جهان

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

ژاپن
كلانتر محله ای، كه چين
در آن حرف آخر را می‌زند
 Martine BULARD لوموند ديپلماتيك اوت-
ترجمه- مرمر كبير

 
 
 
 

 

امروز در قاره آسيا يك بازی ٤ نفره بين چين، هند، ژاپن و ايالات متحده در جريان است. روزهای ١٨ و ١٩ ژوئيه 2005 آقای جورج بوش پذيرايی مفصلی از نخست وزير هند ، آقای مانموهان سينگ به عمل آورد، او چند ماه قبل با رهبران چين برای رفع اختلافات مرزی وارد مذاكره شده بود . چين قصد دارد اتحاد ژاپن و آمريكا را دور زده و با دنبال كردن سياست «ديپلماسی نامتقارن» جايگاه نوينی در عرصه جهانی برای خود به دست آورد. نخستين موفقيت اين سياست ، پذيرش نشستن بر سر ميز مذاكره از سوی كره شمالی است كه تحت فشار چين ، حاضر به صحبت در باره خلع سلاح هسته ای می‌باشد.

برای درك مفهوم واقعی اين كلمه، بايد آن را در چارچوب كشور چين كه در جنب و جوش دائمی است بررسی كرد، كشوری كه هرگز تعداد سفر های خارجی رهبرانش چنين پر شمار نبوده است و پای محافل دانشگاهی اش بيش از پيش به دنيای خارج گشوده شده است و نقش مغز متفكر در خدمت حاكميت را ايفا می‌كند، مغز های متفكری كه هزينه برخی از آنها توسط مراكز خارجی دست و دل باز تامين می‌شود. مثلا مركز تحقيقات بين المللی دانشگاه بيدا در پكن از ٣ ساختمان فوق مدرن تشكيل شده است ، هزينه ساختمان دست چپی را يك فرد دورگه هنگ كنگی تامين كرده است، ساختمان ميانی توسط يك شركت ايتاليايی و ساختمان دست راستی بوسيله يك شركت هنگ كنگی تامين هزينه می‌شود. هركدام از ساختمان ها آرشيتكت متفاوتی دارد ، اما مجموعه هماهنگ است و به خوبی با كل دانشگاه كه بنائی تاريخی است همخوانی دارد (١). گشايش به معنای طرد گذشته نمی‌ باشد و ثبات مترادف سكون نيست.

آقای كنگ كوان ، سخنگوی وزارت امورخارجه، از محل دفترش درست در مقابل برج فنگ ليان كه مجتمع تجاری لوكس و غير قابل دسترسی برای چينی های متوسط می‌باشد، می‌گويد :« چين قبل از هر چيز خواهان ايجاد محيطی با ثبات و مستعد توسعه می‌باشد». بيش از هزار كيلومتر دور تر ، در شانگهای، درقلب دانشگاه مشهور فودان و در ساختمان نوساز مركز تحقيقات آمريكايی كه توسط آژانس آمريكايی برای توسعه بين المللی تامين هزينه می‌شود، آقای پرفسور شن دينگلی، كارشناس شناخته شده مسائل هسته ای كه بسيار رك و صريح سخن می‌گويد نيز از اشاره به مفهوم «ثبات» كوتاهی نمی‌ كند . هيچ چيز بيش از بی‌ثباتی در شبه جزيره همسايه، يعنی كره ( كه هر آن امكان دارد به وقوع پيوندد ) يا در خاور نزديك كه بيش از نيمی ازواردات نفت چين را تامين می‌كند ، اورا به وحشت نمی‌ اندازد.

اين كارشناس نيز به شيوه خود ، كليد شناخت آنچه را كه برخی «ديپلماسی نا‌متقارن» می‌نامند، به دست می‌دهد. به نظر چين، نظم موجود ـ حتی آمريكايی و حتی اگر كمتر به نفع آنها باشدـ از هرج و مرج بهتر است، چرا كه هرج و مرج رشد اقتصادی و صعود به جايگاهی كه پكن در عرصه جهانی برای خود در نظر گرفته است را بر هم می‌زند. رشد اقتصادی متضمن حفظ پايه های اجتماعی داخلی است كه با تمام كاستی ها استمرار نظام را ممكن می‌سازد. به تعبير آقای كنگ ، طرحهای بين المللی چين اين هدف را دنبال می‌كند كه اين كشور را در «جايگاه جهانی ای كه در خور آن است» قرار دهد. چين امروز قدری كمتر ساكت و قدری بيشتر فعال شده است. البته اين باز هم بسيار كمتر ازآنچيزی است كه در آينده رخ خواهد داد، هم آهنگ با صعود قدرت كشور، چين روز به روز فعال تر می‌شود.

