در
حياط دفتر كار مسعود ده نمكی هيچ نشانی از موتور 1000 ديده نمی
شود. در
داخل اتاق كارش نيز نشانی از ابزارهای خشونت و ارشاد وجود
ندارد. هرچه كه
هست كتاب است و كاغذ و پوستر.
عضو شاخص گروههای فشار در سالهای اخير
اين روزها بسيار آرام شده؛ فيلم میسازد، مقاله مینويسد و
كار فرهنگی میكند. حتی دوستان جوان و بسيجی خود را به اعتدال
و پرهيز از خشونت توصيه میكند. با اين حال اگر جلوی دانشگاه
تهران احيانا شلوغ شود ده نمكی 5 دقيقهای آنجا است، چون محل
كارش فاصلهای با ميدان انقلاب ندارد.
ده نمكی بر خلاف بسياری از چهرههای اصلاح طلب و بر خلاف آنچه
انتظار میرود در مصاحبه بسيار منعطف و خوش
برخورد نشان ميدهد. آن اوايل كه قرار بود با وی مصاحبهای
تلفنی داشته
باشيم ترس وجودمان را قبضه میكرد.
هفته پيش وقتی مصاحبه رو در رو با ده
نمكی برای يكی از خبرگزاریهای كشور تمام شد به ده نمكی گفتيم
: .... و
حالا چند سئوال شخصی برای وبلاگمان داريم و اوبیمته گذاری بر
خشخاش
پذيرفت.
- ده نمكی در اين سالها تا میتوانسته
عليه مديران و مسوولان تجمل گرا با زندگی آنچناني(اصطلاح خودش)
وحقوقهای ميليونی صحبت كرده است. با اينهمه فكر میكنيد در
طول ماه، ده نمكی چقدر
هزينه زندگی میكند؟
مسعود از شنيدن اين سوال جا میخورد ولی خودش را جمع و جور
كرده و با اعتماد به نفس پاسخ میدهد :
- حدود 250 هزار تومان.
سوال بعدی برای او تكان دهنده تر هم
هست.اين سوال را مهدی از او میپرسد. با ترس فراوان :
- آقای ده نمكی تا به
حال در زندگی عاشق شده ايد؟
مسعود يكه میخورد. در زير زمين خانهای كه با او در حال
مصاحبه هستيم به غير از ما چند دختر جوان و محجبه به
كارهای انتشاراتی مشغولند. صدای دستگاه كپی و زمزمههای دختران
، موسيقی متن گفتگوی ما است. ده نمكی طوری كه آنها نشنوند آرام
میگويد :
- خيلی خيلی.
مهدی در حاليكه انتظار داشت از دختر مورد علاقه مسعود ده نمكی
بشنود دوباره پرسيد :
- از تجربه عاشق شدنتان بگوييد.
ده نمكی اين بار پاسخ میدهد :
- عشق ما با
عشق جوانان امروزی فرق میكند. ما عشق را در زمان جنگ تجربه
كرديم؛ منتهی عشقهای دست نيافتنی. داغ معشوق هميشه بر دل ما
مانده است چون كسانی را كه
دوست داشتيم سريع از دستشان میداديم.
-
بعد
از جنگ چطور؟
-
نه
بعد از جنگ ديگر عاشق نشدم.
-
با
اين احوال در طول روز چه تفريحاتی داريد؟
-
بيشترين
تفريح من فيلم نگاه كردن است.
-
چه
جور فيلمی؟
-
برای
اينكه ياد بگيرم همه فيلمی نگاه ميكنم.
-
حتی
فيلمهای مستهج...(اين را جرات نكردم بپرسم پس سوال كردم آخرين
فيلمی كه نگاه كرديد؟) پاسخش را هم حدس میزدم :
«بيد مجنون»
از كسی كه 17 سال است عاشق نشده سوالهای ديگری نيز داشتيم.
اما مسعود خسته بود و پريشانی رنگ در چهره اش هويدا و ما
نفهميديم چرا.
خدا حافظ آقای كارگردان 250
هزار توماني
« س. س» |