مجله تايم انگلستان گزارش اطلاعاتی مشروحی را به قلم "مايكل
وير" منتشر كرده است كه اكنون در بغداد است. اطلاعاتی كه در
اين مقاله و يا بهتر است گفته شود "گزارش اطلاعاتی” منتشر شده
در حد اطلاعات هيچ خبرنگار و گزارشگری نيست. اينها اطلاعات
طبقه بندی شده امنيتی است كه ظاهرا هدايت شده دراختيار نويسنده
قرار گرفته تا بنام وی انتشار يابد. با انتشار اين مقاله بيش
از پيش مشخص شد، اظهارات ناگهانی اخير محسنی اژه ای و يونسی
(وزير پيشنهادی احمدی نژاد و وزير اطلاعات خاتمی) مبنی بر دست
داشتن انگلستان و امريكا در انفجارهای خوزستان و يا تظاهرات
اخير شهرهای كردستان نوعی پيشدستی بوده است.
اما، واقعيت اينست كه اظهارات مقامات ايرانی صحت داشته باشد و
چه نداشته باشد، اطلاعات منتشره در گزارش مجله معتبر تايم
هدايت شده به دست نويسنده رسيده باشد و يا نرسيده باشد، اين
مقاله و اين اطلاعات عملا زمينه گسترش جنگ از عراق به ايران
است. اگر در روزهای آينده شبكه های خبری مهم جهان روی نقش
ايران در عراق متمركز شوند، تقريبا زمينه های آغاز عمليات
نظامی و فراهم بودن زمينه افكار عمومی جهان و منطقه برای آن
میرود تا فراهم شود. مقاله تايم میخواهد بگويد، اين امريكا و
انگليستان نيستند و يا نبودند كه حمله به ايران را آغاز كردند،
بلكه اين سپاه پاسداران و حاكميت ايران بود كه جنگ را درخاك
عراق با انگلستان و امريكا آغاز كرد. اينست اهميت گرهی مقاله
تايم كه میخوانيد:
نام
آزار دهنده جديد نيروی نظامی امريكا در عراق ابومصطفی الشيبانی
است، او نه عضو حزب بعث و نه عضو القاعده است. او برای ايران
كار ميكند. مطابق يك سند اطلاعاتی نظامی امريكا كه به دست
تايم رسسيده است، الشيبانی سردسته شبكه شورشيانی است كه توسط
سپاه پاسداران انقلاب ايران با قصد خشونت عليه نيروهای
امريكائی و متحدين در عراق تشكيل شده است. در طی هشت ماه
گذشته، گره او يك روش تله انفجاری در كنار جاده به كار برده
است كه از آنچه كه قبلا ديده شده كشنده تر است. بر اساس طرحی
توسط حزب الله لبنان تحت حمايت ايران، اين سلاح از خرجی
استفاده ميكند كه ميتواند از زره تانك مانند مشتی از توی ديوار
عبور نمايد. بر اساس اين سند، امريكا معتقد است كه تيم شيبانی
280 عضو دارد كه به 17 تيم بمب ساز و جوخه مرگ تقسيم شده اند.
امريكا معتقد است آنها در لبنان، شهرك صدر عراق و در بغداد و
يك "كشور ديگر" آموزش میبينند و امسال حداقل 37 بمب عليه
نيروهای امريكائی در بغداد منفجر كرده اند.
در
بخش های جنوبی عراق، مليشيای بنيادگرای شيعه- (بعضی از آنها
توسط ايران مسلح و تامين مالی ميشوند)- بر زندگی روزانه عراقی
ها محدوديت هائی تحميل كرده اند، مثل ممنوعيت الكل و محدوديت
حقوق زنان.
…يك
ديپلمات غربی میگويد،" ما بايد در مورد هر آنچه كه به دولت
عراق میگوئيم و شراكت میكنيم فكر كنيم كه به تهران ختم
ميشود."
دونالد رامسفلد در هفته گذشته گفت:" اين حقيقتی است روشن كه
سلاح های ايرانی در عراق كشف شده اند."
نگرانی شديدی در ميان بعضی از محافل اطلاعاتی وجود دارد كه
كوتاهی در مقابل نفوذ ايران ممكن است امريكا و متحدينش را به
دام اندازد. يك افسر اطلاعات نظامی بريتانيائی در مورد عدم
توجه به مداخله ايران، ميگويد،" مثل اينكه در خواب راه
ميرويم."
در ماه سپتامبر 2002، به هنگام آماده سازی پايگاه های آمريكائی
در كويت، علی خامنه ای شورای عالی جنگ در تهران را احضار كرد.
