ایده تحریم نمی توانست
موفق شود.
بخش مهمی از جامعه ما تحت تاثیر رهبران و مراجع سنتی است که
دارای پایگاه های مختلفی در جامعه هستند و تا دورترین نقاط
کشور نفوذ دارند و ابزارهایی را در دست داشتند که بر فکر و رای
مردم اثر می گذارد.
البته
تحریم ایده بسیار گسترده ای در جامعه ما بود که نه تنها از
درون بلکه از بیرون نیز به شدت به آن دامن زده میشد. به عقیده
من، عوامل اثرگذار بر بخش سنتی جامعه، نفوذ داشتند و ابزارهایی
که ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی داشتند مثل
بسیج،
توانستند نقش در بین توده های مردم ایفا کنند. حتی نهادهای
اقتصادی مثل کمیته امداد توانستند این نقش(آوردن
مردم پای صندوق های رای)
را ایفا کنند و به طور مثال حداقل شش
میلیون نفری که تحت پوشش کمیته امداد هستند تحت تاثیر
اقدامات برای مشارکت موثر قرار داشتند.
ما دقیقا دستورالعمل هایی را در
بین بسیج دیده بودیم مبنی بر اینکه دستور داده شده بود هر فرد
باید 10 نفر
را با خود همراه کند و به
نظر من، انگیزش قوی وجود داشت که افراد وارد انتخابات شوند. من
فکر می کنم که بحثهای آقای کروبی در مرحله اول و سخنان آقای
هاشمی در مرحله دوم نشان می دهد که فراتر از اطلاعات ما
نوعی فعالیت سازمان یافته
وجود داشته که حتما بر نتیجه آراء اثرگذار بوده
است.
جریانات خارج از کشور نیز به دلیل نفوذ خارجی روی افکار عمومی
در کشور، پیشرفت های تکنولوژی ، گسترش ماهواره ها و ایستگاه
های رادیویی توانست بیشتر روی فضای تحریم متمرکز شود و دخالت
قابل توجهی داشتند.
شکست دکتر معین؟
در مورد شکست ایشان باید بگویم که مهمترین عامل عدم دسترسی
ایشان به افکار عمومی بود. ایشان فردی بسیار متدین، مقید ، پاک
و ساده زیست هستند و دقیقا همان فردی هستند که مردم به دنبال"
او" بودند،
اما هیچ کدام از اینها به دلایل مختلف به جامعه انتقال پیدا
نکرد، یا گفتمان
مناسبی وجود نداشت
و یا آن حلقه های واسطی که باید بین مردم وطرفداران
دکتر معین عمل میکردند به خوبی وظیفه خود را انجام ندادند. به
نظر من دانشجویان این حلقه های واسط بودند که
کاملا منفعل بودند و به هیچ
وجه حاضر نشدند به نفع دکتر معین وارد عمل سیاسی شوند. دکتر
معین متعلق به قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه بود و برای ارتباط
با توده ها نیازمند حلقه های وصل
بود و این حلقه های وصل به دلیل اعمال فشار سالهای گذشته کاملا
منفعل و منزوی بودند و یکی از مهمترین عواملی که باید ایشان را
به بطن مردم متصل می کردند عمل نکردند.
آنها دیگر
اعتقادی به اصلاح پذیری نظام نداشتند.
ایشان فاقد رسانه برای انتقال پیام و شناساندن افکار و ایده
های خودشان به جامعه بودند. و لذا نه به لحاظ مالی و نه به
لحاظ انسانی امکانی برای این کار نبود.
نقش صدا و سیما؟
به عقیده من این نگرش درستی نیست که ما یک مقطع خاصی را برش
بزنیم و تصور کنیم که تبلیغ صدا و سیما در مورد کاندیداها همان
تبلیغ دو هفته یا ده روزه است ، این تصوری غلط و دور از واقعیت
است. این فکر، ساده سازی مسائل جامعه ما است که همیشه هم اتفاق
می افتد.
کار کرد صدا و سیما باید در یک فرایند زمانی ارزیابی شود که
اذهان را به کدام سوی میکشاند. و از نظر من این تبلیغات از
مدتها قبل به نفع کاندیدای مشخصی شروع شده بود. این مورد را به
عنوان کسی که چهار سال در مجلس بودم مشاهده کردم
که صدا و سیما
تصویری منفی از ما به جامعه منتقل
کرد و هیچ وقت اجازه نداد که من به عنوان نماینده مردم
با آنها ارتباط مستقیم برقرار کنم . و نمایندگان را آنطور که
خودشان میخواستند به مردم معرفی کردند. صدا و سیما ذهنیت منفی
ارائه داد مبنی براینکه اصلاحات بی
نتیجه بوده است و اصلاح طلبان کاری صورت نداده اند. این
رسانه ملی جامعه است وقتی آقای احمدی نژاد چند خیابان را
آسفالت میکنند صدا وسیما آن را به نمایش میگذارد.
