برای قتل معين
فر و مسعود مقدسی توسط نهادهای موازی اطلاعاتی و امنيتی كه
ميروند تا به نهادهای اصلی تبديل شوند، يك انگيزه بسيار قوی
وجود دارد: "آنها بيشتر از آن ميدانستند كه قابل اعتماد
بودند."
معاون داستان
تهران كه در عين حال رياست مجتمع قضايی ارشاد را به عهده داشت
ديروز 11 مرداد در مقابل محل كار خود به قتل رسيد.
سه روزنامه
عمده منتسب به بنيادگرايان، رسالت، جمهوری اسلامی و كيهان در
حركتی هماهنگ و سؤال برانگيز اين قتل را به عنوان "ترور قاضی
پرونده گنجی" تيتر صفحه اول خود نمودند. سخنگوی قوه قضاييه،
آقای كريمی راد نيز در پاسخ به سؤالی مبنی بر انگيزه ترور،
پرونده اكبر گنجی را مطرح كرد.
حال سؤال
اينجاست كه آيا قاضی مقتول( كه همزمان معاون دادستان هم بوده
است) و از چندين اسم مختلف استفاده ميكرده است ( مسعود مقدسی،
حسن احمدی مقدس، حسن مقدسی، مسعود احمدی و ...) تنها در مورد
پرونده اكبر گنجی حكم رانده است؟ و آيا اگر چنين ميبود اين امر
انگيزه كافی برای قتل محسوب ميشود؟ كه در اين صورت شغل قضاوت
بايد در رده مشاغل خطرناك دسته بندی ميشد. زيرا همه روزه
هزاران هزار قاضی در ايران و جهان به جاری ساختن حكم به سود
يكی و عليه ديگری مشغول هستند.
علاوه بر اين
به قول خبرگزاری مهر اين قاضی 42 ساله از 17 سال پيش ( تابستان
1367) به اين سوی به كار قضايی مشغول بوده و نتيجتا در پرونده
های بيشماری حكم رانده است.
فرد مطلعی كه
نميخواست از وی نام برده شود احتمال نقش برجسته احمدی مقدس در
اعدامهای 1367 را بسيار زياد ذكر كرد.
با توجه به
اطلاعات موجود چهار فرضيه در مورد قتل حسن(مسعود احمدی) مقدسی
محتمل شمرده شده اند:
فرض اول:
قاضی احمدی در
يك حركت انتقام جويانه توسط يكی از افرادی كه وی به عنوان قاضی
دادگاه های منكراتی در مورد آنها حكم رانده است ، به قتل رسيده
است.
تنها دليلی كه
ميتواند به اين فرضيه امكان بروز بدهد ، همانا احكام بيشمار و
به شدت سخت گيرانه قاضی مقتول است كه در دادگاه های منكراتی
عمدتا جوانان 20-25 ساله را گرفتار عقوبتهای دشواری ساخته است.
فرض دوم :
ترور توسط
بخشی از اپوزيسيون كه رسما و علنا لگام خود را به سازمانهای
اطلاعاتی آمريكايی سپرده است، صورت گرفته است. در اين صورت
ميتوان ترور اخير، كه چند ساعت پس از انفجار يك بمب صوتی در
ساختمان دفتر هواپيمايی برتيش اير ويز انجام شده است را در
رديف بمب گذاريهای پيش از انتخابات رياست جمهوری در تهران، قم
و اهواز قرار داد.
در فوريه سال
جاری ماركوس اشميت و جان گوتس در گزارش مفصل خود كه در چارچوب
مجله خبری معتبر "مونيتور" از شبكه اول تلوزيون آلمان پخش شد،
به دقت ارتباط سازمان مجاهدين خلق و سازمان سيا را بررسی
كردند. اين گزارش كه " نقشه های مخفيانه دولت آمريكا: ايران،
هدف جنگ" نام داشت ، طی گفتگو هايی با ماموران سازمان سيا و
كاركنان پنتاگون از چگونگی كنترل سازمان مجاهدين توسط "سيا"
پرده برداشت. ((1))
اسكات ريتر،
سربازرس سازمان ملل كه از 1991 تا 1998 گروه جستجوی سلاح های
كشتار جمعی در عراق را هدايت ميكرد طی مقاله ای در پيش شب
انتخابات در ايران، انفجارهای تهران و ديكر شهرها را به سازمان
مجاهدين و "سيا" نسبت داد. ((2))
در اين رابطه
دو سؤال مطرح ميشود:
1- نفع سازمان
"سيا" در قتل يك قاضی بنيادگرا چيست؟
اگر از يك سوی
ادعاهای سيمور هيرش و اسكات ريتر(اولی روزنامه نگاری كه ماهها
پيش از حمله آمريكا به عراق از آغاز قريب الوقوع آن اطلاع داده
بود و اكنون صدور دستور آماده باش به ارتش آمريكا برای حمله به
ايران را عنون كرده است و دومی فرد مطلعی كه معتقد است عمليات
جنگی آمريكا عليه ايران آغاز شده است) صحيح باشند.