برعكس برخی باور ها، تنها اقتصاد نيست كه به ديپلماسی چين جهت می‌دهد و سياستها تنها با هدف پاسخ به نياز های مردم چين ، از جمله در زمينه مواد اوليه و غلات تعيين نمی‌ شوند. روشن است كه روابط بين المللی بايد ذخيره انرژی و امنيت غذايی چين را تامين كند. اما اقتصاد چين امروز در چارچوب ديد وسيعتری كه از خود ، از منطقه و از جهان دارد تعريف می‌شود و بخشی از مجموعه سياست صلح طلبانه لازم برای به رسميت شناخته شدن در عرصه بين المللی است. اين امر بارها ياد آوری می‌شود كه « تاريخ پانصد سال اخير» نشان می‌دهد كه بدون برخورداری از يك اقتصاد قوی، هيچ ملتی وزنه ای به حساب نمی‌ آيد.

در تاريخ معاصر چين ، ٣ دوره حائز اهميت است : اولين دوره مربوط به وقايع ميدان تيانمن است كه هنوز هم در مطبوعات منعكس نمی‌ شود (٢). البته آنها از زير علامت سوال رفتن نظام در داخل وحشت ندارند . اپوزيسيون سياسی كاملا ممنوع است ، حتی اگر اين تناقض وجود داشته باشد كه روشنفكران ازآزادی حركت بيشتری بر خوردارند، دغدغه چين بيشتر از بهايی است كه بابت اين واقعه به خارج از مرز های خود پرداخت، از جمله محاصره اقتصادی غرب ، هنگامی كه اتحاد شوروی ديگر در موقعيتی نبود كه مواد اوليه فن آوری پيشرفته ، ازجمله برای استفاده نظامی را در اختيار چين قرار دهد.

برقراری روحيه مذاكره

بحران ميدان تيانمن در واقع شروع پايان «ماه عسل» چين وآمريكا بود. ماه عسلی كه حدودا ٢٠ سال به طول انجاميد. شروع آن زمان پذيرش جمهوری خلق چين در سازمان ملل متحد در جايگاه تايوان و به جای آن ، در روز ٢٥ اكتبر ١٩٧١ بود و به دنبال آن سفر سال بعد نيكسون به چين. اين وضعيت تا استقرار «همياری استراتژيك» ضامن توسعه، ادامه داشت. در اين زمان مجموعه ای از سرخوردگی ها، برخی تصادمات پشت سر هم (مثل بمباران سفارت چين در بلگراد ١٩٩٩) و بالاخره تقويت روابط آمريكا و ژاپن، اين رقيب سر سخت چين، پيش آمد.

پديده مهم دوم ، فروپاشی اتحاد شوروی بود، چين از مرگ برادر دشمن خود اصلا تاسف نخورد، اما دانشگاهيان بسياری ياد آور می‌شوند كه شوروی سابق در رقابت بی‌سرانجام با آمريكا تضعيف شد و مسابقه تسليحاتی گران قيمت بی‌جانش كرد. يك كارشناس مسائل دفاعی كه ترجيح می‌دهد ناشناس بماند می‌گويد : « ايالات متحده، كشور ها را هل می‌دهد تا مخارج نظامی خود را افزايش دهند، ما بايد تنها به مدرنيزه كردن سلاحهايمان برای تقويت نظامی خود اكتفا كنيم.» البته اين بيشتر يك «فروتني» ظاهری است تا ميانه روی واقعی ، چرا كه مخارج نظامی چين هم اكنون ٤.٢ درصد ثروت توليد شده را به خود اختصاص می‌دهد. اما اين استدلال می‌تواند در مقابل تصميم گيرندگانی كه در نظر دارند سهم مخارج نظامی را باز هم افزايش دهند، كارايی داشته باشد.

به طور كلی، از نظر ديپلمات های چينی ، تقسيم جهان به دو اردوگاه است كه در نهايت پر هزينه خواهد بود و حتی اگر آنها «دنيای يك قطبي» به سركردگی ايالات متحده را محكوم می‌كنند، هيچ كدام تمايلی به بازگشت به «دنيای دو قطبي» ندارند. مثلا احراز مقام سركردگی كشور های در حال رشد به هيچ وجه برای آنها مطرح نيست، چرا كه آنها را مجبور به رد كردن برخی موقعيت ها می‌كند. آقای كنگ ضمن تاكيد بر برقراری روابط مجدد با برخی كشور های آفريقايی ، می‌گويد : « ما همراه با بسياری از كشور های در حال توسعه ، درخواست دموكراتيزه كردن نهاد های بين المللی را داريم ، اما به هيچ وجه دنبال تشكيل يك قطب نيستيم ، بايد تفكر مبتنی بر جنگ سرد را رها كرد، من ترجيح می‌دهم از "توسعه تقسيم شده" سخن گويم. ما بايد روحيه مذاكره را كه متضمن سازشهای متقابل است جا بيندازيم، با اوج گيری مبادلات تجاری، اختلافات نيز بالا ميگيرد، بايد با روحيه مذاكره طلب، با آنها برخورد كرد.» … نه با روحيه سيستم طلب.

