ماجرای خريد هواپيمای سلطان "برونی” برای رهبر جمهوری اسلامی،
با رفتن دولت خاتمی و آمدن دولت امنتيی- نظامی احمدی نژاد
يكبار ديگر مطرح شد. ظاهرا میخواهند چند نفر با بعنوان حكيم
باشی دراز كنند و سروصدای آنها درآمده است. تمام صحبت بر سر
كلاه برداری درجريان خريد اين هواپيمای اختصاصی برای سفرهای
رهبر است، اما كسی تا حالا نپرسيده كه رهبر ساده زيست به اين
هواپيما چه نيازی داشته و اين هواپيما و اتاق خواب و حمام
طلائی آن چه رابطه ای با چفيه ای كه او به سبك بسيجی های دوران
جنگ به گردن میانداز چيست؟
روزنامه امنيتی كيهان كه حالا سردبيرش، سردار "صفارهرندی”
میرود كه وزير ارشاد در دولت ضد فساد و ثروت و تشريفات شود،
پس از يك سال و نيم سكوت، در آستانه تغيير مديران و معاونان
وزارت اطلاعات و نشستن رهبران اطلاعات موازی به جای آنها،
ناگهان گريبان معاون اقتصادی وزارت اطلاعات ( احمد محسنی ) را
گرفت. اين همان حكيم باشی است كه بايد دراز شود. چرا؟ زيرا حق
دلالی اين وسط بالا كشيده شده و ضمنا خبر محرمانه خريد
هواپيمای نيمه طلائی برای رهبر ساده زيست به مطبوعات و سايت
های خبری اصلاح طلبان درز پيدا كرده بود. پايمال شدن و اتلاف
اموال عمومی و بيت المال اتهام معاون نگون بخت است. اين
هواپيما را با همه تجهيزاتش 125 ميليون دلاری ناقابل برای رهبر
خريدند اما معامله در مراحل پايانی به هم خورد و گويا دلال
فروش، سر دلال خريدار كلاه گذاشته است. سلطان برونی هم گفت كه
اصلا هواپيما را نمی فروشد و خودش میخواهد سوارآن شود.
برای خريد هواپيما، شركت "احرار" واسطه و پوشش معامله بوده و
سپاه پاسداران و بيت رهبری پشت آن. حالا میخواهند علاوه بر
معاون اقتصادی وزارت اطلاعات مدير عامل اين شركت بنام مهدی
اعتماد سعيد را هم دراز كنند.
گويا مهدی اعتماد سعيد را كه در همين ارتباط در زندان است زير
فشار گذاشته اند كه اگر میخواهی نجات پيدا كنی اعتراف كن كه
دست ناطق نوری مشاور ارشد رهبر و رئيس مجلس پنجم كه در جريان
انتخابات رياست جمهوری اخير با رهبر اختلاف پيدا كرده و به بيت
او ديگر نمی رود و هاشمی رفسنجانی كه حالا 10 ميليون رای دارد
و برای خودش صاحب پايگاه شده دراين كلاه برداری بند بوده است.
حفاظت اطلاعات وزارت دفاع كه خود
از متهمان اصلی اين پرونده است، از اين اعتراف گيری حمايت
میكند و حسين شريعتمداری در كيهان با نوشتن مقاله ای عليه
معاون اقتصادی وزارت اطلاعات دوران خاتمی در حمايت از حراست
وزارت دفاع وارد ميدان شده است.
می گويند اين ماجرا تسويه حساب با شمخانی وزير دفاع دولت خاتمی
نيز هست. اما برای مردم ايران چه فرق میكند كه وزير دفاع نقش
اول را داشته و يا بيت رهبری، آقا زاده رهبر فرمايش اين
هواپيما را داده بوده و يا فرماندهان سپاه برای خوش خدمتی
میخواسته اند آن را برای رهبر بخرند. رهبر خودش پسر را
انداخته بوده جلو و يا پسر برای پدر هواپيمای طلائی میخواسته
بخرد تا بعد از او خودش سوار آن شود. آنچه كه برای مردم مهم
است اينست كه ماهيت واقعی رهبر آن نيست كه مینماياند. نه آن
چفيه علامت ساده زيستی اوست، نه آن داستان های " ننه من غريبم"
كه فرمانده سپاه و رئيس مجلس فرمايشی هفتم در توصيف ساده زيستی
رهبر نوشته اند و يا در مصاحبه های خود گفته اند، میتواند جاه
طلبی و خوی ديكتاتوری و چهره دوگانه او را پنهان كند.
همان چهره ای كه در آستانه ثبت نام كانديداهای رياست جمهوری،
در كرمان میگويد دو گروه و دسته درحاكميت( بخوانيد مجمع
روحانيون و جامعه روحانيت- اصلاح طلبان و سركوبگران و...) دو
بال نظام اند و كسی قصد كنار گذاشتن آنها را ندارد، اما در خفا
فرمان جابجائی آراء كروبی و احمدی نژاد را میدهد و با سكوت در
برابر يورش و كتك زدن آيت الله جوادی آملی و آيت الله توسلی
رئيس دفتر آيت الله خمينی همه آن توطئه هائی را تائيد و رهبری
میكند كه از دل آن رئيس جمهور دستبوس بيرون آمده است. |