و از سوی ديگر
بپذيريم كه جنگ آمريكا عليه ايران لزوما مشابه حمله اين كشور
به عراق و افغانستان پيش نخواهد رفت و زمينه چينی حمله به
ايران به مراتب پيچيده تر خواهد بود ( است) در نتيجه قتل قاضی
مذكور و تاثيرات آن بر افزايش ضريب خشونت از سوی حكومت ايران،
به آسانی در رديف بمب گذاريهايی قرار ميگيرد كه اسكات ريتر
آنها را عمليات مجاهدين به رهبری "سيا" ميشمارد.
افزايش ترور و
بمب گذاری، مرگ احتمالی اكبر گنجی و پيامد های كه عيسی سحرخيز
از آنها به عنوان شُك اجتماعی ياد ميكند، فاكتورهايی هستند كه
هر يك به درجات مختلف ميتوانند بهانه ای برای افزايش خشونت از
سوی حكومت يك دست شده اقتدارگرايان باشند. امری كه به نوبه خود
به تشديد سيكل خشونت در جامعه ميافزايد ( نمونه آن را در
كردستان در مقابل ديدگان خود داريم ).
حمله به يك ايران خشونت زده كه حكومتش ميگيرد و ميبنددو ميكشد
و نيروهايی در ميان مردم و به نام مبارزه نفت بر آتش ميريزند
به مراتب آسانتر از سوی افكار عمومی در آمريكا و تا حدودی حتی
در اروپا پذيرفته ميشود. و اگر نه، دست كم از نيروی بازدارنده
جنگ طلبی در اين صورت كوچكتر خواهد بود.
طبيعی است كه
اين امر ميتواند تنها قطعه كوچكی از پازل بزرگ "نقشه مخفيانه
حمله آمريكا به ايران" باشد. نقشه ای كه با پيچيدگی كمتر برای
عراق نيز طرح شده، به اجرا در آمد و اكنون منابع رسمی آمريكايی
به راحتی در باره آن سخن ميگويند.
2- اما چرا
اعضای مجاهدين خلق ايران بايد تن به چنين عملی بدهند؟
به ياد
بياوريم كه از يك سوی سازمان مجاهدين امروز تنها سازمان سياسی
اپوزيسيون ايران است كه همچنان در تئوری و عمل به كاربرد خشونت
برای سرنگونی رژيم ايران و كسب قدرت سياسی قائل بوده و ترور
همواره و هنوز ابزار كار وی بوده و است.
ازسوی ديگر
نقش قاضی حسن احمدی مقدس در دادگاه های انقلاب به طور عام و در
اعدامهای 1367 به طور خاص دشواری برای توجيه تيم عملياتی
مجاهدين باقی نميگذارد.
فرض سوم
قاضی مقدس،
معاون آقای سعيد مرتضوی به سرنوشت سرهنگ مرتضی معين فر دچار
شده است.
سرهنگ معين فر از فرماندهان سپاه قدس بود. سپاه قدس بخشی از
سپاه پاسداران است كه وظيفه اصلی آن انجام عمليات در خارج از
كشور بوده و رئيس جمهور احمدی نژاد نيز افتخار سالها همكاری با
آن را در كارنامه خود دارد. (( 3 ))
مرتضی معين فر
دو هفته پيش در تاريخ 26 تير ماه هنگامی كه بحث احتمال حضور
رئيس جمهور جديد در ترور های خارج از كشور در اوج خود بود، به
قتل رسيد. شيوه قتل او كه با ضربات متعدد كارد انجام شده بود
قتل های باند سعيد امامی را به خاطر ميآورد. سوزاندن پيكر
سلاخی شده معين فر اما، مشخصا قتل خانم "برقعی" را به خاطر
ميآورد. گفته ميشود كه خانم برقعی نيز به دليل اطلاعاتش در
مورد قتل سيد احمد خمينی توسط باند سعيد امامی با ضربات چاقو
كشته شده و جسدش در بيابانهای اطراف قم به آتش كشيده شد. خانم
برقعی همسر برادر مصطفی پورمحمدی است كه به احتمال قوی پست
وزارت اطلاعات را در كابينه احمدی نژاد به عهده خواهد گرفت.
فرد مطلعی كه پيشتر از وی نقل قول كرديم در اين رابطه معتقد
است كه برای قتل معين فر و مسعود مقدسی توسط نهادهای موازی
اطلاعاتی و امنيتی كه ميروند تا به نهادهای اصلی تبديل شوند،
يك انگيزه بسيار قوی وجود دارد: "آنها بيشتر از آن ميدانستند
كه قابل اعتماد بودند."