در واقع قدرت حاكم در جستجوی استقرار دنيايی چند قطبی است كه در آن چين روزی در جايگاهی ممتاز بين اولی ها قرار گيرد، در مركز و نه در راس، چين می‌خواهد بدرخشد و نه تحت سلطه گيرد، تفاوت تنها در شكل نيست (٤). بايد به ياد آورد كه چين در اوج قدرتش، يعنی از قرن ١١ تا ١٧ ميلادی، صاحب بزرگترين نيروی نظامی جهان بود كه پشتوانه واقعی اقتصادی و فنی هم داشت(٥)، اما درست بر عكس اروپايی ها، هرگز نه تمدنی را ويران كرد و نه مردمی را ازبين برد.

بالاخره ، نكته مهم سوم اين است كه چينی ها از بحران اقتصادی ای كه آسيا را در سالهای ١٩٩٧ـ ١٩٩٨ لرزاند استفاده بردند. چين تنها كشوری بود كه كنترل مبادلات را در دست داشت و تن به فشار های صندوق بين المللی پول نداد (٦). چين همچنين تنها كشوری بود كه توانست به رشد اقتصادی خود ادامه دهد، در حالی كه بنيه اقتصادی ديگر كشور ها ، ازجمله ژاپن تضعيف می‌شد. با داشتن واحد پول يوان كه به دلار وابسته بود، اين كشور توانست از نوعی ثبات در منطقه ای كه در اوج تشنجات مالی بود برخوردار شود، چين حتی توانست به بسياری از «اژدها های » محلی كه در موقعيت دشواری بودند وام هايی با بهره نازل بدهد و بدين ترتيب اعتماد آنها را به خود جلب كند.

نسل نوين در قدرت، در طول زمان، نظريه استراتژيك خود را با تكيه بر «چهار نه» اعلام شده توسط رئيس جمهور هوجيناتو، بنا نهاده است. اين چهار نه عبارتند از : « نه بر سركردگی طلبی، نه بر سياست مبتنی بر زور، نه برسياست مبتنی بر بلوك و نه بر مسابقه تسليحاتي» (٧). «می بايست اعتماد را جلب كرد ، مشكلات را كاهش و توسعه و همكاری را گسترش داد و از درگيری اجتناب ورزيد». پكن كه بر ضعف هايش در مقابل غول آمريكا يی و رقبای منطقه آسيا يی اش واقف است ، سياستی را اعمال می‌كند كه می‌توان آن را «ديپلماسی نا‌متقارن» ناميد .سياستی كه بسيار قابل انعطاف است و برای روابط دو جانبه ارجحيت قائل می‌باشد و در عين حال بدنبال شركت در سازمانهای منطقه ای است تا روابط اقتصادی همه جانبه برقرار سازد وتنش های منطقه ای گذشته را كاهش دهد.

در اين راستا روز ٢ ژوئن گذشته ، چين و روسيه در ولادی وستك ، توافقنامه تعيين مرز های شرقی را به امضا رساندند، اختلاف بر سر ٢٪ از ٤٣٠٠ كيلومتر مرز مشترك بود كه از پايان جنگ دوم جهانی روابط دو كشور را مسموم می‌ساخت. ولاديمير پوتين هنگام مرحله نهايی توافقنامه گفت : « اين اولين بار در تاريخ روابط چين و روسيه است كه مجموعه مرزهای مشترك قانونا تعريف شده است».

چند هفته قبل از آن ، روز ١١ آوريل ٢٠٠٥، نخست وزير هند، مانموهان سينگ و همتای چينی اش ون جابائو، پروتكل حل اختلافات مرزی كه دو كشور را از سال ١٩٦٢ در مقابل هم قرار می‌داد به امضا رساندند : پكن خواستار بخش بزرگی از سرزمين آرونا شال پرادش (٩٠ هزار كيلومتر مربع) در شمال شرقی هند بود. در شمال غربی، دهلی نو خواستار آكسای چين ، بخشی از كشميربود (٣٨ هزار كيلومتر مربع). آقای كنگ می‌گويد : « ما تنها مذاكرات را آغاز كرده ايم، اما اين نخستين بار است كه در سندی رسمی ، مسئله مرزی مطرح می‌شود. گامی تاريخی ، كه پكن درنظر دارد با تشكيل منطقه مبادله آزاد بين دو غول جمعيتی جهان، آن را ادامه دهد.(به مقاله ضميمه مراجعه شود)

