سايت بسيج دانشجويی دانشگاه
اميركبير، نامه يك دانشجوی اين دانشگاه به بسيج دانشجوئی را
منتشر كرده است كه حاوی نكات قابل توجهی است. اين نامه را
خبرگزاری ايسنا نيز به نقل از همين سايت منتشر كرده است. بخش
هائی از اين نامه را كه جنبه نصيحت گونه دارد و "طاهره نراقی"
دانشجوی "هوا فضا" آن را نوشته میخوانيد:
بسيج بايد مواظب باشد تا به
عدهای، كه البته به دلسوزيشان برای نظام و محبتشان به ولايت
شكی نيست، اجازه ندهد از روی جهل و عدم شناخت، عقيده و نظر
گروهی را به عنوان نظر ولايت باور و به ديگران هم القا كنند.
حواسمان باشد كه ريشهی
اعتقاداتمان شناخت و استدلال منطقی است كه ثمره و شاخ و برگش
محبت و دلبستگی ميشود. هرگاه از دايرهی منطق خارج شويم از آن
پس بیآنكه بفهميم تيشه به ريشهی خود ميزنيم.
حالا كه التهاب انتخابات آرام
شده، هم بهتر ميتوان دربارهی آن گفت و هم بهتر ميتوان شنيد.
در واقع حالا زمان بازبينی و حسابرسی آنچه كه بسيج، خودمان،
كردهايم رسيده است.
اينكه گفتم خودمان به اين علت
است كه من هم زمانی در بسيج كارهايی ميكردم هرچند كه نه آن
موقع و نه حالا هيچ وقت خود را بسيجی ندانستم، آن زمان به علتی
و حالا به علتی ديگر. همان موقعها مسابقهی مقاله نويسيای
بود با موضوعاتی دربارهی بسيج كه مرا به فكر برد و در آخر هم
خودم برای خودم نوشتم « بسيجی با پا پيش گذاشتن در راهی كه
قرار است روزی از انتهايش كسی برسد، سعی ميكند آن را كوتاه و
وصال را نزديك كند. » و به همين علت هم خود را بسيجی
نميدانستم و البته به همين علت هم در بسيج بجز جابجا كردن و
مرتب كردن چند نوار و كتاب، اجازهی كار بيشتری به خود
نميدادم، كارهايی كه به عقيدهی من ابزارشان شناخت و خلوص
بود. آن موقع از رده بنديها و وابستگيهای (فكری) بسيج و
انجمن خبر نداشتم، از رده بنديها و وابستگيهای (فكری) انجمن
توسط بسيج با خبر شدم وقتی كه در جواب تعجبم از اينكه چرا بسيج
و انجمن هيچ وقت آرام و بدون اينكه بخواهند ديگر دانشجويان را
با برگزاری تريبون آزاد و ... به دور خود جمع كنند با هم، هم
صحبت نميشوند؟ شنيدم كه چون حرفهای انجمن چندان از روی فكر و
انديشه نيست و نگاهش به جای دگر است.
واضحست كه هيچكس در خلأ فكر
نميكند تا به نتيجهی معقولی برسد و اصلا برای رسيدن به
نتيجهی حق چارهای جز اين نيست كه حرف همه را بشنويم و بهترين
را انتخاب كنيم. كاری كه در حال حاضر نه بسيج ميكند و نه
انجمن. بلكه هر يك، شايد از روی محبت، مطيع حرفهای معتمدين
خود هستند. با بچههای انجمن چندان همصحبت نبودهام و بيش از
آنچه كه از افعال و كردارشان بر ميآيد قضاوت نميكنم، اما
بسيج بايد مواظب باشد تا به عدهای، كه البته به دلسوزيشان
برای نظام و محبتشان به ولايت شكی نيست، اجازه ندهد از روی جهل
و عدم شناخت، عقيده و نظر گروهی را به عنوان نظر ولايت باور و
به ديگران هم القا كنند. چقدر قبل از انتخابات از بچههای
بسيج، كه اتفاقا از مسوولان بسيج هم بودند، شنيدم كه : « از
صحبتهای آقا در ديدار خصوصی با بسيجيان روشن بود كه منظور
ايشان چه كسی است و ...»
اينگونه برداشتها و تكرار شان
برای ديگران يا بیاثر است و يا باعث گستراندن سايهی شك و
بدبينی است. آنچه كه ما از ولی و رهبرمان شنيديم به اين مضمون
بود :« هيچكس جز خدا از رای من خبر ندارد و ممكن است عدهای
بگويند من نظرم بر چه كسی است ولی اينها فكر خودشان است .»
ما همه ميدانيم ايشان معيارها
را بيان ميكنند، معيار به معنی مقياس و سنگ محك، به معنی
وسيلهای برای سنجش كانديداها نه به معنی ويژگيهای شخصی معين،
كاری كه وظيفه و تكليف ولی فقيه است و خلاف تكليف ولی فقيه است
كه از موضع رهبری حمايتش را از فردی خاص اعلام كند، آن طور كه
ديگر آيات عظام ميكنند، چه مستقيم و چه در پرده و البته آفت
حمايت در پرده بيشتر است چون احتمال به خطا رفتن شنوندگان
بيشتر ميشود.
حواسمان باشد كه ريشهی
اعتقاداتمان شناخت و استدلال منطقی است كه ثمره و شاخ و برگش
محبت و دلبستگی ميشود. هرگاه از دايرهی منطق خارج شويم از آن
پس بیآنكه بفهميم تيشه به ريشهی خود ميزنيم، وقتی فعالان
بسيج كه برای برگزاری يك اردو يا يك نمايشگاه و يا انتشار يك
مجله هفتهها شب و روزشان را ميگذارند و حتی از خانواده و درس
و هر چيز ديگر در آن مدت ميگذرند خود شايعات و حرفهای
بیمنطق را باور و نقل ميكنند، تنها به اين دليل كه از فرد
صادقی شنيدهاند، پس چه كسی بايد نگران پيامدها و عواقب دراز
مدت اين شايعات باشد؟ بد نيست بدانيد وقتی بازار تهمتها و
دروغ پراكنيها داغ بود، اين شايعه كه :« حمايت آيت الله جوادی
آملی از هاشمی صحت ندارد و اين عالم شيعه برای حفظ آبروی هاشمی
در برابر آنچه كه خلاف نظر ايشان در روزنامهها پخش ميشود
سكوت كردهاند و ... » را دو سه بار شنيدم و همه دفعه هم از
بسيجی و البته دانشجوی بسيجی. الحمد لله كه اين موضوع روشن شد
ولی چرا بسيج در برابر تهمتی كه به آيت الله جوادی آملی زده شد
سكوت كرد؟ شايد متوجه نشد اولين ضربه چنين شايعهای متوجه
شخصيت جوادی آملی، به عنوان عالم دين و متفكر شيعه، است نه
هاشمی. عالم شيعه و تا اين حد محافظهكاری! كه اجازه دهد عدهی
نه چندان كمی كه در انتخاب خود به نظر علما و خصوصا نظر ايشان
اهميت ميدهند به خطا روند.
الهی برايمان عبرت شود كه ديگر
در برابر هيچ حرف خلاف منطقی، اگر چه راه را برای رسيدن
مطلوبمان هموار ميكند، سكوت نكنيم.
به جز اين دو مورد حرفهای
زيادی دارم ولی نميدانم بسيج كه زمانی سعی در جذب امثال مرا
داشت، حالا چقدر حوصلهی شنيدن حرفهايم را دارد، ولی كاش در
همين حد كه نوشتهام را در سايتش بگذارد تا همهی بسيجيان
بخوانند.» |