ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

ديدار و گفتگوی دكتر يزدی با گزارشگر "آسيا تايمز"
تهاجم و سركوب
آغاز عقب نشينی‌های بزرگ خواهد شد

- آنها كه خود را طرفدار مدل چينی معرفی می‌كنند، يك نوك پا بروند چين و از آنها بپرسند سرانجام راهی كه انتخاب كرده اند به كجا ختم می‌شود. 2- آيت الله سيستانی در عراق او به ولايت فقيه اعتقاد ندارد. اين باعث شده است كه وی بتواند قدرتی كسب كند تا شيعيان، سنی‌ها و كردها را دورهم جمع كند. اين اقتدار كاملا متفاوت از اقتدار ايرانی است. 3- تاريخ ايران مملو از نمونه‌هايی است كه خليفه‌ای توسط گروه‌هايی دوره می‌شود. در حال حاضر خامنه‌ای فكر می‌كند كه تمام قدرت در دستانش است. اما درس‌هايی از تاريخ كشورمان به ما نشان می‌دهند كه اين وضعيت تا به چه اندازه ممكن است خطرناك باشد.

ما جوان ترين ملت جهان هستيم؛ 70 درصد از جمعيت ما زير 30 سال سن دارند. 70 درصد دانشجويان دانشگاه‌های ايران را دختران تشكيل می‌دهند. زنان در همه زمينه‌های زندگی فعالند. آن‌ها به اين رژيم معتقد نيستند و دولت نيز ناتوان از انجام كاری برای ايشان است. حكومت ممكن است در اين شرايط دست به تهاجم و سركوب بزند، اما به سرعت مجبور به عقب نشينی خواهد شد.»

 
 
 
 

 

"پپه اسكوبار" گزارشگر نشريه آسياتايمز كه اخيرا از تهران بازگشته، ضمن گزارش مشاهدات خود، بخشی‌هائی از گفتگو و ديدار با دكتر ابراهيم يزدی دبيركل نهضت آزادی ايران را نيز منتشر كرده است. گزارشگر "آسيا تايمز" از قول دكتر يزدی در گزارش خود می‌نويسد:

اگر تندروهای مستقر در وزارت‌های اطلاعات، كشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی بخواهند به كارهای افراطی خود ادامه دهند، سرمايه‌ها به مكان ديگری خارج از ايران منتقل خواهند شد. در حال حاضر مقدار كلی فرار سرمايه ايرانی‌ها بالغ بر600 ميليارد دلار است.

راستگراها قصد دارد از ايران يك چين جديد و مسلمان بسازند. اين ايده سه جزء دارد: توسعه اقتصادی، آزادی‌های اجتماعی، و محدوديت سياسی. محافظه كاران ايران تنها يكی از اجزاء يعنی سركوب سياسی را به اجرا در می‌آورند. آزادی‌های اجتماعی، مانند آزادی روابط دختر و پسر، در چين مانند ايران مشكل ساز نيست و اين مسايل معمولا با مسايل سياسی تداخلی ندارند. درواقع نوع پوشش هيچ مشكلی در چين ايجاد نمی كند. از طرفی ديگر، دولت ايران همچنان برای اسلامی كردن رفتارهای اجتماعی به مردم فشار می‌آورد. حتی كتاب‌های رمان هم سانسور می‌شوند. در اين كشور شما تا مدتها نمی توانستيد داستانی پيدا كنيد كه در آن واژه «بوسه» وجود داشته باشد.
دكتر يزدی می‌گويد: چينی‌ها خود را از انقلاب فرهنگی خلاص كردند. آن‌ها بيوه مائو و پيروانش را به زندان انداختند. آن‌ها ليبرال‌ها را از زندان آزاد و برای همكاری به دولت دعوت كردند. حزب كمونيست تصميم گرفت حكومت را از ايدئولوژی جدا كند و ناسيوناليسم تقويت شد. آيا اقتدارگرايان ايران می‌توانند اسلام را به عنوان ايدئولوژی از حكومت جدا كنند؟ خير. آن‌ها به طور جدی با مشكل مواجه خواهند شد.