در طول این هشت سال، سیاه
نمایی برنامه طراحی شده صدا و سیما بود نه فقط علیه دولت بلکه
مجلس اصلاحات را نیز در بر داشت. و به عقیده من صدا و سیما نقش
کاملا تعیین کننده ای
داشت.
در مورد آقای احمدی نژاد فقط تصویری ساخته شد ، تصویر ضدیت با
فساد، تبعیض ، نابرابری و ساده زیستی، که مردم به آن تصویر رای
دادند.
نقش احزاب؟
حزب را باید معنی کرد. مثلا حزب بسیج عملکرد زیادی داشت، پس
باید گفت که حزب موفق بوده. ولی حزب غیر رسمی که از منابع
دولتی استفاده کرده . البته در اساسنامه بسیج و سپاه آمده است
که آنها برای حفظ دستاوردهای انقلاب میتوانند این کار را
بکنند
و آقایان این توجیه را دارند که این کار برای حفظ ارزشهای
انقلاب بوده است. اما فکر میکنم که
این کار سازماندهی شده و تشکیلاتی بود و
منابع مالی هم پشت آن بود.
شما نمیتوانید عمل سیاسی بکنید ولی پول نداشته باشید . ما برای
تبلیغات دکتر معین پول کافی نداشتیم. و کسی که بخواهد سالم
باشد باید سلامت خود را حفظ کند اما عمل سیاسی نیازمند منابع
مالی است و من فکر میکنم که در این انتخابات نشان داده شد که
تشکیلات و سازماندهی میتواند نقش مهمی داشته باشد ولی از نوع
خاص خود و به شکل غیر رسمی .
هاشمی رفسنجانی؟
از آقای هاشمی در جامعه به عنوان فردی که خانواده اش باعث
گسترش شکاف طبقاتی در جامعه شده اند ادراکی وجود دارد. باید در
مورد چنین برداشتی تجدید نظر شود و
درستی و نادرستی
آن بررسی شود .اقتصاد ایران اقتصادی در" حال گذار" است و
اقتصاد در حال گذار عوارض خود را دارد و اشتباهی که اصلاح
طلبانی از جنس آقای خاتمی و هاشمی انجام دادند این بود که به
معیشت مردم و کاهش مشکلات دوران گذار توجهی نکردند. این دوران
گذار به طور طبیعی در اقتصاد ما وجود دارد. اقتصاد دولتی
اقتصادی رانتی است و ماهیتا در اختیار گروه های خاص وابسته به
قدرت است. این اتفاق خاص جامعه ما نیست.
من الان اصلا تعصبی ندارم نسبت به چپ و راست, بحثم کاملا تخصصی
است...ببینید اشکال اقتصاد دولتی همانطور که گفتم مختص ما هم
نیست، کما اینکه بعد از فروپاشی شوروی هم این اتفاق افتاد. در
شرق اروپا هم این اتفاق افتاد اما چون در آنجا جامعه مدنی قوی
تر بود شکافهای طبقاتی مثل روسیه عمیق نشد. آقایان باید از این
تجربه ها استفاده کنند اما ما متاسفانه عادت به تجربه آموزی
نداریم و باید همه چیز را خودمان تجربه کنیم. و فکر نکنیم که
قدرت را به دست گرفته ایم دیگر همه چیز تمام شده است . انبوه
مشکلات عظیم سر راه است که باید برای راه حل آن به شکل عاقلانه
عمل کرد. این فرصتی است که آقایان به دست آورده اند و باید
از آن استفاده کنند این گوی و این میدان آستین همت بالا بزنند
و مشکلات را حل کنند. مهم این است که مشکلات حل شود
حالا اگر آقایان اصلاح طلب این کار را نکردند دیگران کار را
تمام کنند.
پس مشکل ما اقتصاد بسته است وکسی که میخواهد مشکلات را بر طرف
کند با این نا هنجاریها مواجه است. در ضمن نباید گفت که فقط
خانواده آقای هاشمی بودند ، فرزندان
آقایانی که هنوز بر مسند قدرت هستند درگیر این مسائل
هستند و همچنان به کار خود ادامه میدهند ولی هیچ کس هم از این
مسئله حرفی نمیزند. پس سرشت مسئله تقابل سیاسی بود نه فساد
اقتصادی ، زیرا بسیاری از افرادی که فساد اقتصادی داشتند در پس
این ماجرا مورد تعرض قرار نگرفتند.