البته با توجه به توضيحات سخنگوی قوه قضايييه، آقای كريمی راد
، سردار طلايی فرمانده نيروی انتظامی تهران و تيتر های صفحه
اول روزنامه های بنيادگرا، ميتوان يك انگيزه ثانوی و مكمل برای
قتل قاضی مقدسی بر شمرد:
سلامتی اكبر
گنجی به درجۀ بحرانی غير
قابل كتمان رسيده است و وضعيت وی به يكی از موضوعات مهمترين
مطبوعات آمريكا و اروپا تبديل شده است. در اين شرايط قتل قاضی
مقدسی و برقراری ارتباط مبان قتل و پرونده گنجی، امكانات
متنوعی را برای برخورد با معضلی به نام گنجی بوجود ميآورد.
فرض چهار
ترور مقدسی
توسط طرفداران گنجی صورت گرفته است.
گرچه اين
فرضيه تا كنون به صراحت مطرح نشده است اما به گونه ای هماهنگ و
گسترده تو سط اقتدارگرايانی كه از امروز به بعد در شكل و عمل
تمامی اركان قدرت را در اختيار ميگيرند زمينه سازی ميشود. اين
تئوری بر اين گمان استوار است كه يكی از طرفداران گنجی به جوش
آمده و تصميم به انتقام از قاضی محكوم كننده گنجی گرفته است.
دو استلال
نظری و عملی درصد احتمال درستی آن را به صفر نزديك ميكند:
استدلال نظری:
طيف مدافعان
گنجی كه از مشاركت، دفتر تحكيم و ... تا نيروهای چپ در داخل و
خارج از كشور را در بر ميگيرد، با وجود تمام اختلافات بسيار
جدی اشان در يك امر متفق القول هستند: جملگی به دنبال تغييرات
با اتكا به شيوه های مسالمت آميز هستند. آنها تحقق دمكراسی و
جامعه مدنی را تنها با نفی خشونت ممكن ميشمارند. اسقرار حقوق
بشر را با كاربرد زور و خشونت مغاير ميدانند. ترور برای چنين
نيرويی نه تنها ابزار مشروع مبارزه نيست، بلكه شيوه ای به شدت
محكوم و مطرود است. آنها ميدانند كه علاوه بر اينكه كاربرد
شيوه های خشن ايشان را به مقصدشان (دمكراسی و حقوق بشر) نمی
رساند بلكه هر گونه توسل به آن به شدت عليه خود ايشان به كار
گرفته خواهد شد. راه گنجی، كسی كه هر روز قطره قطره ميميرد تا
در قتلگاه زهرا كاظمی، با آخرين نفسهای خود شأن و منزلت انسانی
را احيا كند، راه مرگ نيست.
استدلال عملی:
طبق اظهارات
سردار طلايی، فرمانده نيروی انتظامی تهران، ضارب كه يك موتور
سوار بوده است، سر تقاطع خيابانهای "دوازدهم " و "احمد قصير"
با پای پياده به اتومبيل پژوی قاضی مقدسی نزديك شده و از شيشه
راننده سر وی را هدف گلوله يك اسلحه كمری قرار داده است. ((4))
بررسی اجمالی هر يك از اجزای داده های بالا در باره چگونگی
انجام ترور قاضی مقدسی نشان ميدهد كه با عملياتی به غايت حساب
شده و و صورت پذيرفته توسط فرد يا افراد حرفه ای و آموزش ديده
روبرو هستيم.
- ضارب در
كمال خونسردی موتورسيكلت خود را پارك كرده و با پای پياده به
سمت اتومبيلی كه احتمالا تنها چند ثانيه بر سر تقاطع توقف
داشته است ميرود
- با يك گلوله
به ناحيه سر و پس از آن دو گلوله به بدن وی او را به قتل
ميرساند
- به راحتی و بدون برخورد با مانعی به سوی موتورسيكلت خود
بازگشته و محل را ترك ميكند.
به احتمال قريب به يقين ارايه اطلاعات دقيقتر، حرفه ای بودن
اين عمليات بيش از پيش عيان خواهد شد.
شيوه قتل به
تنهايی نه فقط احتمال چهارم بلكه احتمال اول را نيز عملا منتفی
ميسازد. برنامه ريزی برشمرده تنها توسط افراد و سازمانهای حرفه
ای قابل تحقق است. بدين ترتيب فرض دوم و سوم، يعنی مجاهدين
متكی به "سيا" و دستگاههای موازی متكی به بيت رهبری از هر
تئوری ديگری محتمل تر جلوه ميكنند.
البته به نظر
ميآيد كه هر كدام از دو گروه بر شمرده در فرضيه دوم و سوم،
مرتكب اين جنايت شده باشند، در جهت منافع گروه ديگرنيز عمل
كرده و آن را "مديون" خود ساخته است. ( عنوان اين مقاله، مانند
همه مطالب منتشره در پيك نت به انتخاب ويراستاران اين سايت
است) |