به گفته منابع ايرانی، شورای عالی دفاع ملی به اين نتيجه رسيد
كه، " لازم است به منظور جلوگيری كوتاه و بلند مدت خطرها به
سمت ايران، يك سياست فعال اخذ گردد." سرويس های امنيتی ايران
چندين گروه عراقی را كه از دوران صدام در ايران پناه گرفته
بودند را مسلح و تامين مالی كردند. منابع اطلاعاتی ايران
ميگويند كه گروه های مختلفی تحت فرماندهی سرتيپ
قصيم سليمانی،
(مشاور خامنه ای در امور افغانستان و عراق و افسر ارشد سپاه
پاسداران انقلاب)، تشكيل شدند.
منابع
نظامی ميگويند،" تا قبل از اشغال در ماه مارس سال 2002، افراد
46 گردان پياده و موشكی ايران برای تقويت مرزها حركت كردند.
در ميان آنان واحد های سپاه بدر جای گرفتند. آنها به محورهای
شمالی، مركزی و جنوبی تقسيم شدند، ماموريت سپاه بدر ريختن به
داخل عراق در شرايط آشفته ناشی از اشغال و تسخير شهرها و اداره
های دولتی بود كه فضای خلا ناشی از سقوط صدام را پر كنند. بيش
از 12000 مرد مسلح به همراه افسران اطلاعاتی ايران مثل مور و
ملخ به داخل عراق هجوم آوردند. مجله تايم نسخه هائی از آنچه
كه اطلاعات نظامی بريتانيا ئی و آمريكائی ميگويند ظاهرا گزارش
های فرستاده شده سپاه پاسداران انقلاب ايران در ماه آوريل 2003
است را به دست آورده است. يكی به تاريخ 10 آوريل و محرمانه
است، كه میگويد" ما كنترل شهر را در دست داريم." يكی ديگر،
در همان تاريخ، از يك واحد با كد 1546، مدعی است،" نيروهای
وابسته به ما كنترل شهر اماره را در دست داشته و ساختمان حزب
بعث را به اشغال در آورده اند. يك پژوهش ارتش بريتانيا در سال
2004 يادآور ميشود كه سازمان بدر و ديگر مليشيا در اماره بسيار
قوی بودند، "خيلی زود معلوم شد كه متحدين برای تضمين امنيت در
استان نياز به همكاری آنان دارند."
برای
خيلی از عراقی ها در جنوب، گروه های مليشيای تبعيدی با خودشان
سختگيری های مذهبی آورده اند. يك دانشجوی دانشگاه بصره
ميگويد، "اين افراد با ريش و كلاشنيكف ميگويند آنها برای حفاظت
از دانشگاه آمده اند." " مشكل اين است كه آنها هرگز اينجا را
ترك نكرده اند." افراد مسلح اغلب از جوانان متهم به رفتار غير
اسلامی، مانند زوجی كه دست در دست هم دارند و يا دخترانی كه
آرايش ميكنند، بازجويی ميكنند. يك رهبر دانشجوئی كه نمی
خواهد شناسائی شود ميگويد،" آنها مراقب ما هستند، آنها هستند
كه خيابان ها را كنترل ميكنند، در حاليكه پليس كه با آنهاست،
آنجا ايستاده اند. يك سرهنگ دوم پليس كه با نيروهای
بريتانيائی از نزديك كار ميكند، ميگويد،" احزاب اسلامی از اول
خلا را پر كردند."
مقام های نظامی ميگويند كه آنها معتقدند مليشياهائی كه توسط
ايران تاسيس شدند در 24 ژوئن 2002در شهر جنوبی ماجر الكبير
( Majarr al-Kabir )
به يك حمله اوباش كمك كردند كه منجر به كشته شدن 6 افسر پليس
نظامی بريتانيائی شد. بر اساس اسناد محرمانه اطلاعاتی
بريتانيا، يك رهبر مليشيای محلی در قتل 6 پليس بريتانيائی دست
دارد. " اين مرد مسئول دسته ای از مجاهدين برای انقلاب اسلامی
در عراق
(MIRI)،
(يك گروه شبه نظامی هماهنگ شده خارج از سپاه پاسداران ايران در
اهواز- ايران)، ميباشد. اين كشتار در چارچوب دستورالعمل های
فرماندهان ايرانی در كشتن نيروهای متحدين در عمليات چريكی،
میگنجد.
يك
يادداشت شورای عالی امنيت ايران در سال 2003، (كه به خارج از
ايران منتقل شده)، مینويسد حتی جمعيت حلال احمر ايران، مشابه
صليب سرخ، فعاليت هايش را از طريق سپاه پاسداران ايران هماهنگ
كرده است. اين يادداشت به مقام ها دستورالعمل صادر ميكند كه
نيازهای اوليه مردم عراق بايد توسط نيروی سپاه قدس تعيين شود.
رئيس سرويس اطلاعات ملی عراق، ژنرال محمد عبدالله الشهوان بطور
علنی گروه های تحت حمايت ايران را به خاطر كشتن افسرانش محكوم
كرده است. در ماه اكتبر او عواملی در سفارت ايران در بغداد را
برای هماهنگی ترور 18 نفر مسئول دانست. او ادعا ميكند كه در
يورش به 3 خانه امن مدارك زيادی كشف شد كه ارتباط اين عوامل در
كمك مالی به سپاه بدر برای مقاصد "حذف فيزيكی " را آشكار
میكند.
