ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

نان و پنير هسته ای
سهم شما که خسته ای
!
احمدشيرزاد

 
 
 
 
 

ما نان و پنير خود را می خوريم و روی پای خود می ايستيم", "مرگ بر سه خدمتکار ابليس, فرانسه, آلمان, انگليس", "ما دانشجويان از دولت ايران می خواهيم هر چه زودتر از پيمان ناعادلانه ان پی تی خارج شود" و ...

اينها بخشی از شعارهايی است که گفته می شود تعدادی از دانشجويان دانشگاه تهران پس از آغاز فعاليت مجتمع فرآوری اورانيوم اصفهان (UCF) در مقابل در اصلی دانشگاه داده اند. خبر کمی بيات است, اما حيف است از کنار آن بگذريم. راوی خبر روزنامه کيهان مورخ 19/5/84 است. همين خبر حاکی است که دانشجويان به مناسبت ذکر شده جلوی دانشگاه تهران شيرينی پخش کردند.

روزهای بعد خبرهای ديگری نيز از اين دست ادامه پيدا کرد. سه چهار روز بعد از آن, اخبار شبکه های متعدد تلويزيونی داخل, تشکيل حلقه انسانی به دور تأسيسات UCF اصفهان را نشان دادند. جماعتی از جوانان با پيراهن های سفيد روی شلوار, در زير آفتاب شديد اصفهان دقايقی را به صف ايستاده بودند و دستهايشان را به حالت کشيده به هم گره زده بودند تا دوربين صدا و سيما به سرعت از آنها سان ببيند و کمی آن طرف تر جمعی از خانمها يا دختران با حجاب های مشکی. همت شان برای من قابل تحسين است. از مرکز شهر تا در ورودی تأسيسات هسته ای اصفهان مسافتی حدود 30 کيلومتر است. لااقل بايد از صبح وقت گذاشته باشند تا در يک نقطه جمع شوند و پس از طی ترافيک اصفهان, قبل از ظهر به محل تأسيسات ياد شده برسند و حتماً با احتساب زمان برگشت, آن روز را تا عصر درگير اين تظاهرات بوده اند.

کمتر دانشجويی را سراغ دارم که در اين دوره و زمانه حال و حوصله يک روز وقت گذاشتن داشته باشد به اين نيت که از يک تصميم حکومتی دفاع کند. معمولاً همه جای دنيا دانشجويانی پيدا می شوند که گاه روزها وقت شان را مصروف يک موضع گيری اعتراضی کنند. اما واقعيت اين است که کمتر جايی از دنيا می توان دانشجويانی را سراغ گرفت که تا اين اندازه برای تأييد موضع حکومت از خودشان مايه بگذارند.

اما چند سئوال:

1- در اين ايام که دانشگاه ها تعطيل و دانشجويان پراکنده اند, چگونه می توان اين تعداد دانشجو را برای انجام چنين تظاهراتی بسيج کرد؟

2- اين تعداد دانشجو (در فيلم لااقل حدود 200 تايی را می شد شمرد) کی و کجا قرار گذاشته بودند؟ آيا نقطه شروع و ختم حرکتشان هيچيک از دانشگاههای اصفهان بوده يا نه؟ آيا کسی شاهد اين ماجرا بوده است؟

3- چه کسی تدارکات اين جابجايی را به عهده داشته است؟ قطعاً بچه ها با تاکسی آنجا نرفته اند. آيا دانشگاه ها وسيله نقليه لازم برای عزيمت آنها را فراهم کرده اند, يا نهاد ديگری اين کار را کرده است؟

4- بعيد می دانم اين جمعيت, ظهر گرسنه به خانه برگشته باشند. آنها نهار مهمان چه کسی بوده اند؟ هزينه نهار و ساير پذيرايی ها را چه کسی پرداخته است؟ آيا مسئولان محترم سازمان انرژی اتمی در اصفهان همين طور نشسته اند و تماشا کرده اند تا عده ای دانشجوی فداکار در آفتاب داغ از آنها حمايت کنند؟ يا برعکس, رسم مهمان نوازی را به جا آورده و بعد از انجام فيلمبرداری و ساير مراسم, آنها را به داخل برده و پذيرايی کرده اند؟

