در يك
فرافكنی كودكانه، شورش مردم در خوزستان و تظاهرات نوبتی مردم
در سراسر كردستان ايران را مقامات امنيتی و كشور و قضائی
انداختند گردن امريكا و انگليس. اين پيروی از خواست رهبر است
كه در هر رويدادی بجای نگاه كردن به خويش و به عمق حوادث در
داخل مرزهای ايران، فورا و به سبك شاه دست اجنبی را در ماجرا
میبيند. شاه دست حزب توده و شوروی را سالها میديد و در سال
57 دست انگليس ها را در انقلاب و رهبر دست اسكتبار به شمول
انگليس و امريكا و اسرائيل را.
در هر دو
رويداد خوزستان و كردستان ايران نيز همينگونه شد. اما هيچ
مقامی به اين سئوال و واقعيت نيانديشيد كه اگر امريكا و انگليس
به اين آسانی میتوانند خوزستان نفت خير و كردستان آماده
انفجار را اينگونه و يكباره بهم بريزند، پس بايد دست بسيار
پرقدرتی در داخل ايران داشته باشند و همه امنيتی بازی و نقش
سربازان امنيتی امام زمان بینتيجه بوده باشد.
شايد اين
صرفا يك ژست تبليغاتی برای داخل باشد، اما تكرار و تكرار آن در
جمهوری اسلامی چنان در جامعه عمل كرده است كه اگر روزی واقعا
امريكا وانگليس بزرگترين عمليات را هم سازمان بدهند، آنوقت
مردم آن را نيز به حساب تبليغات حكومتی خواهند گذاشت. داستان
همان چوپان دروغگوست، كه هر بار گفت گرگ به گله حمله كرد تا
غيب شدن گوسفندهايی كه میفروخت توجيه كند و آنگاه كه گرگ
واقعا به گله حمله كرد و طلب ياری، مردم اين حمله واقعی را هم
همان به حساب همان ترفند هميشگی و گذشته گذاشتند و گرگ ها فرصت
يافتند هم گله و هم چوپان را با هم بخورند! |