چينی‌ها فهميدند كه چگونه با دنيا معامله كنند و چگونه تمام فرصت‌های بين المللی را شناسايی كرده و درجهت اهدافشان به كار ببندند. آن‌ها روابط اقتصاديشان را با آمريكا گسترش داده اند. وضعيت اقتصادی چين را با جزيره كيش می‌توان مقايسه كرد؛ منطقه‌ای آزاد در سواحل خليج فارس كه يك منطقه جداگانه از ايران تلقی می‌شود، هرچند كه به اندازه كافی مورد حمايت قرار نگرفته است تا به عنوان يك منطقه كاملا آزاد به حساب آيد.

يزدی می‌گويد: از همان ابتدای انقلاب نيز حركاتی مشابه امروز پديد آمد. محافظه كاران اصرار داشتند كه تمام قدرت را قبضه كنند. ما هميشه گفته ايم كه اين وضعيت بسيار خطرناك است. اين وضعيت به نقطه‌ای می‌انجامد كه يك مشكل اساسی می‌سازد. يعنی يگانگی رهبری آيت الله علی خامنه ای. در طی دوران انقلاب شعار رايج، "همه با هم" بود، پس از انقلاب شعار به "همه با من" تغيير پيدا كرد. اين پديده بتدريج همه را محدود كرد و باعث شد كه انگيزه‌های انقلابی از ميان مردم رخت بربندد. شعار "همه با من" تا انتخابات اخير شعار تمامی دوره‌ها شد.

حتی كسی مانند رياست سابق مجلس (مهدی كروبی) را هم از ميدان بدر كردند.

از نظر من، اين بدان معنا هم هست كه رهبر جمهوری اسلامی اكنون تنهاست. هيچ يك از همراهان قديمی رهبر اكنون ديگر با او نيستند. درنتيجه ما به يك نقطه بحرانی نزديك شده ايم. تاريخ ايران مملو از نمونه‌هايی است كه خليفه‌ای توسط گروه‌هايی دوره می‌شود. در حال حاضر خامنه‌ای فكر می‌كند كه تمام قدرت در دستانش است. اما درس‌هايی از تاريخ كشورمان به ما نشان می‌دهند كه اين وضعيت تا به چه اندازه ممكن است خطرناك باشد.

تمام اين مسايل باز ميگردد به مسئله مرجعيت؛ مسئله‌ای كه مربوط به مشروعيت خامنه‌ای است.

گزارشگر می‌نويسد:

يزدی هنگامی كه می‌خواهد به ليست رسمی هشت نفره مراجع كه توسط حوزه علميه قم منتشر شده است اشاره كند، بسيار محتاطانه سخن می‌گويد. « برای چه آقای منتظری در آن ليست وجود ندارد، درحاليكه وی از همه آن‌ها بانفوذتر است؟» يزدی به ياد می‌آورد كه چگونه پنج سال پيش آيت الله منتظری تحت اللفظی به مقام رهبری اعتراض كرده بود. او گفته بود: «شما نمی توانيد فتوای مذهبی بدهيد.»

گزارشگر می‌نويسد:

منتظری همواره اصرار داشته است كه رهبری تنها بايد يك مبلغ مذهبی باشد و كنترل پليس، نيروهای امنيتی، نيروهای نظامی و رسانه‌های دولتی مطمئنا برای او افتخاری محسوب نمی شود.

منتظری كه زمانی از مهمترين ياران و محرمان [امام] خمينی محسوب می‌شد، همواره به عنوان يك مشكل بزرگ برای رژيم مطرح بوده است. او به عنوان قائم مقام [امام] خمينی منصوب شده بود و اين امر هم از طرف شخص امام و هم از سوی مجلس خبرگان در سال 1984 مورد تاييد گرفته بود. اما سه سال پس از اين انتصاب، وی طی يك دسيسه انقلابی مورد خصومت قرار گرفت و برچسب ليبرال و ضد انقلاب بر وی زده شد؛ همانگونه كه بر بازرگان و يزدی زده شده بود.
پس از فوت [امام] خمينی در سال 1989، اتفاقی رخ داد كه آن را كمتر از يك كودتای نظامی نمی دانند:

يك شورای سه نفره متشكل از خامنه ای،‌هاشمی و احمد خمينی (فرزند امام) قانون اساسی را تغيير دادند. از آن پس شخصی كه قرار بود ولی فقيه باشد ديگر لزومی نداشت از مراجع باشد. درنتيجه فردی از رده پايين تر روحانيت با نام حجت الاسلام علی خامنه ای، به عنوان رهبر جديد منصوب شد درحالی كه وی حتی آيت الله هم نبود؛ يعنی بسيار پايين تر از مقام يك مرجع تقليد.