بعد از برنامه کشيدن حلقه انسانی به دور تأسيسات UCF اصفهان, طبيعتاً نوبت به حلقه بعدی چرخه سوخت می رسيد. روز بعد از آن مراسم, بار ديگر اخبار صدا و سيما حاکی از تشکيل حلقه انسانی ديگری به دور تأسيسات غنی سازی نطنز بود. اما اين بار جمعيت آب رفته بود و به زحمت دوربين با سه بار مانور و عقب و جلو رفتن توانست جمعيتی بيش از 50 نفر را نشان دهد. واضح است که بعد از برنامه سنگين روز گذشته چندان کسی نمی توانست داوطلب طی کردن مسير يکی دو ساعته اصفهان تا نطنز باشد.

بد نيست يکی دو نکته ظريف را هم اشاره کنم. اولاً اصولاً امکان ندارد که بتوان دور محوطه هايی به بزرگی تأسيسات نطنز و اصفهان حلقه انسانی ايجاد کرد. اين کار شايد احتياج به دهها هزار نفر آدم داشته باشد. بگذريم از اين که تأسيسات نطنز شايد تا ميانه تپه های خشک کويری امتداد داشته باشد و تأسيسات اصفهان نيز از يک طرف به کوه و از طرف ديگر اگر اشتباه نکنم به زمينهای مربوط به دفن زباله شهرداری محصور است. ثانياً آدم عاقل وسط تپه ها و کوهها برای چه بايد حلقه انسانی ايجاد کند؟ تا جايی که ما شنيده ايم مردم در جاهای ديگر دنيا وقتی به ادامه کار يک دستگاهی اعتراض دارند دور آن حلقه انسانی ايجاد می کنند تا به طور نمادين مانع کارش شوند. اتفاقاً در اروپا جمعيتهای طرفدار محيط زيست گهگاه به دور مجتمع های آلاينده از جمله صنايع هسته ای بعضی کشورها حلقه انسانی ايجاد می کنند.

کشور ما از هر لحاظ مظهرالعجايب است. از يک طرف دانشجويانی دارد که وسط چله تابستان از جيب مبارکشان خرج می کنند و بدون داشتن انگيزه اعتراضی می روند با تمام وجود و ايثارگرانه از موضع رسمی حکومت, آن هم وسط کوير دفاع می کنند! از طرف ديگر اين کار آن قدر "خودجوش" و "مردمی» است(!) که شبکه های رسمی کشور ناچارند فيلم و خبر آن را چند بار چندبار پخش کنند. و بالاخره حلقه های انسانی در اين کشور به وفور يافت می شود, اما فقط وقتی تأييد موضع رسمی حکومت مطرح باشد!

برگردم به خبر اول. شيفتگی "دانشجويان دانشگاه تهران" برای داشتن انرژی هسته ای و به راه افتادن مجدد تأسيسات UCF اصفهان اعجاب آور است, آنچنان که از شندرغاز کمک هزينه دانشجويی خود پول خرج می کنند و جلوی دانشگاه تهران شيرينی پخش می کنند! اما از همه تعجب انگيزتر آن است که گويا آقايان فراموش کردند که دو ماه پيش با شعار رسيدگی به معيشت مردم به قول خودشان به دوران مديريت اصلاح طلبانی که با مشکلات زندگی مردم کار نداشتند پايان دادند.

مثل اين که وقتی کار از کار گذشت, بابت دستيابی به "ارزشهای هسته ای» که هنوز روشن نيست چگونه قرار است شکم مردم را سير کند, بايد "نان و پنير خودمان را بخوريم" و سلسله ای از شعارهای مرگ بر اين کشور و آن کشور سر دهيم!