نهاد و جريان پيروز دراين انتخابات زياد نمی تواند روی اين
پيروز حساب کند. اين انتخابات
شكاف ميان مسئولان سطح بالای حكومت را
تشديد و تعميق کرد.
مردم خواستند به کارنامه 27 ساله حکومت روحانيون رای منفی
بدهند، اما عموما و اكثرا، هم از موقعيت و رابطه احمدينژاد با
رهبری و سپاه و هم از موضع رهبری و سپاه در مورد كانديداتوری
آقای هاشمی رفسنجانی بياطلاع بودند، و رای به احمدينژاد را
رای منفی به همه آنها تلقی كردند.
دخالت سپاه در انتخابات و سازماندهی آرا و تغييرات به وجود
آمده در قوه مجريه و مقننه، با موافقت و هدايت رهبری، كه يك
شخصيت روحانی ميباشند و در راس هرم قدرت قرار دارند صورت
گرفته است، بنابراين، چنان تصوری که روحانيون در راس قوای سه
گانه نباشند بلکه اعتبار روحانيت بازسازی شود، يک محاسبه غلط
است. درباره شکست آقای هاشمی
نيز بايد گفت: آقای هاشمی ميداند چه اتفاقی افتاده است و
مسئول اصلی اين شکست كيست !
مركز پژوهشهای صدا و سيمای قم، با هر انگيزه ای هدايت شده و
يا غير هدايت شده ای، چند سئوال کتبی پيرامون انتخابات اخير
رياست جمهوری از دکتر ابراهيم يزدی دبيرکل نهضت آزادی ايران
کرده است. دکتر يزدی نيز پاسخ اين پرسش ها را کتبا و با صراحتی
کم سابقه داده است.
شايد اين
دقيق ترين و صريح ترين مصاحبه ای باشد که درباره دلائل به
رياست جمهوری رسيدن احمدی نژاد، از سوی مجموعه اصلاح طلبان
داخل و خارج حاکميت انجام شده است. در واقع يک جمعبندی جامع
است از آنچه اتفاق افتاد و آنچه بايد در انتظار حادث شدن آن
بود.
ما اين مصاحبه را به نقل از روزنت "ميزان" که در واقع با نام
روزنامه توقيف شدن "ميزان" ياد آور ارگان مرکزی نهضت آزادی
ايران است نقل می کنيم. عناوين و برجسته کردن نکات آن از ماست.
ـ نتيجه انتخابات
براساس آمارهای غيررسمی منتشر شده توسط برخی از نهادهای رسمی،
پيشبينی ميشد كه حدود 40 تا 45 درصد واجدين شرايط در نهمين
انتخابات رياست جمهوری شركت كنند. يعنی بين 55 تا 60 درصد شركت
نكنند. اما خودداری اين تعداد از جمعيت از شركت در انتخابات،
تماما به دليل يا علت تحريم برخی از گروهها و يا تبليغات
راديوهای خارجی نبود. به نظر ميرسد اين جمعيت را بايد به سه
گروه، تقسيم كرد: اول گروهی كه در هر حال و صرفنظر از شرايط و
جو سياسی منفعل است و علاقه ای به شركت در انتخابات ندارد. در
تمام كشورها، حتی در جوامعی كه دموكراسی نهادينه شده است درصدی
از واجدين شرايط به طور دائم از حضور در پای صندوقهای رای
خودداری مينمايد.
دوم گروهی كه به شركت در سرنوشت و دادن رای علاقمند است و
احساس مسئوليت ميكند، اما نااميد شده است. هدف اصلی جنبش
اصلاحطلبی، اصلاح انحرافات، قانونگريزيها و ساير مسايل و
مشكلات، از طريق تغيير در ساختارهای حقيقی، يعنی رفتار مسئولان
و كنشگران حكومتی بود و نه تغيير در ساختارهای حقوقی (قانون
اساسی) . تجربه هشت ساله دولت آقای خاتمی، و مقابلههايی كه با
اين دولت شد، احتمال موفقيت در تغيير ساختارهای حقيقی را به
شدت كاهش داد و موجب آن شد كه اميد به اصلاح ساختارهای حقيقی،
در چارچوب ساختارهای حقوقی فعلی از بين برود يا كاهش پيدا كند.