در قانون اساسی اوليه صراحتا ذكر شده بود: ولی فقيه بايد از مراجع باشد.

به عنوان مقام رهبری، خامنه‌ای تمام قدرت مذهبی و سياسی را در دستان خود متمركز كرده است. شك كردن به اين موضوع، فرد را درمعرض تفتيش عقيده و استنطاق قرار می‌دهد.

يزدی می‌گويد: « از نظر حاميان خامنه ای، وی رهبر مسلمين جهان است. حداقل وی رهبر كليه شيعيان می‌باشد.» يزدی  اين را هم اضافه می‌كند كه « شيعيان بسياری با اين موضوع مخالفند. فدالله (ايت الله لبنانی) آشكارا به اين امر اعتراض دارد. [امام] خمينی سال‌ها پيش از آنكه رهبر شود، آيت الله بوده است، اما خامنه‌ای به عبارتی اين لقب را به عنوان "درجه‌ای افتخاری» از سوی مجلس خبرگان كسب كرده است. » يزدی برای مثال به آيت الله علی سيستانی در عراق اشاره می‌كند. « او به ولايت فقيه اعتقاد ندارد. اين باعث شده است كه وی بتواند قدرتی كسب كند تا شيعيان، سنی‌ها و كردها را دورهم جمع كند. اين اقتدار كاملا متفاوت از اقتدار ايرانی است. »

بنابراين اكنون از نظر يزدی ، «آنها می‌گويند كه ما طبقه حاكمه هستيم و ما با اسلام برابريم. ماندن در قدرت بسيار مهمتر از زندگی روزمره ايرانيان است. اما اكنون كه آن‌ها تمام قدرت را در دست دارند، چگونه می‌خواهند آن را حفظ كنند؟ در دوران امپراطوری ميجی در ژاپن محافظه كاران تمام قدرت را در دست داشتند. برای نگهداری اين قدرت، آن‌ها تغييراتی را در سيستم اعمال كردند. » يزدی با خوشبينی می‌گويد: « روشنفكران ايران دارای قدرت زيادی هستند. ما جوان ترين ملت جهان هستيم؛ 70 درصد از جمعيت ما زير 30 سال سن دارند. 70 درصد دانشجويان دانشگاه‌های ايران را دختران تشكيل می‌دهند. زنان در همه زمينه‌های زندگی فعالند. آن‌ها به اين رژيم معتقد نيستند و دولت نيز ناتوان از انجام كاری برای ايشان است. حكومت ممكن است در اين شرايط دست به تهاجم و سركوب بزند، اما به سرعت مجبور به عقب نشينی خواهد شد.»

درباره مسائل اتمی ايران دكتر يزدی می‌گويد: « ايران راهی ندارد جز آنكه تصميمات آژانس انرژی اتمی را بپذيرد. بسياری از ايرانيان معتقدند كه ما بايد غنی سازی اورانيوم را متوقف سازيم و به بحران خاتمه دهيم.»

اين گفته يزدی كاملا با احساس مردمی كه در مسجد، بازار و يا قهوه خانه‌ها هستند منطبق نيست. برخی از آنها مسئله اتمی را به عنوان يك خواسته ملی تلقی می‌كنند.

در بحث حقوق بشر، يزدی معتقد است: « راهی به بيرون از دهكده جهانی وجود ندارد. اين نيز از طرف آمريكا طراحی نشده است. آمريكا خود نيز تلاش می‌كند تا با آن منطبق شود. حتی آمريكا نمی تواند در اين ميان با ساير كشورها به رقابت بپردازد درحالی كه يك حكومت عقب مانده داشته باشد. چنانچه برخی از اقتدارگراهای ايران دموكراسی آمريكايی را سرزنش می‌كنند. حتی اگر ايران در مسئله هسته‌ای موفق شود، مسئله حقوق بشر باقی خواهد ماند. به همين دليل است كه راستگراهای ايران هرآنچه كه دلشان می‌خواهد نمی توانند انجام دهند. »

شايد فكر می‌كنند كه می‌توانند؟ در اين صورت بهتر است از رهبران پكن بپرسند.