مدتی پيش، برخی
وبلاگها صحنه برخی افشاگریهای ناقص و گاه شخصی درباره به
زندان رفتن و از زندان بيرون آمدن سردبير روزنامه "آسيا" ايرج
جمشيدی شد. پيك نت، خلاصهای زدوده از درگيریهای شخصی را از
اين ماجرا منتشر كرد. ما كوشيديم وارد جزئيات آن درگيریها كه
يك سر آن به "درخشانی» و انتشار عكسش در جريان انتخابات رياست
جمهوری باز میگشت و سر ديگرش به برخی كاركنان و نويسندگان
"آسيا" كه معترض اتهام به كل روزنامه آسيا بودند. دراين مدت و
در ارتباط با اين ماجرا و نقش موذيانه و مخربی كه قاضی مرتضوی
در برخی مطبوعات دارد اطلاعاتی جهت انتشار دراختيار ما قرار
گرفت كه اتفاقا يك نمونه آن مربوط به روزنامه "آسيا" ست. برای
جمع كردن سايه بان سياه مرتضوی از سر برخی مطبوعات و باز شدن
برخی چشمهای بسته، تصور میكنيم اطلاعات زير مفيد باشد:
روزنامه آسيا پس از
انتشار مجددش بروی بسياری از پيشخوانهای هتلها ؛ ساختمانهای
شمال شهر، مراكز و نهادهای اقتصادی و بخشی از ادارات دولتی
يافت میشود، اما اين بار البته پخش قسمت اعظم اين نشريه بدين
شكل و بطور مجانی صورت میگيرد. اين شيوه را قبلا تعدادی از
روزنامههای دولتی آغاز كرده بودند تا تيراژ خود را بالا نشان
داده و همچنين از سهميههای سوبسيدی كاغذ استفاده نمايند.
ازهمين محل است كه تمامی مسافران درهمه خطوط هوايی ايران فقط
ناچارند روزنامههای كيهان و جام جم را مطالعه كنند.
روزنامه اقتصادی
آسيا به صاحب امتيازی خانم دكتر ساقی باقری نيا به مديرمسئولی
همسرش ايرج جمشيدی منتشر ميشود. او كه چهره شناخته شدهای برای
اهل مطبوعات است به همت برادرش اسماعيل جمشيدی كه از روزنامه
نگاران قديمی قبل از انقلاب در نشريات اطلاعات و همچنين مجله
سپيد و سياه بود، پا به عرصه مطبوعات گذاشت.
او كه اهل كتاب و
مطالعه بود و از طبع شعری هم برخوردار بود بسرعت با روزنامه
نگاران دوران خود آشنا شده و ارتباطات متعددی با آنها برقرار
ساخت. او از جمله با زنده ياد خسروگلسرخی و شكوه ميزادگی (
فرهنگ) آشنا شد كه دوستی آنها پس از چندی به دستگيری محفل آنها
منجر شد كه شامل گلسرخی ، دانشيان ، فرهنگ و او بود.
اين دستگيری با
جسارتهای گلسرخی و فشارهای متعدد بين المللی برای برگزاری
نخستين محاكمه علنی سياسی در رژيم پهلوی زبانزد همگان شد. خسرو
گلسرخی كه حتی تا شب قبل از محاكمه با وعدههای بسيار مقامات
سلطنتی نيز دست از اعتقادات خود برنداشت اعدام شد. از جمع آنها
فرهنگ و جمشيدی پس ازمدتی زندان به آرامی آزاد شدند.
ايرج جمشيدی كه
كمتر كسی او را بنام كاملش رحمت الله لاريجانی جمشيدی میشناسد
در طول زندان با آشنايی با بسياری از مذهبيون توانست با آنها
ارتباطات مهمی برقرار كند كه سرنوشت او را پس از انقلاب تغيير
دهد.
او فعاليت مطبوعاتی
خود، پس از انقلاب را با همكاری در روزنامه اخبار آغاز كرد و
توانست پس از مدت كوتاهی صفحه اقتصادی آن روزنامه بنام اخبار
اقتصادی را كرايه نموده و آن را بطور كامل در اختيار خود
بگيرد. او از آنجا به روزنامه ابرار نقل مكان كرد و در آنجا هم
يك صفحه اقتصادی را كرايه كرد تا درآمد خود از آن محل را با
صاحب امتياز ابرار تقسيم كند.
او با شگردهايی خاص
نقش بسزايی در بالا رفتن تيراژ آن نشريه داشت. از جمله او شروع
به چاپ آگهیهايی بدون سفارش كرد تا صاحبان موسسات را ناچار به
درج آگهی كند. او حتی با كپی كردن آگهی از نشريات ديگر اين
روند را با سماجت بسيار ادامه داد. شيوههای او كه در بين اهل
مطبوعات بدنام بود به انواع و اقسام لقبها ملقب شد. آگهیهای
سياه و يا صفحه بساز بفروشهای مطبوعات از آن جمله است.