بنابراين، از نظر اين گروه، شركت در انتخابات بيمعنی و فاقد
ارزش و اعتبار و عملی لغو و بيهوده محسوب ميشد. در حالی كه
گروه اول، خاموش بود، اين گروه مرکب از فعالان سياسی با
ديدگاههای متفاوت و معتقد به عدم شركت در انتخابات در تبليغ
مواضع خود فعال بودند و از امكانات محدودی كه داشتند، استفاده
ميكردند. سوم گروهی از جمعيت كه علاقمند به شركت در سرنوشت و
رفتن به پای صندوقهای رای بود، اما حضورش مشروط به آن بود كه
آرايش نيروهای سياسی به هنگام انتخابات چگونه شكل بگيرد. در
واقع حضور يا عدم حضور اين بخش از «امتناع» كنندگان، به
برنامهها و سياستهای احزاب و گروههای سياسی مورد اعتماد و
توجه مردم، يا اين بخش از جمعيت، بستگی داشت.
هنگامی كه نيروهای سياسی اصلاحطلب درون حاكميت، و اپوزيسيون
يا احزاب بيرون از حاكميت (نظير نهضت آزادی ايران و ساير
فعالان ملی ـ مذهبی) با گروه دوم ياد شده در بالا هماهنگی كه
نكردند و بر اساس برنامههای راهبردی تعريف شده خودشان و در
چارچوب منافع ملی اعلام حضور مشاركت نمودند، اين بخش از جمعيت
از حالت بيتفاوتی يا بيتصميمی بيرون آمد و به صحنه فعال
انتخابات وارد شد. در آماری كه در بالا اشاره شد، آمده بود كه
از كل جمعيت، حدود 30 درصد گفته بودند كه هنوز تصميمی برای
شركت يا عدم شركت در انتخابات نگرفتهاند. از ميان همين جمعيت
بود كه درصدی از آنها با ورود اصلاح طلبان بيرون از حاكميت به
صحنه انتخابات وارد شدند.
2ـ شکست تئوری تحريم انتخابات
تحريم انتخابات عليالاصول حركتی «سلبی» و نه «ايجابی» ؛
«منفعل» و نه «فعال» محسوب ميشود. اما در شرايطی هم ممكن است
به عنوان يك نافرمانی مدنی حركتی مثبت و فعال محسوب شود. بايد
يادآور شد كه ميان «تحريم» و «عدم شركت» يك تفاوت جدی وجود
دارد. و همچنين ميان شركت يا عدم شركت يك شخصيت حقوقی نظير يك
حزب سياسی ـ با شخصيت حقيقی ـ شهروند ـ در انتخابات تفاوت وجود
دارد. شركت يك حزب سياسی در انتخابات يعنی، كانديدا معرفی
ميكند، برنامه ميدهد و يا از كانديدايی حمايت ميكند و مردم
را به شركت در انتخابات دعوت مينمايد. يا ممكن است در
انتخابات شركت نكند و نه كانديدايی معرفی كند و نه از
كانديدايی حمايت نمايد و نه مردم را به شركت درانتخابات دعوت
نمايد. در شرايطی ممكن است گروه يا گروههای سياسی، از اين
مرحله گامی فراتر بردارند و انتخابات را تحريم نمايند يعنی
مردم را به عدم شركت در انتخابات دعوت و ترغيب نمايند. اتخاذ
چنين تاكتيكی به وضعيت و فضای سياسی جامعه و رابطه احزاب با
مردم بستگی دارد. اگر چنان چه نيروهای مردمی آنچنان سازمان
يافته باشند و رابطه احزاب سياسی با جامعه به گونهای شكل
گرفته باشد كه حركتهای سياسی گسترده مردمی با برنامه احزاب
سياسی هماهنگی پيدا كرده باشد، تحريم انتخابات ميتواند به
عنوان نوعی نافرمانی عمومی مفيد و موثر باشد. در غير اين صورت
تحريم انتخابات عمل سياسی كه موجب تغيير در رفتارهای حقيقی
حاكمان بشود نميباشد.
3ـ آرا سازماندهی شده
شواهد و قرائن همگی حاكی از آن است كه در مورد آقای احمدينژاد
، به خصوص در دوره اول آرای سازماندهی شده وجود داشته است. در
دور اول احمدينژاد تبليغاتی نداشت، نه پوستری چاپ كرده بود و
نه پردهای بر در و ديوار آويخته بود. در نظرسنجيها، نفر ششم
يا هفتم بود. يك فعال سياسی، فرهنگی شناخته شدهای هم نبود.
