارد
يعنی بيش ازدو برابر وضع فعلی. درآمد نفت حداكثر به 40 يا 50
ميليارد دلار خواهد رسيد. يعنی 15% آن توليد ناخالص ملی مورد
نياز برای رسيدن به درآمد سرانه سال 56. الباقی را بايد
بخشهای صنعتی و كشاورزی و خدمات كشور و در واقع ملت ايران
توليد كنند. برای اين كارايرانیها بايد محيط امن و آرام و
قوانين مناسب و دولتمردان عاقلی را ببينند تا با دلخوشی به
سرمايه گذاری و توليد در بخشهای صنعتی و كشاورزی و خدمات
بپردازند. نگاهی به ركود بازار بورس تهران يا معاملات ملك يا
خروج وحشتناك ارز از كشور بياندازيد تا ببينيد كه اقتصاد كشور
و مردم چگونه واكنش نشان میدهند. باور كنيد اين ديگر توطئه
دشمن جهانی نيست. بديهيات علم اقتصاد است. ببينيد برای حل مشكل
فقر در جامعه چطور راه برعكس را رفته ايد و يك
دولت خروس جنگی و خط و نشان
بكش برای مردم و دنيا سركار آورده ايد.
در خصوص تبعيض هم حتماً با من موافقيد كه اصلی ترين و پايهای
ترين درمان رفع تبعيض، حاكميت قانون است. بايد قوانين روشن و
مشخص و قوه قضائيه مستحكمی وجودداشته باشد و شاه و گدا در
مقابل آن مساوی باشند تا اصولاً صحبت از رفع تبعيض معنی داشته
باشد. نهادهای فراقانونی و در رأس تمام آنها وجود خود
حضرتعالی مهم ترين عامل عدم حاكميت
قانون است. نگاهی به چند سال گذشته بياندازيد و ببينيد
كه چگونه نهادهای منسوب به شما از هر مجازاتی رهايی يافتند. يك
قلم نگاهی به روزنامه كيهان و سرنوشت تمام هتاكیها و تهمت
زنیهای آن بياندازيد و ببينيد كه گويی در مقابل آن هيچ
فريادرسی نيست و آنچه با هركس بخواهد میكند و هيچ مرجعی برای
رسيدگی نيست. يا سرنوشت حمله كنندگان به خوابگاه دانشجويان يا
عاملين قتلهای زنجيرهای و يا شكنجه كنندگان شهرداران نواحی و
معاونين شهرداری ودهها مثال ديگر. درتاريخ قرن نوزدهم ايران
صحنه خيلی جالبی داريم. وقتی ناصرالدين شاه از سفر سوم فرنگ
برگشت تمام درباريها را جمع كرد و گفت در آنجا آنچه ديدم قانون
بود و ساعتی از حاكميت قانون و لزوم آن برای كشور دم زد. يكی
از درباريها نقل میكند كه در آن جمع هيچ كس جرأت نكرد بگويد
كه اعليحضرت عامل اصلی عدم حاكميت قانون خود شما هستيد. حالا
نقل شما است. دم از تبعيض و مبارزه با تبعيض میزنيد و میزنند
اما يك نفر نمی گويد تا شما و منصب رهبری ماورای هر قانونی
قرار دارد و به هيچكس هم پاسخگو نيست رفع تبعيض و حاكميت قانون
غيرممكن است. نگوئيد مجلس خبرگان مقام رهبری را مميزی میكند
كه نمی كند. تمام وكلايش از فيلتر شورای نگهبانی رد شده اند كه
منصوب شماست و در عمل هم حتی يك مورد ديده نشده كه اين مجلس
لااقل برای حفظ ظاهر هم كه شده علنی و در مقابل ملت به يك
عملكرد شما يا نهادهای زير نظر شما انتقاد كند. اينهمه انحراف
و خرابكاری در نهادهای زير نظر شما مثل
راديو و تلويزيون و نيروی انتظامی و
قوه قضائيه و بنياد مستضعفان و ستاد اجرايی فرمان هشت مادهای
امام و بنياد شهيد و سازمان امنيت موازی و سپاه پاسداران و
دهها ارگان ديگر وجود دارد. اما جالب است حتی يك مورد
هم تا كنون مطرح نشده است. متوجه میشويد كه چرا مبارزه با
تبعيض با ساختار كنونی و تمركز قدرت در دستان شما عملی نيست.
لطفاً سراغ تئوری مندرس تقوای رهبرهم نرويد كه اگر نداشته باشد
بطور اتوماتيك از رهبری ساقط است. اكثريت كارها و خطاهايی كه
يك رهبر سياسی میكند از دايره معمول تعاريف تقوا بيرون است.