در هر حال بنا به
شرايط روز حاكم بر كشور او موفق شد همان صفحه اقتصادی ابرار را
به يك روزنامه مستقل بنام " ابرار اقتصادی " تبديل و منتشر كند
و با توافق با صاحب امتياز ابرار بر سر كسب درآمد اين روزنامه
دوران جديد مطبوعاتی خود را آغاز كرد. او در ابرار اقتصادی همه
صداقتها را كنار گذاشت تا بتواند فقط به كسب درآمد بپردازد.
اودر ابرار اقتصادی نيز از ترفندهای خاصی استفاده كرد تا
بتواند هر چه بيشتر كسب درآمد كنند.
هنوز اهل مطبوعات
وعدههای او برای چاپ مصاحبه با روسای موسسات و صنايع در
صفحات اول ابرار اقتصادی فراموش نكرده اند. او در اين
اعلاميهها با ذكر اينكه مصاحبه در شمارههای آتی بچاپ ميرسد
صاحبان صنايع را ناچار به پرداخت مبالغ هنگفتی به روزنامه
ميكرد تا فقط نكات مثبت فعاليت اقتصادی آنها در مصاحبه منعكس
شود. او در حقيقت چند روزی به آنها فرصت ميداد تا بر سر نرخ و
نوع چاپ مصاحبه با روزنامه به توافق برسند. اين نوع
فعاليتهای او شايد اززشت ترين شيوههای مرسوم در مطبوعات
ايران بوده است.
بهر حال با كسب
درآمدهای كلان توانست صاحب ثروت بسياری شود تا آنجا كه صاحب
ساختمانی 5 طبقه برای فعاليت خود شده و به زياده خواهی خود
ادامه دهد. در اين ميان اختلافات او با صاحب امتياز ابرار بر
سر تقسيم درآمد بالا گرفت. جمشيدی كه توانايی خاصی در برقراری
ارتباط داشت خيلی سريع با روزنامه اخبار به توافقی مشابه با
ابرار رسيد و تا آنجا پيش رفت كه آگهی چاپ روزنامه اخبار
اقتصادی به سردبيری ايرج جمشيدی در صفحه اول اخبار بچاپ رساند.
از آنجايی كه صاحب امتياز ابرار نفوذ خاصی در قدرت داشت توانست
در ارتباط با قاضی مرتضوی مانع انجام نقشه جمشيدی شود. به اين
ترتيب او نه تنها از چاپ اخبار اقتصادی بازماند بلكه از ادامه
فعاليت در ابرار نيز محروم شد.
جمشيدی كه از كار
مطبوعاتی بازمانده بود شروع به مصاحبه با رسانههای متعددی از
جملهبیبی سی و صدای آمريكا كرد. او با سخنانی حساب شده در
باره رويدادهای ايران توانست خود را مطرح جلوه دهد. از طرفی او
در خفا در پی كسب اجازه انتشار نشريهای مستقل بود. او كه
ارتباطات خاصی با مذهبيونی چون محمدغرضی و علينقی خاموشی از
قبل از انقلاب داشت توانست تقاضای چندين ساله خانمش برای كسب
امتياز روزنامه آسيا را به گردش انداخته و خود را به سرحلقه
اصلی يعنی قاضی مرتضوی برساند. او كه تخصصی عجيب در زد و بند
دارد توانست خود را با مرتضوی هماهنگ و خود را در اختيار او
قرار داده تا به مطامع خود برسد.
اجازه انتشار
روزنامه آسيا با اشاره مرتضوی به وزارت ارشاد صادر شد. ايرج
جمشيدی اين بار سكان هدايت نشريهای كاملا متعلق بخود را بعهده
گرفت.
روزنامه آسيا با
انواع و اقسام زدو بندهای اقتصادی بچاپ رسيد. اگهی سرتا سر
روزنامه را تسخير كرد. جمشيدی با كسب ثروت نجومی از اين زد
وبندها، خود به فعاليتهای اقتصادی پرداخت. او با هدف قرار
دادن بازار بورس و چاپ اخبار و آگهیهای بسياری برای شركتها ی
بورس روی روند خريد و فروش سهام تاثير میگذاشت و زد و بندهای
پشت پرده را ممكن میساخت.
او فعاليتهای
اقتصادی خود را گسترش داد و طی مدت كوتاهی توانست اقدام به
تاسيس چاپخانه و ليتوگرافی مجزا و مجهزی برای روزنامه آسيا
كند. او رفته رفته توانست در زد و بندهای مختلف خود ارتباطات
بسياری با مقامات مختلف حكومتی برقرار كند و صاحب چنان نفوذی
شود كه او را دچار غروری كرد كه ديگر حتی قاضی مرتضوی را هم
بدرستی تحويل نمی گرفت.