اگر كارنامه وی در شهرداری تهران هم مثبت ارزيابی شود، حداكثر
ميتوانسته است در آرای حوزه انتخابيه تهران موثر باشد نه در
شهرهای ديگر. عضو يك حزب سياسی فراگير هم نبود و هيچ حزبی هم
از او حمايت نكرد. پس سئوال اساسی پاسخ داده نشده اين است كه
وی چگونه توانست آرايی بيش از ساير كانديداها، كه تبليغات
فراوان و گستردهای هم در همه جا داشتند به دست آورد؟ اعتراض
كانديداهای ديگر، نظير كروبی، هاشمی و معين به تقلبات و تخلفات
انتخاباتی در دور اول ميباشد كه موجب شد احمدينژاد به دور
دوم برسد. برای پی بردن به آنچه اتفاق افتاده است شمارش مجدد
آرای حوزهای مثل اصفهان و شيراز ميتوانست پرده از اسرار
بردارد. مطلب روشن است و به قول معروف تنها
خواجه حافظ شيراز از آن
بياطلاع است.
اما در مورد پيامد اين نوع سازماندهی در آرای ريخته شده به
صندوقها، قطعا موجب افزايش بياعتمادی مردم به نهادها و
ساختارها و كاهش اعتبار انتخابات و زبان نظام جمهوری اسلامی
است.
4 ـ فعالان اجتماعی و سياسی در انتخابات نهم
در نهمين انتخابات رياست جمهوری، احزاب و گروههای راست
محافظهكار، اعم از معتدل، افراطی يا خردگرا و خردگريز،
اصلاحطلبان درون حاكميت و برخی از گروهها و احزاب بيرون از
حاكميت در انتخابات شركت داشتند. چند جريان سياسی ـ اجتماعی،
نظير جنبش دانشجويی، مليون قديمی و روشنفكران لائيك و چپ از
حضور در انتخابات خودداری كردند. اگر چه برخی از شخصيتهای
شناخته شده اين جريان اخير در دور دوم با اعلام حمايت از يك
كانديدا حضور پيدا كردند.
5 ـ بعد از انتخابات چيست؟
تاثير انتخابات بر هر يك از اين جريانات متفاوت است و بستگی به
اهداف و برنامههای آنان در انتخابات دارد. احزاب و گروههای
بيرون از حاكميت، نظير نهضت آزادی ايران و ساير نيروهای ملی ـ
مذهبی، اگر چه كانديدا معرفی كردند و بعد از ردصلاحيت
غيرقانونی كانديدای آنها، از كانديداتوری دكتر معين حمايت
كردند، اما چون هدف راهبردی آنها پيشبرد فرايند دموكراسی بود،
عليرغم عدم انتخاب كانديدای مورد حمايتشان، آنها در انتخابات
شكست نخوردند بلكه پيروز هم بودند و از فرصت انتخابات به طور
موثری در ايجاد ارتباط با مردم و مخاطبين خود و حضور در صحنه،
به رغم همه فشارهايی كه عليه آنها اعمال شده است، بهره بردند.
اما جريانهايی اصلاحطلبی كه هدف اصلی آنها ادامه حضور در
درون حاكميت بود، شكست در انتخابات، بر مناسبات سياسی ،
اجتماعی اين جريانها با يكديگر و بيرون از آن، تاثيرگذار است.
شكست برخی از جريانهای راست و محافظهكار، به خصوص گروههای
قديمی و شناخته شده، موجب تغييراتی در مناسبات آنها با نهادهای
درون حاكميت و گستره فعاليتهای متعدد آنها خواهد شد. اما
نهاد و جريان پيروز هم، به
دليل چگونگی راهكارهای اعمال شده در پيروزی و چالشهای شديد
سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پيش رو در سطح ملی و
بينالمللی، نميتواند به اين پيروزی خيلی تكيه كند. اين
انتخابات موجب تشديد و تعميق شكاف
ميان مسئولان سطح بالای حكومت شده است. فرايند «همه با
هم»، در عصر انقلاب كه موجب پيروزی شد، پس از انقلاب جای خود
را به «همه با من» داد. اين فرايند در انتخابات رياست جمهوری
به نقطه اوج و نهايی خود رسيده است و به همان ميزان هم بر
شكنندگی و آسيبپذيری نظام افزوده شده است.