اين روابط نوين تا ثيراتی نيز بر متحدين سابق، از جمله پاكستان دارد. يانگ بايون ، معاون ريئس مركز تحقيقات آسيا واقيانوس آرام ، كه در دانشگاه بديا در پكن با او ملاقات شد ، اطمينان می‌دهد كه : « ما در درگيری بين پاكستان و هند نقشی بی‌طرفانه ايفا می‌كنيم». به نظر او اسلام آباد « مدتها از وجود تنش سود برده است، اما روحيات در حال تغيير است»، به راه افتادن خط اتوبوس درون كشمير كه از ٦٠ سال پيش بسته شده بود گواه اين امر است (٨).

نشان ديگر تمايلات صلح طلبانه چين ، شركت فعالانه برای حل بحران بين ايالات متحده و كره شمالی ، كه از اكتبر ٢٠٠٢ شروع شده است ، می‌باشد. كره اعلام كرده بود كه آماده توليد بمب اتمی است. پكن ابتكار تشكيل گروه ٦ (چين، كره جنوبی، كره شمالی، روسيه و ايالات متحده) را در دست گرفت تا اختلافات را حل كند و با دشواری تب پيونگ يانگ را كه ابراز نظر های آتشين دولت آقای بوش آنرا بالا می‌برد، فرو نشاند.

واضح است كه دسترسی بر سلاح اتمی در خاك كره به مذاق پكن خوش نمی‌ آيد و يانگ بايون تاكيد كرد كه اگر پيونگ يانگ « آزمايشات خود را شروع كند ما كمك هايمان را قطع می‌كنيم » . در رابطه با شيوه فشار هايی كه بايد وارد كرد، نظرات متفاوت است، برخی معتقدند كه بايد بخشی از كمك ها را قطع كرد و ياد آوری می‌كنند كه در سال ٢٠٠٣ يك «مشكل فني» بسيار خوش موقع باعث شد مدتی ارسال نفت به كره شمالی متوقف شود كه همان امر موجب شد ريئس جمهور كيم جونگ ايل مذاكرات را از سر بگيرد (٩.) برخی ديگر، چون شن دينگلی معتقدند كه بر عكس « حذف كمك ها، يعنی از بين بردن هر گونه بارقه اميد و هل دادن به سمت قهقرا» آنهم در رابطه با رژيمی كه هم اكنون نيز فاجعه بار است.

يك ديپلمات قديمی می‌گويد : « كره باری است سنگين و نفرت انگيز، نظامی دارد كه در آن مردم از گرسنگی پيش پای يك خانواده در قدرت، قربانی می‌شوند. اما چين در اين مورد گرفتار شده است، نه راه پيش دارد و نه راه پس» . بخشی از ارتش اعتقاد دارد كه فعاليت های هسته ای كره آنقدر ها هم فاجعه بار نيست و در صورت وقوع درگيری «كره می‌تواند سپر بلای چين باشد». البته پكن توانست ـ شايد نه به واشنگتن، اما دست كم به همسايگانش ـ نشان دهد كه قادر است سياست اتحاد های گذشته را تغيير دهد وبدين ترتيب وارد مرحله نوينی از ديپلماسی فعال گردد. گواه اين امر تقويت روايط چين و كره جنوبی، متحد ديرينه ايالات متحده است كه از بی‌ثباتی در شمال وحشت دارد، مشكلات آلمان در جذب شرق باعث محتاط شدن كره جنوبی در مقابل همسايه ديكتاتور خود شده است (١٠(.

