كسی فرياد
كارگران را در كشور نمی شنود و همواره حقوق اين قشر محروم
مورد بیتوجهی قرار میگيرد و اين در حالی است كه همه
نيازمندان و محرومان و كم در آمدهای جامعه در طبقه كارگر جای
میگيرند و دو سوم جمعيت كشور را تشكيل میدهند .
كارگری در
بيرجند به خاطر 50 هزار تومان خودسوزی كرد و اين
اولين و آخرين
خبر از درمنديها, جراحت ها و زخمهای عميق بر پيكر و دل
كارگران نيست، گرچه
وجدانهای خفته را بيدار نكرده
است .
بسيارند
كارگرانی كه در كشور از نپرداختن حقوق توسط كارفرما, بيكار
شدند واز تعطيلی
واحد توليدی و
بیتوجهی برخی ازكارفرمايان به مشكلات خانوادگی شان رنج
میبرند و فرياد رسی هم نمييابند.
كارگران نختاز
گيلان از 3 ماه تا 3
سال حقوق طلبكارند,
كارگران شركت
خدماتی "سبزشه" طبس 8 ماه حقوق
نگرفتهاند,
پايمال كردن
حقوق كارگران توسط بنياد
جانبازان,
4 هزار كارگر
در ساوه پس از يك سال
بلاتكليفی اعتصاب كردند,
كارگران بافندگی
كاشان 5 ماه حقوق
نگرفته اند,
نيروی انتظامی
كارگران معترض را كه 6 ماه حقوق نگرفته اند كتك
زد ,
كارفرمايان
در كردستان
كارخانجات را
تعطيل و برجسازی میكنند,
به خاطر
گازگرفتگی 4 كارگر در معدن زغال سنگ
هجدك كرمان كشته شدند,
هزاران كارگر
در ورامين بيكار شدند.
كو وجدان بيداری
در جامعه كه بتواند هشداری اساسی را مطرح سازد و برای رفع
مشكلات جانخراش بر جان و دل كارگران محروم كشور , گامی اساسی
بر دارد.
آيا بايد چنان
فضا را بر انسان و به ويژه كارگران تنگ كنيم كه فرهنگ حيوان
پروری كشورهای ديگر بر انسان پروری ما ارجحيت داشته باشد؟!
فريادهای كارگران را امروز در كشور كسی نمی شنود و اگر همه
مسائل خرد و كلان در كشور اهميت يابند مساله كارگران و حقوق
آنان در پايين ترين سطح قرار میگيرد و فراموش شده ترين مولفه
به حساب میآيد . |