سايت متمايل به احمدی نژاد
"آفتاب" به قلم مسعود پيرنيا مقاله ای در توصيف سياست دانی و
تيز هوشی احمدی نژاد نوشته است. ادعای تيزهوشی را بايد در
آينده و در عمل ديد به كجا ختم میشود، اما نويسنده مقاله كه
بايد از نزديكان احمدی نژاد باشد، مطالبی در وصف موقعيت مصباح
يزدی نوشته است كه اين بخش مهم تر از بخش ادعائی اول است. يعنی
قدرت مصباح يزدی از تيرماه 83 به بعد!
سرمقاله را بخوانيد : من
معتقدم كه احمدی نژاد بر خلاف آنچه كه در محافل منتقد گفته میشود، آدمی است
باهوش و تنظيم سياسی روابط با ديگران را به خوبی میداند. به گمان من، بر
خلاف ظاهر «غير رجلی و غير سياستمدارانه»، او ظرف اين مدت نشان داده كه
سياست را میفهمد و نه تنها از آن بويی برده، بلكه از زيركيهای سياستمدارانه
نيز برخوردار است.
احمدی نژاد از همان آغاز
كارشهرداری، برنامه ريزی زيركانه ای را آغاز نمود و در حالی كه غولهای سياست
ايران مشغول آماده كردن خود برای نبردهای سنگين بودند، دور از چشم «بزرگان»،
زيررينگ مسابقه را بیسر و صدا، چنان خالی كرد كه وقتی راند
دوم به پايان رسيد، رينگ سابقه هم فروريخت و احمدی نژاد ماند و ديگر هيچ!
احمدی نژاد، بر خلاف ديگر
غولان، نه تنها به شعارهای خاتمی و گرايش به جوانان و خواسته های آنان اقبالی نشان
نداد، بلكه از همان ابتداء با به دست گرفتن پرچم «امام زمان (عج)»، حساب
كار خود را از بقيه جدا كرد و اصلاً به همين دليل هم در چشم غولان، به حساب
نيامد.
احمدی نژاد در يك تعامل پيچيده با حوزه، و مخصوصاً بخشی از
حوزويان كه گرايشهای راديكالی داشته و
طرفداران قرائت سنتی از شريعت
هستند، توانست از پتانسيل آنان به خوبی بهره ببرد. شخصيت شاخص اين جريان در
حوزه، آيت الله مصباح يزدی است؛ كسی كه در تمام دوران خاتمی، به عنوان
روحانی شاخصی شناخته شد كه يك تنه با تمامی هواداران رئيس
جمهور نزاع كرد و با ادله فلسفی و فقهی قديمه و جديده، ثابت نمود كه اسلام فقاهتی سنتی،
(نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد)، تنها چيزی است كه حكومت
بايد مبنای كار خويش قرار دهد و در اين راه، كمترين قصور، خلافی نابخشودنی است. او تمام
16 سال پس از رحلت امام (ره) را زير سؤال برد و علناً اعلام كرد كه در
اين مدت، حكومت فاقد اسلاميت بوده است.
احمدی نژاد، دين سنگينی از
بابت حمايتهای آقای مصباح برگردن دارد و خود به خوبی میداند
كه اگر يكی از اظهارات گزنده اش را متوجه او سازد،
كابينه او، فرو
خواهد ريخت. و نه تنها
فرو خواهد ريخت بلكه مؤمنين و مؤمناتی كه آن رؤياهای صادقه را در مورد
احمدی نژاد ديده بودند، به زودی رؤياهای اصدقی را در طرد او
خواهند ديد.
احمدی نژاد نشان داد كه به
خوبی بر اين ظرائف واقف است و میداند كه
نقش حمايتی مصباح يزدی تا چه اندازه تعيين كننده است. اگر بخواهيم منصف
باشيم بايد بگوييم مصباح يزدی آن قدر برای احمدی نژاد مايه
گذاشت كه بر سر اين قضيه روابط خود را باكبار و بزرگان حوزه علميه، تيره ساخت. با اين
حال چيزی كه ناظران محافل حوزوی را شگفت زده كرده است، برخورد انقلابی
و بسيار محكم آيت الله مصباح در قضايای احمدی نژاد و حتی بعد
از آن است. آنان میگويند حضرت آيت الله، اساساً در گدشته، سابقه فعاليت انقلابی
در گذشته ندارند و حتی برخی از آقايان، مانند توسلی، گفته اند كه ايشان
طرفدار حجتيه بوده و اصلاً قائل به خط مشی انقلابی نبوده اند.
به هر حال چه آن نظرات را قبول داشته باشيم و چه قبول نداشته باشيم، ترديدی نيست كه
مصباح از تيرماه 84
يك شخصيت پر نفوذ و
تأثيرگذار در
صحنه سياست ايران است و از آن، پس قطعاً بدون رعايت نظرات
او، چرخ سياست
به راحتی نخواهد چرخيد و احمدی نژاد نشان داد كه اين حقيقت
را به خوبی فهم
كرده است.
احمدی نژاد در پاسخ به سؤالی
درباره روابطش با آيت الله مصباح گفته
است: «من مقلد مقام معظم
رهبری هستم اما مريد آيت الله
مصباح نيز میباشم.» اگر چه
احمدی نژاد در اين جمله كوتاه،
دقيقاً مشخص نكرده كه دامنه
اطاعت او چگونه خواهد بود، امّا يك چيز را به خوبی روشن ساخته است و آن
اينكه – برخلاف آنچه میگويند- با علم سياست ناآشنا نيست. |