اما خار بزرگی كه در پای پلنگ چينی قرار دارد ، ژاپن است . يانگ بايون با نگرانی می‌گويد : «در طی ٣٠ سال گذشته ، هرگز روابط با اين كشور تا اين حد تيره نبوده است» . اين نظر مورد تاييد همه افرادی است كه با آنها ملاقات شد. اين امر كه ژاپن حاضر نيست با گذشته تاريخی خود مواجه شود بارها مطرح شد، مسئله كتاب های تاريخ كه جنايات ژاپنی ها را هنگام اشغال چين ناچيز جلوه می‌دهند و بازديد نخست وزير جونيشر و كويزومی ازمعبد ياسوكنی ، كه در آن جنايتكاران جنگی دفن شده اند مثال آورده شد . البته نمی‌ توان گفت خود چين نيز دارای ديدگاهی واقع بينانه و منتقدانه از تاريخ خويش است. بازديد از موزه شنيانگ درشمال شرقی كشور كه جزو مناطق اصلی مورد اشغال ژاپن بوده است ، كمك می‌كند تا عمق فاجعه بهتر درك شود : آنجا آدمكشی ها ، شكنجه ها، آزمايشات پزشكی ای كه ارتش ژاپن از سال١٩٣١ انجام می‌داد و هم چنين سخنان نفی گرايانه اخير شخصيتهای ژاپنی در رابطه با اين دوران، به نمايش گذاشته شده است. (١١) در اين جا نيز همچون در پكن، وقتی از تظاهرات ضد ژاپنی كه در بهار سال ٢٠٠٥ صورت گرفت صحبت می‌شود ، تظاهراتی كه بيشتر دانشجويی بود و كارگران شركت اندكی در آن داشتند، آنها پاسخ می‌دهند : خود شما اگر سران آلمان بر مزار جنايتكاران جنگ دوم جهانی بروند و از آنها تجليل كنند ، چه می‌گوييد؟

آيا ژاپن معاون كلانتر آمريكايی ها ست؟

علاوه بر مناطق حول جزيره سنكاكو واقع در ژاپن وديايو ، واقع در چين كه موقعيت سوق الجيشی حساسی برای كنترل دريايی دارند، تقويت روابط بين ژاپن و آمريكا نيز مورد اختلاف است، مطابق نظر آقای كازويا ساكاتومو، استاد دانشگاه اساكا در ژاپن : « پس از ٦٠ سال سر به زير بودن، امروز ژاپن می‌خواهد جای استراليا را به عنوان معاون كلانتر ايالات متحده در منطقه اقيانوس آرام بگيرد و به يكی از ستون های محكم ساختمان دفاع امريكا در قرن بيست و يكم تبديل شود(١٢) ». باز نگری بر قانون اساسی ژاپن (١٣) ، ارسال سرباز به عراق، انتقال فرماندهی گردان اول ارتش آمريكا ( به منظور عمليات در اقيانوس آرام و اقيانوس هند) از كرانه غربی ايالات متحده به اردوگاه زاما در جنوب توكيو، در راستای اين نظرات است.(١٤) همه اين ها هسته مركزی روابط سه گانه بسيار ويژه چين، امريكا و ژاپن را تشكيل می‌دهد.

به علاوه واشنگتن حامی عضويت ژاپن به مثابه عضو دائمی شورای امنيت سازمان ملل است. در حالی كه چين بلا فاصله نامزدی ژاپن را برای عضويت رد كرد و تهديد كرد كه از حق وتوی خود استفاده خواهد كرد. سفير چين در سازمان ملل ، آقای وانگ گونيگا روز ٢٦ ژوئن ٢٠٠٥ گفت : « قبل از ابرازتمايل برای عضويت در شورای امنيت، ژاپن بايد بتواند به توافقی در منطقه خود دست يابد.» پكن اميدوار است با تكيه بر كره جنوبی كه به شدت به تمايلات نظامی گرايانه آقای كويزومی اعتراض كرده است (١٥) و هند كه خود داوطلب عضويت دائمی در شورای امنيت می‌باشد و همچنين با كمك كشور های آفريقايی كه روابط اقتصادی نسبتا پر اهميتی با آنها بر قرار كرده است، بتواند مانع عضويت ژاپن گردد.

دست آخر، طرح نام تايوان در بازبينی معاهده امنيت دو جانبه آمريكا و ژاپن (١٦) تيشه بر ريشه روابط چين و ژاپن زد. از پس از عادی سازی روابط اين دو كشور در سال ١٩٧٢ ، ژاپن طرح اين موضوع را كنار گذاشته بود. ايالات متحده نيزدر اين رابطه اين عبارت را بكار می‌برد : « يك كشور با دو سيستم». يك ديپلمات می‌گويد : « جذب تايوان در چين ممكن است صد سال بيشتر به طول بيانجامد، اما جدايی آن از چين نا‌ممكن است ». اين امر برای مردم، ارتش و دولت غير قابل پذيرش است.

سخنرانی های آتشين ماه های اخير و قانون ضد انفصال كه در ماه آوريل ٢٠٠٥ به تصويب رسيد بيشتر جنبه دفاعی دارد تا تهاجمی و خط فاصل غير قابل عبوری را برای تايوان و متحدينش ترسيم می‌كند. با اينكه همه اذعان دارند كه يك عمليات نظامی هزينه سياسی، ديپلماتيك و اقتصادی بسيار بالايی به همراه دارد، ژنرال زوچنگو در اواسط سال ٢٠٠٥ بدون مكث می‌گويد : «اگر آمريكايی ها به سمت سرزمين های چينی تيری رهاكنند، ما مجبور به پاسخ با سلاح اتمی خواهيم بود». او مواضع شخصی خود را اعلام كرد اما گفته هايش هرگز تكذيب نشد. پكن از اين واهمه دارد كه درست قبل از بازی های المپيك ٢٠٠٨ از طرف تايپه اعلام استقلا ل شود ، دولت برای تحول اساسی در منطقه و در جهان بر روی اين ناحيه حساب می‌كند و به همين دليل تهديدات را ادامه می‌دهد و در عين حال سعی به جذب آنها نيز دارد.

