عباس سليمی نمين كه درابتدای كار كيهان هوائی، با سياست مقابله
با اپوزيسيون خارج از كشور سردبيری آن را برعهده داشت و از
نزديكان رهبر است، يادداشت كوتاهی در نقد سخنان اخير سعيد
حجاريان درباره گستره جبهه دمكراسی خواهی نوشته است. با آنكه
او را نمی توان از جمع افرادی نظير شريعتمداری بشمار آورد، اما
بسياری از اظهار نظرهايش در كلمات و الفاظی ديگر شباهت به برخی
مقالات كيهان روزانه دارد. از آن جدی تر، آنكه حرفهای او
همسوئی كامل دارد با ديدگاههای رهبر درامور آزادی مطبوعات و
اصلاحات و ستيز با "بال دوم" رهبر. يعنی همان بالی كه در مجلس
و قوه مجريه چيده شد و با رفتن خاتمی از راس قوه مجريه بكلی
چيده میشود!
سليمی نمين نزديكی سابقه داری با حجت الاسلام ريشهری اولين
وزير اطلاعات و امنيت و طراح و مجری بركناری آيت الله منتظری
از جانشينی آيت الله خمينی دارد. در آستانه انتخابات رياست
جمهوری 76 نيز همراه با او و حجت الاسلام "رازينی" دادستان
دادگاه ويژه روحانيت قرار بود جمعيت طرفداران از ارزشهای
انقلاب را پايه ريزی كنند و بروند به سمت آن انتخابات كه اين
جمعيت با شانه خالی كردن "رازينی" از حضور در آن پا نگرفت.
بهرتقدير، ذكر اين سابقه لازم بود تا دانسته شود آنچه كه او
مینويسد، بدون اطلاع از آنچه در بيت رهبری میگذرد نيست و به
همين دليل مخالفت او با تشكيل جبهه دمكراسی خواهی، از اندرونی
رهبر مايه گرفته است.
حال يادداشت سليمی نمين را بخوانيد:
با
سلام و آرزوى سلامتى كامل براى جنابعالى، انتشار گفت وگوى شما
با روزنامه شرق (۵/۵/۸۴)
مرا بر آن داشت تا نكاتى را برادرانه و از سر خيرخواهى خدمتتان
عرضه دارم.
انتظار بود كه جنابعالى در اين مصاحبه ابتدا به ريشه يابى دقيق
علت شكست جريان سياسى اى كه به آن تعلق داريد مى پرداختيد، سپس
برنامههاى آتى خود را براى ترميم وجهه دوستانتان ارائه
مى داديد. رعايت اين تقدم و تاخر را نه از اين جهت توصيه
مى كنيم كه يك بار ديگر يادآور ناكامى شما و طيف همفكرانتان
باشيم بلكه به كارگيرى اين روش را براى بهبود موقعيت شما در
افكار عمومى موثر مى دانيم.
تاكيد شما بر شكل گيرى «جبهه دموكراسى خواهى» بدون حتى
اشاره اى به نقدها و اعترافات برخى از دوستانتان مبنى بر دور
شدن از مردم(
بخوانيد دور شدن از رهبر)
و تمركز توجه به روشنفكران محفلى(فرهنگ
شريعتمداری)،
در واقع نوعى اصرار بر اعوجاجات گذشته به حساب مى آيد.
همانگونه كه به خوبى واقفيد «جبهه دموكراسى خواهى» تابلويى
مشخص براى نيروهاى وابسته به غرب در كشورهاى مستقل از آمريكا
به حساب مى آيد.(پرونده
سازی امنيتی به سبك شريعتمداری و تئوری يورش فرهنگی غرب كه
بنام رهبر و سعيد امامی ثبت است)
برافراشتن اين نشان، نه تنها موجب خوشبينى مردم نسبت به
تجمع كنندگان گرد چنين شاخصههايى نخواهد شد بلكه موجب نوعى
بى اعتمادى عامه حتى قشر متمايل به فرهنگ غرب خواهد بود زيرا
از ديدگاه آنان نيز بين
وابستگى
و گرايش فرهنگى تمايز وجود دارد.