او در اوج غرور خود
طی مصاحبهای با روزنامه همشهری مرتكب اشتباهی بزرگ شد كه دست
قاضی مرتضوی را برای چنگ و دندان نشان دادن به او باز كرد. او
در اين مصاحبه از داشتن راننده شخصی تا آسانسور اختصاصی گفت.
از ثروت كلان كه در طی چند سال بدست آورده بود تا سرمايه
گذاریهای متعددش سخن راند. از داشتن محافظ شخصیهای شبانه
روزی تا منشیهای متعدد فخر فروخت. تا خود را بزرگ مطرح دارد.
قاضی مرتضوی كه بيشتر مراوده مالی با جمشيدی داشت و احساس كرد
كه حق و حقوقش بدرستی پرداخت نمی شود پس از همين مصاحبه و به
بهانه چاپ عكس مريم رجوی در آسيا آن را توقيف كرد و ايرج
جمشيدی روانه زندان. به اين ترتيب محفل هفتگی دوخانواده جمشيدی
و مرتضوی بهم ريخت و برای مدتی متلاشی شد.
مرتضوی توانست
پرونده سياه و قطوری برای جمشيدی تنطيم كند. از سياه كاری تا
رشوه به مقامات، از اخاذی تا ارتباطات جنسی، ازفريب دختران
جوان تا كشف خانه فساد متعلق به او. مرتضوی با دستگيری كاركنان
روزنامه آسيا توانست از آنها شهادت بگيرد كه جمشيدی با زنان
شوهرداری ارتباط نامشروع داشته است. او همچنين با كشف خانهای
متعلق به جمشيدی و فيلمبرداری از آنجا توانست او را به اعتراف
در باره داشتن خانه فساد وادارد. مرتضوی اتهاماتی باو وارد كرد
كه هركدام به تنهايی حكمش اعدام بود.
جمشيدی چاره كار را
مثل هميشه در توافق و زدوبند پشت پرده ديد. او توانست به كمك
خانمش در خارج از زندان و تماس با مقامات مختلف و توصيههای
موثر، راه توافق نهايی مرتضوی و جمشيدی را هموار كند. آنها حتی
با عنوان كردن اينكه اتهام جمشيدی سياسی است قصد داشتند كه
فشار بيشتری به مرتضوی وارد كنند. اين ادعای آنها كه حتی به
نامه نگاری به سازمان ملل هم كشيده شد مورد تاييد و استقبال
هيچ مرجع و يا رسانهای قرار نگرفت. تا آنجا كه دعوت
همسرجمشيدی برای حضور در مقابل سازمان ملل در تهران جهت اعتراض
به دستگيری جمشيدی بعلت عدم استقبال اصحاب مطبوعات ناكام
ماند.
عليهذا مرتضوی و
جمشيدی خيلی زود كنار آمدند و نه تنها اتهامات جدی شامل جمشيدی
نشد بلكه برخلاف ديگر دستگيرشدگان مطبوعاتی نه به اعتراف گيری
كشيده شد و نه حتی چهره او به مردم نمايانده شد. همه تلاش
مرتضوی و اياديش برای كسب امتيازات مالی از جمشيدی بود و حفظ
او برای ادامه فعاليتهای مالی و اقتصادی مافيای مطبوعاتی
مرتضوی.
جمشيدی درست
همانگونه كه قبل از دستگيری به فعاليت ميپرداخت بار ديگر به
صحنه كسب و كار مطبوعاتی برگشت، بدون اينكه حتی تار مويی از
كلاه گيسش كم شده باشد. و روزنامه آسيا مجددا به همان منوال با
صاحب امتيازی دكترساقی باقری نيا و به مدير مسئولی ايرج جمشيدی
در چاپخانه و ليتوگرافی آسيا بچاپ رسيد و در پيشخوانها ارائه
شد. او اين بار بدست مرتضوی به مسند بازگشته است و كوچكترين
خطايی موجب طرح برگی از پرونده قطور او خواهد بود.
آنچه از جمشيدی در
مطبوعات ايران بجا مانده چيزی جز شيوه صفحه يا نشريات كرايهای
، اخاذی تبليغاتی و زدو بندهای مطبوعاتی و از اين قبيل نيست و
علاوه بر آن گمراهی نسل جوانی كه پرورده دست امثال جمشيدی شدند
تا كار مطبوعاتی را فقط از دريچه پول و ثروت ببينند. جوانانی
از قبيل آقای افشين لاريجانی جمشيدی برادرزاده آقای ايرج
جمشيدی كه با كپی برداری از عمو اقدام به انتشار نشريهای بنام
"اقتصاد پويا" كرده است تا راه عمو را ادامه دهد. |