رهبران كومينتانگ، دشمنان سابق كه از ١٩٤٩ (١٧) پا به چين نگذاشته اند ، اوايل ماه مه با شكوه و جلال پذيرفته شدند. سفر اخير هوجيناتو به آمريكای لاتين كه هدف اصلی آن حصول اطمينان در رابطه با تامين ذخاير نفتی (ونزوئلا) و مواد اوليه، غلات و سويا (كوبا، مكزيك ، برزيل) بود، در عين حال می‌خواست به تمام كسانی كه هنوز روابط محكم با تايپه دارند، بويژه در آمريكای مركزی، بفهماند كه چين بازاری به مراتب بزرگتر دارد…..در حال حاضر رهبران چين روی بيش از ٨ هزار سرمايه گذار تايوانی حساب می‌كنند كه در چين سرمايه گذاری كرده اند و می‌خواهد توسط آنها بر دولت تايپه فشار آورد. دستگاه بوش البته موفق شد تب استقلال طلبانه متحد خود را بخواباند و ژاپن نيز با خودداری بيشتری در اين مورد عمل می‌كند.

اختلاف البته همچنان سر سختانه باقی است، يك ديپلمات سابق می‌گويد : « تاريخ چينی قوی و ژاپنی ضعيف را به ياد داشت، سپس چين ضعيف و ژاپن قوی شد ، امروزبه سمت چين و ژاپنی هم طراز می‌رويم ، به اين تر تيب ژاپن تعادل خود را از دست می‌دهد». داده ها تغيير كرده است اما هنوز به تعادل نوينی نرسيده ايم. درست است كه چين نخستين صادر كننده آسيايی به آمريكاست و ژاپن بعد از او قرار دارد ، اما در رابطه با ذخاير ارزی، چين درست بعد از ژاپن قرار گرفته است ـ اين ذخيره ها به ويژه شامل اوراق قرضه آمريكايی است ـ اما توليد نا‌خالص ملی چين هنوز ٥.٢ برابر كمتر از ژاپن می‌باشد. اگر چنانچه چين واشنگتن را تهديد كند و ديگر نقش بانك آمريكا را ايفا نكند و به فروش به دلارهايش اقدام نمايد ،توكيو فورا به كمك اسكناس سبز می‌شتابد.

تناسب نا‌موزون قوا بين چين و ژاپن مانع رقابت آنها نيست. ژاپن اميدوار است نقش «كوتوله سياسي» را كنار گذارد و در منطقه آسيا نقش رهبری جهانی را ايفاكند ( با عضويت دائم در شورای امنيت كه به معنی نظامی كردن اين كشور است و علاوه بر چين باعث وحشت ديگر كشور های همسايه اش نيز می‌شود). چين نيز سعی دارد نقش رهبر آسيايی را در سطح جهان بازی كند و به همين دليل در نهاد های چند جانبه فعال گشته است. عضويت چين در سازما ن تجارت جهانی در سال ٢٠٠١ در اين راستا تعيين كننده بود. چين صبورانه جايگاهی در مجمع كشور های آسيای جنوب شرقی ، كه از ابزار های اصلی جنگ سرد بود، نيز برای خود پيدا كرد (١٨). در سال ١٩٩١ چين تنها جزو ناظران اين نهاد بود اما امروز از اعضای موثر آن می‌باشد و توانست در نوامبر ٢٠٠٤ ايجاد منطقه مبادله آزاد را در اين مجمع به كرسی نشاند(٢٠).

تشكيل سازمان شانگهای (با شركت روسيه، قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان و ازبكستان) درآوريل ٢٠٠١ در آسيای مركزی نيزبيانگر اهداف تجاری چين است ( از جمله ذخيره مواد سوختی). البته از زمان جنگ در افغانستان اين نهاد رنگ سياسی بيشتری به خود گرفته است. چين نيز نگرانی های روسيه را در رابطه با استقرار پايگاه نظامی آمريكا در منطقه دارد و همچون ديگر جمهوری های منطقه از جنبش اسلامی استقلال طلب (به ويژه به رهبری ايگورها، مسلمانان چينی) هراسان است، لذا مبارزه با هر گونه جنبش مخالف در منطقه ، مثل سركوب اخير در قرقيزستان اورا ناراحت نمی‌ كند.