6 ـ احزاب در انتخابات موفق تر بودند يا افراد بدون وابستگی به
احزاب؟
اكثر كانديداها يا وابستگی حزبی و گروهی داشتهاند يا مورد
حمايت و تاييد احزاب و گروهها بودهاند.
7 ـ به نظر ميرسد برخی رفتارهای محفلی موثرتر از رفتارهای
حزبی شد
در شرايط ويژه سياسی ايران، كه امكان فعاليت موثر احزاب سياسی
ـ به خصوص مخالف ـ وجود ندارد و هزينه فعاليت سياسی برای اين
گروهها بسيار بالا است، طيفی از گروهبنديهای سياسی، از محفل
گرفته تا حزب، جبهه، سازمان و انجمن شكل ميگيرد. در اين
شرايط، تاثيرگذاری محفلهای سياسی، محدود بوده و به طور عمده
در ميان نخبگان و آن هم در كوتاه مدت است.
8 ـ چشم انداز آينده اپوزيسيون
نهمين انتخابات رياست جمهوری، آرايش نيروهای سياسی را تغيير
داده است. برخی از گروهها يا احزابی كه «پوزيسيون» محسوب
ميشوند، به بيرون از دايره حاكميت پرتاب شدند و در كنار
«اپوزيسيون» موجود قرار گرفتهاند. اين گروهها، دير يا زود به
توافق پيرامون همكنشی و همكاری با يكديگر بر محور مشتركات
خواهند رسيد و بر فرايند تحولات اصلاحطلبانه تاثيرگذار خواهد
بود.
9ـ شكست آقای هاشمی
چند عامل را ميتوان در شكست آقای هاشمی موثر دانست. اول آرای
سازماندهی شده به نفع آقای احمدينژاد. دوم روحيه و ذهنيت مردم
ما به گونهای است كه در رقابت ميان يك غيرروحانی با يك روحانی
غير روحانی را به روحانی ترجيح ميدهند. بيست و هفت سال حكومت
و سلطنت روحانيان درايران و
عملكرد آنان موجب گسسته شدن رابطه روحانيان با مردم عادی و
عامی شده است. آن رابطه و نفوذی كه روحانيان در دوران انقلاب
در ميان مردم داشتند اگر به كلی از بين نرفته باشد، به شدت
كاهش پيدا كرده است. سوم اين كه آقای هاشمی رفسنجانی، علاوه بر
روحانی بودن از مسئولان و كارگردانان اصلی حكومت روحانيان در
طی 27 سال گذشته ميباشد و كارنامه
اين دوره در افكار عمومی مردم مقبوليت چندانی ندارد. در خرداد
76 ناطق نوری نماد كل روحانيان حاكم بود و بخشی از رای مردم به
خاتمی، رای منفی به روحانيان حاكم بود.
مردم عادی عموما و اكثرا، هم از
موقعيت و رابطه احمدينژاد با رهبری و سپاه و هم از موضع رهبری
و سپاه در مورد كانديداتوری آقای هاشمی رفسنجانی بياطلاع
بودند، و رای به احمدينژاد را رای منفی به همه آنها تلقی
كردند. حتی هنگامی كه برخی از اصلاحطلبان برای جلوگيری
از سلطه فاشيسم مردم را به حمايت از هاشمی رفسنجانی دعوت
كردند، برخی از مردم تصورشان از فاشيسم هاشمی و ساير مقامات
قدرتمند روحانی بود نه احمدينژاد. چهارم اين كه احمدينژاد
خود را نماد ساده زيستی و صداقت و خدمتگزار معرفی كرده بود. در
حالی كه در نزد افكار عمومی هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش شهرت
خوبی نداشتند و تبليغات منفی فراوانی، نيز صورت گرفته بود. با
وجود اين به نظر ميرسد عامل اول يعنی آرای سازمان يافته به
نفع احمدينژاد تعيين كننده بوده است. و اگر نبود، احتمال
پيروزی هاشمی رفسنجانی بالا بود.