يك
مقام سابق عراقی و عضو سپاه زرهی صدام، كه خود را ابوحسن معرفی
ميكند، در تابستان گذشته به تايم گفت كه او توسط يك مامور
اطلاعات ايران برای جمع آوری اسامی و آدرس های مقام های وزارت
كشور در تماس نزديك با افسران و رابطين آمريكائی، استخدام شد.
مسئول ايرانی ابوحسن میخواست بداند كه "امريكائيان به چه كسی
اعتماد ميكنند و كجا بودند، و پيله كرده بود كه ابوحسن،( كه
كارت عضويت خود در حزب هماهنگی ملی را استفاده ميكند)، آيا
ميتواند كسی را در دفتر نخست وزير وقت اياد علوی پيدا كند كه
مورد بازجوئی بدنی قرار نگيرد. (علوی به تايم گفته است كه او
معتقد است كه عوامل ايرانی توطئه ترور او را داشتند). و اين
مسئول همچنين اطلاعاتی در باره تمركز نيروهای امريكائی در بخش
خاصی از بغداد و جزئيات سلاح ها، زره پوش ها، راه ها و ساعات
واكنش نيروهای امريكائی را خواسته بود. بعداز فاش ساختن حرف
هايش به مقام های آمريكائی و عراقی، ابوحسن ناپديد شد، اوائل
امسال يكی از افسران ارشد عراقی اش به جرم جاسوسی محكوم شد.
اسنادی
از پرونده سپاه پاسداران انقلاب ايران توسط تايم به دست آمده
است از جمله گزارش پرداخت كلان از ماه اوت سال 2004 كه به نظر
ميرسد كه ايران حقوق حداقل 11740 نفر از سپاه بدر را پرداخت
ميكرده است. اطلاعات نظامی امريكا و بريتانيا مشكوكند كه هنوز
اين پرداخت ها ادامه دارد يا نه؟
منابع اطلاعاتی ادعا ميكنند كه سرتيپ سليمانی در متينگ
مليشيای گماشته خود در بهار سال گذشته دستور داده است كه " هر
حركتی كه موجب فرسايش نيروهای آمريكائی در عراق شود را بايد
انجام داد." بايد به هر وسيله شده نيروهای آمريكائی را در
عراق مشغول داشت." اسناد اطلاعاتی نظامی بريتانيا نشان ميدهد
نيروهای بريتانيائی چندين دسته شبه نظامی در جنوب عراق را كه
توسط سپاه پاسداران انقلاب حمايت ميشوند را رديابی كرده اند.
آژانس های اطلاعاتی عراقی و متحدين افسران ايرانی كه در تورهای
بازرسی از عراق بازديد ميكنند را رديابی كرده اند. يك افسر
اطلاعات بريتانيا ميگويد،" ما ميدانيم آنها میآيند، البته نه
تا زمانی كه آنها برگشته اند."
جريان ثابت سلاح ها از طريق مرزهای جنوبی از ايران جريان
دارد. يك افسر بريتانيائی در بصره ميگويد،" آنها از ايستگاه
های بازرسی به طور قانونی برای عبور پرسنل استفاده ميكنند و
سلاح ها از طريق مرداب ها و اراضی شمالی وارد ميشوند. ديپلمات
های ارشد و مقام های اطلاعاتی ميدانند كه تعدادی از افسران
ايرانی به شورشيان شيعه همياری ميرسانند، ولی در مقايسه با
ميزان پول و موادی كه از طريق همسايگان عرب عراق به شورشيان
سنی جاری است ، ناچيز ميباشد.
ديپلمات
های غربی ميگويند تا كنون، به نظر ميرسد كه آيت الله ها دفاعی
عمل كرده اند تا تهاجمی. يك نشانه دلگرم كننده اين است كه حتی
شيعه های عراق كه از تهران بهرمند میشوند ناسيوناليسم عرب خود
را حفظ میكنند. آنها رابطه قوی قومی و طايفه ای با سنی ها
دارند.
ايران تمامی نشانه های زياده خواهی در عراق را بروز ميدهد. كه
در نهايت ممكن است امريكا را وادار سازد كه به دنبال متحدين
جديدی در عراق باشد- از جمله تعدادی از
همان افرادی
كه به مدت 5/2 سال برای شكستشان تلاش كرده است- كه ميتوانند با
دست اندازی ملاها مقابله كنند. ديپلمات های غربی تصديق ميكنند
كه فعاليت های به ظاهر قابل كنترل ايران هنوز ميتواند به بحران
بزرگی منجر شود. جنگ در عراق ميتواند خيلی بيشتر از اين آشفته
شود. |