مثلاً وقتی در كردستان تصميم میگيريد مردم را سركوب كنيد،
تعاريف رايج تقوی با اين تصميم شما كاری ندارد. اگر بالاترين
جنايتها را هم در آنجا مرتكب شوند، بر دامن اين تقوای تعريف
شده رايج گردی نمی
نشيند. يا اگر هركس به شما نامهای بنويسد و يا انتقادی بكند
جايش در زندان و مستحق حكم محكوميت باشد، نسبت به تعريف تقوای
حاكم خللی وارد نمی شود. ياهمين سياست معروف شما كه معتقديد
مردم بايد از حكومت بترسند و مطبوعات نبايد روی مردم را به
حكومت باز كنند را در نظر بگيريم. بر اساس اين سياست در ساليان
اخير مطبوعات را بسته و منتقدين را به بند كشيده ايد و موجی از
افسردگی و دلسردی در مردم ايجاد كرده ايد. بازهم اين خطايا
برابر تعاريف موجود، از تقوای شما كم نمی كند. چون تعاريف رايج
تقوا، تنها در حدود اجرای احكام شرعی دور میزند كه اكثراً در
حوزه فردی جای دارند و مهم ترين مسائل اجتماعی كه با سرنوشت
مردم سروكار دارد از آن دايره بيرون است. "
در بخش ديگری از اين نامه مفصل، سازگارا اشاره به فساد اقتصادی
ورابطه آن با استبداد ولايت فقيه كرده و مینويسد:
" فرض كنيد چند نفر پيدا شده اند و میگويند میخواهند با فساد
اقتصادی مبارزه كنند. از نمايش و شو درآوردن مثل روی زمين
نشستن كه بگذريم بايد بتوانند جلوی رانت خواری را بگيرند. آيا
میتوانند دست شركتهای سپاه
را از پيمانكاريهای كشور و واردات لوازم خانگی و معاملات نفتی
و توليد خودرو و دهها فعاليت ديگر كوتاه كنند؟ آيا میتوانند
سهميه آقای مصباح يزدی از واردات شكر
صنعتی را متوقف كنند؟ آيا میتوانند بيش از 5
هزار واحد املاك و مستغلاتی را كه توسط ستاد اجرايی
فرمان 8 مادهای امام مصادره شده را به صاحبانش برگردانند و
مزايايی را كه يك عده از قبل اين موسسه و موسسات نظير آنها كه
همگی زير نظر شما هستند بدست آورده اند متوقف كنند؟ آيا
میتوانند تمام رانتهايی را كه آقای
واعظ طبسی و يا ری شهری
و يا ديگران به نام امامان و امام زادهها استفاده
میكنند موقوف كنند؟ اگر بكنند آنگاه شما بايد با يك بودجه
محدود دولتی، شفاف و روشن و منعكس در رديفهای بودجه و زير نظر
ذيحساب وزارت دارايی سركنيد. در اين صورت پول برای پرداخت
شهريه برای طلاب و يا پشتيبانی
گروههای فشار و يا دهها هزينه ديگری را كه بيت شما
انجام میدهد از كجا میآوريد؟ اگر اميركبير در ظرف سه سال
توانست راه دزدی را در اين مملكت ببندد، دليلش اين بود كه اول
بودجه ناصرالدين شاه را دردست گرفت و محدود كرد و بعد به سراغ
ديگران رفت. اگر چه آن بزرگوارجانش را هم گذاشت اما لااقل راه
درست رانشان داد. آيا به نظر شما با رانت خواری بزرگ و سازمان
يافتهای كه عمدتاً در اطراف شما و در موسسات زير نظر شما وجود
دارد، میتوان صحبت از مبارزه با فساد اقتصادی كرد. به نظر شما
نمايشهای كمدی آقای احمدی نژاد مثل روی زمين نشستن در مقابل
دوربين تلويزيون تا چه حد با يك مبارزه جدی با فساد مربوط است؟
میگويند خود كرده را تدبير نيست. شما اين
كشور را به اين شكل درآورده ايد و
شما هم بايد پاسخگو باشيد. تكليف امثال من روشن است.
به دنبال تغيير قانون اساسی فعلی و تدوين يك قانون اساسی
دموكراتيك مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر هستيم. نقطه شروع
اين كار را هم برگزاری يك رفراندوم
آزاد با نظارت نهادهای بين المللی برای تعيين تكليف
قانون اساسی فعلی میدانيم.
در بخش پايان اين نامه آمده است:
"واقعيت اين است كه شما كشور را بسيار بد اداره كرده ايد.
خاطرم هست وقتی صدام حسين به كويت حمله كرد و به زور متحدين از
آنجا بيرون رانده شد و مملكتش هم دچار تحريم سازمان ملل شد،
شما در يك سخنرانی به درستی از او انتقاد كرديد و گفتيد اين
چگونه رهبری است كه كشورش را دائماً به مشكل و بدبختی دچار
میكند و مردمش را به زحمت میاندازد. اكنون قدری به خودتان
نگاه كنيد و ببينيد ملت و مملكت را كجا برده ايد. میدانم در
دلتان به اين حرفهای من میخنديد و متأسفانه از باده قدرت
مستيد. فكر میكنيد بر خر مراد سوار هستيد و مخالفين را قلع و
قمع كرده ايد. اشتباه میكنيد. سرنوشت ادامه مسير فعلی روشن
است. در تاريخ ايران و جهان بارها اتفاق افتاده است. تا دير
نشده میتوانيد با همراهی با مردم از خسارت بيشتر به كشور
جلوگيری كنيد. خود دانيد. |