خلق ارزشهای ويژه خودمان

همانطور كه محقق آمريكايی داويد شامبوگ می‌نويسد : در مجموع « ديپلماسی دو جانبه و چند جانبه پكن بسيار كاراست و اعتماد مناطق آسيايی را به خود جلب كرده است. در نتيجه اغلب كشور های منطقه، چين را به مثابه همسايه ای خوب، شريكی سازنده، طرف مذاكره ای با ملاحظه و قدرت منطقه ای ای كه وحشت بر نمی‌ انگيزد می‌شناسند ». (٢١) اما آيا می‌توان شيوه مبتنی بر «سازش» پكن را (٢٢) آنطور كه جوشا كوپر رامو ، عضو شورای روابط خارجی امريكا و عضو مركز تعيين سياست خارجه انگلستان می‌گويد، به مثابه يك سامانه نوين برای توسعه قلمداد كرد؟ آيا چين می‌تواند در راس اتحاد آسيايی اقتصادی و سياسی قرار گيرد؟ قطعا چين امكانات اقتصادی لازم را ندارد : دو سوم صادراتش در كارخانجات خارجی توليد می‌شود كه در خاك چين مستقر اند و چين تنها به مونتاژ محصولات آن ها مشغول است. درست است كه در برخی عرصه ها مثل فيبر اپتيك يا تلفن سيار چين دارای قابليت های مهمی است و سعی در بهبود فن آوری در زمينه های ديگر را هم دارد ، مراكز تحقيقاتی خارجی را جلب می‌كند و كارخانجات خارجی را می‌خرد تا مارك های شناخته شده را جذب كند و به انتقال تكنولوژی مشغول است ، اما در حال حاضر رشد اقتصادی آن بالا ولی شكننده همراه با نظام مالی آسيب پذير می‌باشد. به كشور های جنوب آسيا وژاپن برای توليد و به كشور های غربی برای صادرات بسيار وابسته است (٢٣). مثلا كوچكترين اختلاف با آمريكا می‌تواند پويايی اقتصاد آنرا ترمز كند و از لحاظ سياسی انفجار به بار آورد.

برخی كارشناسان رويای بوجود آمدن محور چين ـ ژاپن را مثل محور فرانسه ـ آلمان در سر می‌پرورانند، درست هنگامی كه در بهار سال ٢٠٠٥ تظاهرات ضد ژاپنی بر پا بود، همايشی درپكن روشنفكران ژاپنی ، چينی و كره ای را گرد آورده بود (٢٤) يك كتاب درسی تاريخ نيز كه حاصل كار كارشناسان اين سه مليت مختلف است در ماه ژوئن انتشار يافت. اما اين حركت هنوز حاشيه ايست. اگر آمريكا يی ها حاضر باشند بخش بيشتری از قدرت منطقه ای خود ( يعنی چتر نظامی) را واگذار كنند، به سختی می‌توان تصور كرد كه يك قدرت قوی منطقه ای ، خواه ژاپن باشد و يا بدتر از آن، چين را بپذيرند.

معذلك چين خيال دارد سريع و بدون هرج و مرج به پيش رود. يك ديپلمات توضيح می‌دهد : « چين نمی‌ تواند بدرخشد مگر در صورتی كه فرهنگی جذاب دشته باشدـ مثل زبان ما ـ مصرف كافی نيست بايد ارزش های ويژه خودمان را خلق كنيم كه از روی غرب كپی نشده باشد». برخی در اين زمينه كار می‌كنند. اما از فضای عمومی بحث و گفتگو محروم اند. همانطور كه يكی از افرادی كه با ما صحبت كرد می‌گفت، خطر آنجاست كه :« چين با غل و زنجير كردن آزادی های سياسی ، خودش را هم به بند كشد ».

١) بيدا كنار قصر زمستانی سابق است كه در اكتبر ١٨٦٠ هنگام جنگ ترياك توسط نيروهای فرانسه و انگلستان ويران شد.

٢) ٤ ژوئن ١٩٨٩ تظاهرات دانشجويی و در بخشهايی كارگری وسيعا سركوب شد، اين مطلب در دانشگاه كينهاو در پكن در درس های مربوط به جنبش اجتماعی مورد بحث قرار می‌گيرد ، در حاليكه در بقيه جا ها سانسور می‌شود ، حتی هنگام اشاره به اين تظاهرات تصاوير سياه جلو پرده تلويزيون ام تی وی كه برخی مهاجرين فرانسوی و فرانسه زبانان اندك چين نگاه می‌كنند، نمايان می‌شود.