10 ـ شكست آقای هاشمی به معنای خداحافظی روحانيت با منصب رياست
جمهوری است؟
به نظر ميرسد، تصميمگيرندگان اصلی با توجه به آن چه درباره
روابط روحانيان با مردم اشاره كردم، ترجيح دادهاند كه رئيس
مجلس و رئيس جمهور روحانی نباشند. بازگشت روحانيان به رياست
قوه مجريه و مقننه بسيار دور از ذهن است. اما اين جابهجاييها
موجب تغيير چندانی در قضاوت و ذهنيت مردم نسبت به روحانيان
موجود نخواهد شد. زيرا دخالت سپاه
در انتخابات و سازماندهی آرا، و تغييرات به وجود آمده در قوه
مجريه و مقننه ، با موافقت و هدايت رهبری، كه يك شخصيت روحانی
ميباشند و در راس هرم قدرت قرار دارند، صورت گرفته است.
هر قدر حضور و دخالت مقام رهبری در فعل و انفعالات و تغييرات و
تحولات سياسی، اقتصادی و ... بيشتر و بارزتر ميگردد به همان
نسبت در نزد افكار عمومی مسئوليت ايشان بيشتر خواهد بود و
طبيعی است كه انتقادات و ايرادات و نارضايتيها نيز متوجه
ايشان شود. بنابراين غيرروحانی بودن روسای قوه مجريه و مقننه،
تاثير چندانی بر قضاوت مرم درباره حكومت روحانيان بر جای
نميگذارد.
11ـ كارگزاران سازندگی .
شكست آقای هاشمی را نبايد معادل خروج يا حذف او از معادلات
سياسی دانست. آقای هاشمی در ميان شخصيتهای سياسی، اجتماعی،
اقتصادی درون حاكميت و روحانيان و علمای قم و شهرستانها
هواداران جدی دارد. آقای هاشمی
ميداند چه اتفاقی افتاده است و مسئول اصلی آن كيست!
به همين دليل هم در اعتراض خود ميگويد شكايت به خدا ميبرد!!
اما آنچه اتفاق افتاد، هاشمی را بر سر دو راهی سرنوشت نهايی
سياسياش قرار داده است. شايد بهتر آن بود هاشمی در دور دوم
انصراف ميداد و از حضور در انتخابات خودداری ميكرد. كه هم به
نفع خودش هم به نفع نظام بود.
در حال حاضر قضاوت درباره آينده ايشان كمی عجولانه است. اما
كارگزاران، همانقدر كه اعلام كردهاند ممكن است با تشكيل جبهه
اعتدال به سازماندهی نيروهای هوادار خود و ادامه فعاليت به
تناسب وضع جديد بپردازند.
12ـ قطب های جديد در روحانيت
نهمين انتخابات رياست جمهوری، آرايش نيروهای سياسی هوادار
حاكميت را نيز تغيير داده است. شكاف در ميان روحانيت سياسی كه
با جدا شدن جمعی از روحانيان از «جامعه روحانيت» و تشكيل «مجمع
روحانيون» و ... و سپس موضعگيريهای تند و شفاف آقای منتظری و
زندانی ساختن ايشان در منزل و پيامدهای ناشی از آن تا جدا شدن
جمعی از مدرسين و پژوهشگران جوان حوزه علميه قم از نهادهای
سنتی، آغاز شده بود، در جريان اين انتخابات ابعاد تازهای پيدا
كرده و رو به رشد ميباشد.
13ـ بازنشستگی سياسی آقای هاشمی
تصور نميكنم آقای هاشمی آمادگی بازنشستگی را داشته باشند.
تجربه گذشته نشان ميدهد كه آقای هاشمی خود را با شرايط بسيار
متنوع هماهنگ ميسازد.
14- آرايش سياسی و جهت گيريهای كلان دولت احمدی نژاد
با توجه به نقش مقام رهبری و سپاه در اين انتخابات و رابطهای
كه آقای احمدينژاد با مقام رهبری و سپاه دارد، تركيب دولت و
جهتگيريهای كلان به طور كامل هماهنگ با مقام رهبری و سپاه
خواهد بود.
