در ادبيات شفاهی ما گهگاه حكايتها و داستانهايی نقل ميشود كه
بسيار قابل تأمل است. داستان معروف خاله سوسكه را شايد اغلب
شنيده ايد: «خاله سوسكه كجا ميری؟ ميروم بر همدان...»
نكته لطيفی در اين داستان موزون به يادم ميآيد. آنجا كه افراد
مختلفی از صنوف متفاوت از او خواستگاری ميكنند و خاله سوسكه يك
سؤال مشخص را از همه آنها ميكند و آن اين كه «اگر دعوامون بشه،
تو منو با چی ميزنی؟». پاسخها هم جالب است. يكی ميگويد با
ساطور قصابی، ديگری با جاروی فراشی و قس عليهذا، تا اينكه
بالاخره يك آقا موشهای ضمن ابراز عشق به سركار خاله سوسكه
ميگويد: «اگر دعوامون بشه با اين دم نرم و نازكم تو را ميزنم».
و ازدواج سر ميگيرد!
اين روزها حكايت مهروری آقای احمدی نژاد مرتب دارد تكرار ميشود
.
هر چند اصحاب دولت استاد شده اند در بيان حرفهای كلی بدون ذكر
مصداق كه تا آخر هم معلوم نشود تجلی عينی آنها در كدام اقدامات
عملی است، اما اقتضای عقل اين است كه هيچ يك از ما با اصل اين
شعار و با مضمون لطيفی مثل مهرورزی نه تنها مخالفت و تعارضی
نداشته باشيم بلكه برعكس سعی داشته باشيم اين جنبه از شعارها
حتی اگر حرف باقی بماند، نسبت به ساير جنبهها تضعيف نشود.
اما اين تمام داستان نيست. هر كدام از ما شايد بتوانيم ساعتها
درمنقبت مهربانی و مهرورزی سخنرانی كنيم و انشاء بنويسيم.
معلوم است كه در گاه سرخوشی و زمان سرمستی همه حرفهای زيبا
ميزنند. كدام پدری است كه وقتی جيبش پر پول است و بچهها سربه
سرش نميگذارند، حرف از مهربانی نزند؟ كدام همسری است كه تا
وقتی شريك زندگی اش مطابق ميل او عمل میكند و زمانه بر وفق
مراد اوست، منكر مهرورزی به همسرش باشد؟ تمام داستان آنجاست كه
هر كدام از ما موقع دعوا و اختلاف چه میكنيم؟ اين درسی است كه
از داستان لطيف خاله سوسكه ميآموزيم. مهم آن است كه در زمان
نارضايتی از طرف مقابل و آن گاه كه خشم چشمان را فرو ميگيرد و
قدرت، اعم از ساطور قصابی يا جاروی فراشی، در دست ماست چه
بلايی بر سر او ميآوريم!
با نفت بشكهای 60 دلار معلوم است كه خوب ميشود مهرورزی كرد.
هم نسبت به عموم شهروندان هم به خصوص دوستان. منابع كه گسترده
باشد، البته ميتوان «صندوق مهر رضا» ايجاد كرد، در كنار دهها
نهاد حمايتی ديگر و كسی هم نمی پرسد مگر نميشد همين كارها را
با همان نهادهای قبلی كرد؟ واضح است كه شهروندان ايرانی عناصر
هوشمندی هستند و با خود فكر كنند كه «در همين تغيير و
تبديلهاست كه تا مدتی زعمای حكومت برای به دست آوردن دل رعيت
حرفهای زيبا ميزنند و از درآمد سرشار نفت بذل و بخشش ميكنند،
بگذار بكنند.» واقعيت اين است كه در حال حاضر ابر و باد و مه و
خورشيد و فلك در كارند، تا پيروزمندان عرصه سه انتخابات اخير
از آنچه گذشته است و ميگذرد، ابراز رضايت كنند. ما نسبت به
سرخوشی ديگران بخيل نيستيم اما اين مقدار عقل را در خود
ميبينيم كه درك كنيم علت سخنان مهربانانه و فضای لطيفی كه در
گفتمان برخی گروهها رخ داده است، شايد همان احساس سرخوشی و
رضايتی است كه از موفقيتهای پی درپی به آنان دست داده است.
حافظه ما فراموش نمی كند روزگاری را كه دو روزی چرخ گردون بر
مراد برخی نرفت و چهبیمهریها كه نكردند.
از سوی ديگر گمان ميكنم در عرف سياست جهانی «نفی خشونت و خشونت
ورزی» مفهومی كاملاً آشنا و پذيرفتنی است كه بلافاصله قابليت
مصداق يابی دارد. اگر واقعاً هدف بيان يك پيشنهاد تأثيرگذار و
قابل پذيرش و مفهوم يابی آن در سطح جامعه جهانی است، شايد بهتر
باشد مشاوران رئيس جمهور محترم تأمل بيشتری كنند و به جای آنچه
مطرح شده است، موضوع اعلام «سال جهانی نفی خشونت» را در دستور
كار قرار دهند. |