بخشهائی از مصاحبه "ارواند آبراهاميان" در باره سياست امريكا
در برابر ايران:
«با فروپاشی شوروی
خاورميانه به آن چيزی تبديل شد كه در اواخر قرن نوزدهم و اوايل
قرن بيستم امريكای جنوبی و امريكای مركزی بودند. طبيعتا هيچ
سياستمدار امريكايی نخواهد گفت كه آنچه در ايران و عراق
میكنند گسترش محدوده قدرت امريكاست . آنها میگويند
در پی
آزادی
و
تامين حقوق افراد و غيره
اند و (البته بهانه هم در خود اين كشورها باندازه كافی هست و
مردم ساده نيز باور میكنند).
بهتر است
به نقاط ديگری از دنيا
بپردازيم
كه در آنجا امريكا حمايت از آزادیها را مطرح نمی كند.
مثلا در آسيای مركزی، ازبكستان و قزاقستان كه
در آنجاها نيز
حكومتها ديكتاتوری
اند.
آنچه برای امريكا در آنجاها مهم است، اجازه برقراری پايگاهای
نظامی است.
-«خاور
ميانه بزرگ»
هدف اصلی امريكا تقويت پايگاه قدرت خود
و
تضمين امنيت اسراييل
است.
اين سياست كنونی در منطقه است و بخشی از علت حمله به عراق
نيز همين بود.
آنچه كه مربوط به ايران است، اينست كه
شباهت زيادی با موضوع عراق وجود دارد.
وقتی حرف از سلاحهای كشتار جمعی زده میشد موضوع
اصلی
بركناری صدام بود.
به همين طريق در مورد ايران اگر ايران برنامه اتمی نيز نداشت
حرف از براندازی همچنان باقی میماند و
به همين دليل است كه اعتقاد دارم
ايران و امريكا در مسير رويارويی غير قابل اجتناب
را طی میكنند.
سئوال مركزی اينست كه
آيا ايران میتواند بعنوان يك نيروی ضد امريكايی در منطقه باقی
بماند وامريكا به اهداف تقويت حضور و قدرت خود در منطقه برسد؟
تاكيد امريكا بر
خطر دستيابی ايران به سلاح اتمی و مسائل امنيتی
برای حل همين مسئله است.
حيرت آورتر
است
كه نومحافظه كاران
امريكا
بعد از عراق سرزده سراغ ايران نرفتند، چون اگر اسناد مورد
مطالعه قرار گيرند میبينيم كه قويا اين موضوع مطرح شده بود كه
ايران نيز بايد اشغال شود. اين ناشی از عدم تمايل امريكا يا
به دليل
جهت گيرهای
ايران نبود،
بلكه بيشتر ناشی از محدوديتهای
بوجود آمده برای نيروهای امريكايی
د رعراق بود. اسناد
نو محافظه كاران در واشنگتن
هست
كه مكررا حمله نظامی به ايران را مطرح میكردند و به راه
حل
مذاكره كه اروپاييان و كالين پاول
مطرح میكردند
انتقاد داشتند. پس،
هدف براندازی جمهوری اسلامی همچنان پا برجاست.
از سوی ديگر
دولت ايران
از اين تهديد بعنوان يك فرصت برای
مقابله با هر گونه مخالفت و يا اعتراضی
در داخل كشور
استفاده كرده
است.
برای اصول گرايان محافظه كار در ايران حمله نظامی به نوعی مفيد
نيز هست.
آنها
بر اين تصورند كه
از اين فرصت استفاده خواهند كرد تا موقعيت خود را مستحكمتر
كنند.
من يك راه حل واقعی بين ايران و ايالات متحده نمی بينم، چون
فكر میكنم سياست حداقلی امريكا اين است كه ايران تضمين كامل
بدهد كه برنامهای برای تسليحات اتمی نخواهند داشت و تنها راهی
كه ايران میتواند اين تضمين مطلق را، بدون چون و چرا بدهد اين
است كه تمامی برنامههای اتمی خود، شامل
آنچه
كه هم اكنون برای توليد انرژی و برای اهداف مسالمت
آميز
حتی
دارد
را متوقف كند. اين سياست اعلام شدهای است. از
سوی ديگر اين مسئله برای
ايران اين مسيله پرستيژ ملی است. بنابراين فكر نمی كنم كه
توافقی صورت بگيرد و سياست امريكا مبنی بر تغيير رژيم در ايران
ادامه خواهد داشت
. امريكا بدنبال
شرايطی
مشابهی گرجستان و اوكراين
درايران است و
از نظر امريكا
ايران شرايطی چندان متفاوتی
با گرجستان و اوكراين
هم
ندارد.
بايد گفت آمريكا در حال حاضر تنها ابرقدرت جهان است. مخصوصا
وقتی كه صحبت از قدرت نظامی میكنيم و يا اينكه حتی صحبت از
قدرت سياسی ميشود. در مقابل بايد از اروپا فقط به عنوان قدرت
اقتصادی ياد كنيم در ضمن اين را بايد افزود كه اروپا توان
تبديل شدن از يك قدرت تنها اقتصادی به يك قدرت اقتصادی- نظامی
را ندارد. بنابراين تنها تاثيری كه اروپا میتواند روی آمريكا
بگذارد و شيوه عمل آنرا محدود كند از طريق اعمال حق وتو در
شورای امنيت سازمان ملل خواهد بود.
» |