٣) مقاله لوموند ديپلماتيك ماه مه ٢٠٠٥« خيزش چين به سمتِ بازار افريقا» ژ.ف. سروان http://ir.mondediplo.com/article626.html

٤) فرانسوا ژولين ، فكر خارج (چين) انتشارات سوی پاريس ٢٠٠٠

٥) آنگوس ماديسون «اقتصاد چين، دورنمای تاريخی » پاريس ١٩٩٨ و مقاله بازگشت آسيا به صحنه جهانی لو موند ديپلماتيك اكتبر ، ف. گلوب ٢٠٠٤ http://ir.mondediplo.com/article413.html

٦) در دوران بحران مالزی نرخ ارز را كنترل كرد ، مقاله لوموند ديپلماتيك ،ژانويه ٢٠٠٥ « از صندوق بين المللی پول تا واتيكان: ترفند های آقای كامدسو» ك. بولارد http://ir.mondediplo.com/article483.html

٧) سخنرانی آوريل ٢٠٠٤ كه توسط جوشواكوپر رامو به آن اشاره شد، «سازش پكن» مركز تعيين سياست لندن ٢٠٠٥

٨) از ٧ آوريل ٢٠٠٥ يك خط اتوبوس در مسيری به طول ١٧٢ كيلومتر مظفرآباد واقع در بخش پاكستانی كشمير را به سرنيگر در بخش هندی وصل می‌كند.

٩) در سپتامبر ٢٠٠٤ نشريه تحقيقات بين المللی چين به دليل انتقاد از كره تعطيل شد

١٠) مقاله لوموند ديپلماتيك ژوئيه ٢٠٠٥ ا. رامونه «آماده باش در كره » http://ir.mondediplo.com/article673.html

١١) به همراه نمايشگاه مزبور ، اطلاعيه ها و تظاهراتی در ژاپن عليه نظامی شدن مجدد ژاپن بوقوع پيوست

١٢) اشاره به مقاله گاردين نوشته سيمون تيس دال ، لندن ٩ آوريل ٢٠٠٥ « ژاپن به مثابه معاون كلانتر آمريكا در منطقه اقيانوس آرام»

١٣) حذف بند ٩ قانون اساسی به ژاپن امكان می‌دهد نيروهای دفاعی خود را به ارتش تبديل كند

Chalmers Johnson, “ Coming to terms with China ”١٤) www.tomdispatch.com/index.mhtml?pid=2259

١٥) صحبت با مردم ، ريئس جمهور روه مو هويان ٢٣ مارس ٢٠٠٥

١٦) توافقنامه استراتژيك سال ١٩٩٦ كه در ٢٠ فوريه ٢٠٠٥ بازبينی شد

١٧) كومينتانگ توسط چانگ كای چك اداره می‌شد و در سال ١٩٤٩ به تايوان رفت اين حزب كه به مدت ٥٠ سال رهبر جزيره بود امروز در اپوزيسيون است

١٨) اين مجمع كه در سال ١٩٦٧ در بانكوك بوجود آمده ، مالزی، فيليپين، تايلند ، اندونزی و سنگاپور را در بر می‌گرفت و بعدا برونی ، ويتنام، بيرمانی ، لائوس و كامبوج نيز به آن ملحق شدند.

١٩) چين عضو اجلاس منطقه ای آسيايی در رابطه با مسائل امنيتی است و همچنين عضو اجلاس +٣ (چين ، كره جنوبی و ژاپن) نشريه مسائل بين المللی شماره ٦ مارس آوريل ٢٠٠٤ « چين يك قدرت جهانی »

٢٠) عوارض گمركی به تدريج كم می‌شود و تا سال ٢٠١٠ به كل حذف می‌گردد

٢١) نشريه امنيت بين المللی ، واشنگتن ، جلد ٢٩، شماره ٣ زمستان ٢٠٠٤ـ ٢٠٠٥ مقاله China engages Asia. Reshaping the Regional Order

٢٢) رجوع شود به ٧

٢٣) چين به مثابه موتور رشد ژاپن و كشور های حوزه آسيا ست و به آنها بدهكار است، قسمت واردات آن مواد نيمه ساخته می‌باشد كه پايان كار را در چين طی می‌كنند و سپس صادر می‌شوند. همين امر چين را در وضعيتی شكننده قرار می‌دهد.

٢٤) گزارش ميزگرد « در جستجوی فضای نوين» دوشو پكن شماره ٦، ژوئن ٢٠٠٥ و مقاله لوموند ديپلماتيك فوريه ٢٠٠٥ ،و. هويی « آسيايی ها آسيا را باز می‌افرينند»