عدول شما از جمهوريت در اين مصاحبه: «ممكن است ما هيچ گاه به
جمهوريت نرسيم و مثل انگليس كه حكومت مشروطه دارد، ما در اين
مشروطه متوقف شويم. اين مهم نيست. آنچه براى ما مهم است
دموكراسى است. جمهورى يا مشروطه مهم نيست»،(
يقين است كه سليمی نمين میداند حجاريان اشاره اش به سلطنت
ولايت فقيه است و اتفاقا او در جبهه مشاركت مورد انتقاد است كه
چرا ولايت فقيه مشروطه را قبول كرده است!)
دو احتمال را پيش روى صاحب نظران سياسى قرار مى دهد. اول آنكه
چنين عدولى، از ملزومات تلاش براى در اختيار گرفتن پرچم جبهه
دموكراسى خواهى به شمار مى آيد زيرا وابستگان سنتى به غرب در
ايران، داراى شاخصه اى هستند كه نمى توان آن را ناديده گرفت
كما اينكه پيش از اين نيز برخى جريانات مدعى دموكراسى خواهى،
با قرار گرفتن در چنين مسيرى، چاره اى جز پيوند خوردن با جريان
سنتى وابسته به غرب در پيش روى خود نديدند. هر چند كه حتى اين
ميزان از چرخش در مواضع سياسى و فكرى نيز بر آن كه آنان به
عنوان آلترناتيو غرب در ايران برگزيده شوند، موثر نيفتاد.
و اما احتمال دوم آن كه براى كاستن از تبعات شكست، تخفيف
اعتبار راى مردم
-
يعنى همان جمهوريت
-
در دستور كار قرار گرفته است. لازم به يادآورى است كه بعد از
پيروزى دوستان شما در انتخابات دوم خرداد ،۷۶
جريان شكست خورده به دو طيف تقسيم شد. يك طيف درصدد تصحيح
عملكرد خود برآمده و طيف ديگر شعار اصالت با «خلافت» است را به
منظور زير سئوال بردن راى مردم مطرح ساخت. در آن ايام شما و
دوستانتان در دفاع از جمهوريت تا بدانجا پيش رفتيد كه چنين
وانمود مى شد كه اصالتى براى اسلاميت نظام قائل نيستيد. اكنون
عدول از جمهوريت بر مبناى هر يك از احتمالات فوق صورت گرفته
باشد، از ديدگاه مردم، تشديد اعوجاجات سياسى و فكرى دوستان شما
قلمداد خواهد شد.
در اين مصاحبه اين توهم در شما پيدا شده است كه قادر خواهيد
بود از رقابت هاى سياسى درون نظام بهره گرفته و برخى از
چهرههاى سياسى باسابقه چون آقاىهاشمى رفسنجانى و آقاى كروبى
را به وادى اى بكشانيد كه در كشاندن آقاى خاتمى به آن وادى
ناكام مانديد، همان گونه كه خود معترفيد: «آقاى خاتمى نپذيرفت
كه ليدر اين جنبش شود. من به او پيشنهاد كردم كه بيايد و ليدر
اين جنبش شود اما او نپذيرفت.»
( جنگ روانی- امنيتی برای جلوگيری از اتحاد را در جای جای اين
جملات احساس میكنيد؟)اكنون
چگونه انتظار داريد شخصيتهاى به مراتب كاركشته در عرصه
سياسى، پايگاه مردمى خود را رها ساخته و دل به حمايت محافل
روشنفكرى ببندند؟»
اين يادداشت سليمی نمين، سئوال بزرگی را فراروی هر تازه كار
سياسی قرار میدهد: رهبر از تشكيل جبههای كههاشمی و كروبی هم
در آن حضور داشته باشند در هراس است؟ اگر چنين نيست، چرا شما
يادداشتی در مخالفت با آن كارزار تخريبی عليههاشمی و مصادره
آراء كروبی به نفع احمدی نژاد نمی نويسيد و از اين دو شخصيت
كاركشته و با سابقه دفاع نمی كنيد؟
درنهايت ساده انگاری میشد پذيرفت كه حداقل امثال سليمی نمين
فهميده اند زمانه عوض شده و زمان اين نوع بازیهای سياسی به سر
آمده و دانشجوی سال اول دانشگاه هم فورا میفهمد درد اصلی در
اين يادداشت كجاست! |