سايت"informationclearinghouse"
مقاله ای را به قلم "مايك ويتنی”(Mike
Whitney
)
منتشر كرده است با عنوان "جنگ جهانی درايران". نويسنده اين
مقاله مدعی است وزارت خارجه روسيه به "بوش" برای حمله نظامی به
ايران هشدار داده است. او مینويسد:
« در حالی كه آمريكائی ها روياروئی تيم بوش و ايران را شاهدند،
تنها بايد يك چيز را به خاطر آورند، اينكه هيچگونه سند و مدركی
كه نشان دهد ايران برنامه ای برای ساخت تسليحات اتمی دارد در
دست نيست.
اين تنها سخن من نيست بلكه سخن محمد البرادعی رئيس آزانس بين
المللی انرژی اتمی به عنوان معتبرترين نهاد بين المللی هسته ای
نيز هست.
پس از دو سال بررسی همه چيز و همه جای ايران، آژانس اعلام كرد
كه ايران فعاليتی در زمينه ساخت تسليحات اتمی نداشته است .
ما بايد به ياد بياوريم كه اين آژانس انرژی اتمی بود كه به
آمريكا هشدار داد كه صدام برنامه ساخت سلاح اتمی ندارد و به
اين ترتيب میخواست بوش مرتكب خطای حمله به عراق نشود. حال
آنكه موثر نيافتاد و ديديم كه عقل را كنار گذاشت و حمله به
عراق اتفاق افتاد.
با داشتن چنين تراژدی در ذهن ما، اكنون نبايد به پروپاگانهای
آمريكائی ادامه دهيم كه چنين كاری را باز تكرار كنند. ما بايد
پيوسته پيش خود تكرار كنيم كه شواهد و مداركی دال بر تخلفات
ايران وجود ندارد.
البته اينها حقايقی نيست كه شما انتظار داشته باشيد از رسانه
های غربی بشنويد.از ميان صدها مقاله، تنها در يك تا دو درصد
آنها اين حقيقت بیصدا را خواهيد شنيد. دلايل دروغپردازی ها
نيز برای كسانی كه رفتار رسانه ها در مورد عراق و به وجود
آوردن شرايط حمله به عراق بر اساس اطلاعات كاملا غلط را به
خاطر دارند قابل درك است. نياز نيست كه ما آن داستان فاجعه بار
را اينجا تكرار كنيم. تنها كافی است بدانيم كه بزرگترين رسانه
ها نيز با سياست و خواست صاحبانشان اخبار را منتشر میكنند.
اگر كسی كه رسانه مورد علاقه ما را در كنترل دارد خواستش جنگ
باشد شما مطمئن باشيد كه مقالات هوشيارانه ای كه آن خواست را
پشتيبانی میكنند در رسانه منتشر خواهند شد.
در حقيقت اين اتفاقی است كه در مورد ايران در حال وقوع است.
دو داستان مهم در اين هفته ديده شد، كه ايران را به دست داشتن
در انفجارهای عراق كه منجر به كشته شدن چند آمريكائی شد متهم
میكرد. داستان اول از ميشل وار بود كه در مجله تايم به چاپ
رسيد و به نظر ميرسيد كه كاملا بر اساس دلايل و شواهد غير
معتبر و ثابت نشده نوشته شده بود.
به راستی اين اطلاعات غلط دادن هدفش صاف كردن جاده جنگ نيست؟
آيا چنين مطالبی صرفا نشات گرفته از ادعای رامسفلد در مورد
دخالت ايران نيست؟ ادعائی كه هيچگونه سندی را به همراه ندارد.
چرا ايرانيان شيعه بايد به اهل سنت در عراق كمك كنند، تا
دوباره قدرت را بدست گيرند؟
اين سوالی است كه در مقالات نوشته شده هرگز به آن پرداخته نشده
است.
تيم بوش هيچگاه از افتخار تغيير رژيم
در ايران دست نخواهد كشيد. پس ما بايد اخبار مربوط به
دست داشتن آمريكا و يا گروههای تحت نفوذ آمريكا در ناآرامی های
اهواز را بپذيريم. دولت ايران ادعا كرده كه مدارك محكمی دال
بر دخالت آمريكا و گروههای تحت نفوذش در ناآراميهای اخير
اهواز دارد.
مشهورترين گروه از گروههای ذكر شده مجاهدين خلق است كه در عين
آنكه اسمشان در ليست گروههای تروريستی قيد شده كاملا از نظر
مالی و لجستيكی از طرف آمريكا حمايت ميشوند و به ايران فرستاده
شده اند تا كارهائی را كه به آنها سپرده شده مخفيانه انجام
دهند.
چيزی كه بيشتر ناآرامی های اهواز را جالب میكند نفوذ در
منطقه نفت خيز ايران است. ما ميتوانيم مطمئن باشيم كه
آمريكا در صورت حمله
همه ايران را اشغال نخواهد
كرد.
مطمئنا آمريكا در صورت حمله به ايران
كنترل مناطق نفت خيز را در دست خواهد گرفت و كليه مراكز
شيميائی و بيولژيكی و تسليحاتی ايران را بمباران خواهد كرد.
در اينصورت آمريكا كنترل نفت را در اختيار خود میگيرد و در
عين حال ارتش رقيب اسرائيل در منطقه را نيز شكست ميدهد. امريكا
از اشغال بخش های وسيع و غير قابل كنترل ايران پرهيز خواهد
كرد.»
نويسنده در پايان مقاله خود مینويسد كه روسيه به امريكا اطلاع
داده است كه در صورت حمله امريكا به اين كشور، از آن ايران
دفاع خواهد كرد. |