15ـ چالشهای پيش روی دولت
دولت جديد با چالشهای جدی در سطح ملی و بينالمللی روبرو
ميباشد. نظام جمهوری اسلامی ايران در سطح ملی با پنج بحران و
چالشهای جدی روبرو است كه عبارتند از سياسی، اقتصادی، مديريت،
ايدئولوژيك و فرهنگی (هويت). اما مهمترين پيش روی دولت جديد،
اقتصادی است. محافظه كاران در طی هشت سال رياست جمهوری خاتمی،
از بعد اقتصادی دولت را به چالش كشيدند. اين امر سبب آن شد كه
سطح انتظارات و خواستههای اقتصادی مردم، به شدت بالا برود. تا
آنجا كه بخش قابل توجهی از برنامه تبليغات انتخاباتی آقای
احمدينژاد (و همچنين آقای كروبی) به طرح مطالبات اقتصادی
اختصاص داده شده بود.
آيا دولت جديد ميتواند به اين چالشها جواب بدهد؟ بستگی دارد
به ماهيت «جوابها» اگر چالشهای اقتصادی صرفا در چارچوب «تنگی
معيشت» يعنی شكاف ميان متوسط درآمدها و هزينههای خانواده
تعريف شود، و راهحل فوری آن هم اختصاص سهمی از درآمد نفت به
هر خانواده دانسته شود، همانطور كه اعلام كردهآند، بيترديد،
اين امر نه تنها باعث كاهش شكاف نميگردد، بلكه برعكس بر وخامت
اوضاع خواهد افزود.
در چند اظهار نظری كه از آقای احمدی نژاد درباره برخی از مسايل
اقتصادی نقل شده است نظير بورس، سيستم بهره بانكی، و ... نشان
ميدهد كه درك ايشان از مسايل اقتصادی علمی نيست. با اين نوع
نگاهها به مسايل اقتصادی نميتوان به چالشهای كنونی جواب
داد.
حل يا كاهش بحران اقتصادی پيششرط و پيشنيازهايی دارد كه با
آنچه آقای احمدينژاد و حاميانش درباره دموكراسی، توسعه سياسی
و حقوق و آزاديهای اساسی مردم گفتهاند در تعارض است. پاسخ
به چالشهای اقتصادی بدون حل بحرانهای سياسی امكانپذير نيست.
به نظر ميرسد دولت جديد با چالشهای اجتماعی نيز روبرو بشود.
در سطح بينالمللی نيز دولت جديد با چالشهای جدی روبرو است.
16ـ مهمترين فرصتهای دولت احمدی نژاد؟
دولت جديد درآمد بسيار خوبی از نفت را در اختيار دارد. قوای سه
گانه با هم و هر سه قوه با مقام رهبری هماهنگ هستند. تجربه
تاريخی نشان ميدهد كه محافظهكاران و سنتگرايان هنگامی كه
قدرت را يكپارچه به خود منحصر ميسازند، و رقيب قدرتمندی كه
آنها را به چالش بطلبد در برابرشان نيست، احساس قدرت و اعتماد
ميكنند و در نتيجه، حاضر به تعديل مواضع خود و تغيير در
سياستها و روشهای كاركردی ميشوند. ژاپن يك نمونه بسيار خوبی
است. تغييرات ژاپن از زمان امپراطور ميجی آغاز شد. ميجی
نماينده محافظهكاران و سنتگرايان و با شعار حفظ سنتها روی
كار آمد. اما با واقعبينی توانست مسير حركت ژاپن را تغيير
بدهد. بعضی از سخنگويان اين جريان، از الگوی ژاپن اسلامی سخن
گفتهاند. تا چه اندازه اين سخن جدی يا معنادار است روشن نيست.
به نظر ميرسد يك فرصت بسيار مهم و شايد آخرين فرصت نه فقط
برای اين جريان، بلكه برای كل نظام جمهوری اسلامی فراهم شده
باشد. اگر نتوانند از اين فرصت استفاده درست به عمل آورند، هم
خودشان و هم نظام جمهوری اسلامی بازنده نهايی خواهد بود.
17ـ دلايل حضور نظاميان در صحنه سياست ؟
قاعدتا منظور شما از حضور نظاميان در اين انتخابات و صحنه
سياست سپاه و بسيج است. اين حضور و دخالت اولا خلاف نص صريح
قانون است.
ثانيا هيچ يك از فرماندهان سپاه و از جمله فرمانده كل قوا، در
مورد دلايل اين حضور و دخالت چيزی به طور مستقيم نگفتهاند تا
مورد بررسی قرار گيرد. حدسها و گمانها براساس قرائن و شواهد
است. و من ترجيح ميدهم در اين مورد فعلا چيزی نگويم. |