آینده هاشمی؟
ایشان مبنای قدرت خود را در هشت سال گذشته از مردم نگرفته
بودند و به عنوان یکی از چهره های با نفوذ نظام در طول بیست و
شش سال گذشته همچنان به عنوان چهره ای مطرح باقی خواهند ماند و
لذا تصور من این نیست که حیات سیاسی ایشان پایان یافته است
.
ادراکی که نسبت به آقای هاشمی وجود دارد و مصادیقی نیز دارد
باعث شد که مردم این تفکر را داشته باشند که سیاست های آقای
هاشمی باعث نابرابریها و تبعیضها شده است. اما آقای هاشمی تنها
فردی نبود که این وضعیت را داشت
،بسیاری از فرزندان آقایان بر بخشهای مختلف این مملکت به عنوان
تیول خودشان غالب بوده و هستند. و از آنجایی که سطح
توسعه جامعه ما بسیار تعیین کننده است مردم در انتخابات با این
طرز تفکر آمدند که چون آقای هاشمی را می شناسیم به او رای نمی
دهیم و به کسی رای می دهیم که نمی شناسیم ببینیم او برای مملکت
چه کاری انجام میدهد. بسیاری از مردم به عنوان اینکه وضعیت
موجود را نمی خواهند به آقای احمدی نژاد رای دادند.
قالیباف؟
ما خبرهایی داشتیم مبنی بر اینکه قرار بود که ایشان رئیس جمهور
شوند و من فکر میکنم که چنین چیزی میتوانسته وجود داشته باشد.
اما بعد گزارشهایی داده شده در مورد تخریب آقای هاشمی از طرف
ایشان و بعد تصمیم در مورد ایشان عوض شد.
حتما این اتفاق خواهد افتاد. زیرا همانطور که اشاره کردم ایشان
فردی با نفوذ هستند و فردی با خصوصیات ایشان وقتی تخریبی که
علیه ایشان صورت گرفت منابعی که پشت این تخریب بود روی
طرفداران ایشان اثر خواهد گذاشت و تصور من این است که اینها
پدیده های مثبتی نیست.
چالش های پیش روی دولت جدید؟
اکثر جمعیت ما جوان هستند. جمعیت طالب کار و کار یعنی سرمایه
گذاری . چطور میشود سرمایه جذب کرد؟ با ایجاد امنیت، ایجاد
ارتباط با جامعه جهانی . اینها حلقه های به تنیده است.
ببینید غرب رفتار خود را چگونه با آقای احمدی نژاد شروع کرده
است. این فوق العاده خطرناک است. کاری که ریگان در مورد شوروی
کرد افزایش فشار دفاعی نظامی روی دوش
اقتصاد
آنها بود تا اقتصاد شوروی نتواند نیاز مردم را پاسخ
بگوید.
و مردم علیه نظام قرار بگیرند. و
حالا آقای بوش همین کار را روی ایران انجام میدهند. یعنی نظامی
گری و انتقال بودجه ها به بخش نظامی، تنش و عدم سرمایه گذاری .
و همانطور که می دانید بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد سیل عظیم
سرمایه ها دوباره به طرف دبی میرود.
در روابط بین الملل و درسیاست داخلی مهم نیست که نیت شما چیست
، مهم این است که در مورد شما چه فکری میکنند. در حال حاضر نیز
مهم نیست که آقای احمدی نژاد و تیم شان به چه فکر میکنند ، مهم
طرز فکر جامعه بین الملل از
ایشان است و این به رفتارها و موضع گیریها و اقداماتی دامن
میزند که میتواند به نفع ما باشد یا به ضرر ما. بنابراین از
نظر سیاست خارجی ما به عنوان یک بازیگر فعال ، اثر گذار و فعال
در جامعه جهانی ظاهر خواهیم شد و یا میخواهند
چهره ای تروریستی و
مخل امنیت از ما بوجود
بیاورند.
ضمن اینکه می دانیم که ریاست جمهوری در سیاست خارجی زیاد نقش
ندارد. ولی مهم این است که به دنیا نشان دهیم که چه رفتاری را
میخواهیم پیش بگیریم. تحلیل خارجیها این است که مردم از جمهوری
اسلامی ایران ناراضی هستند و آنها هم از خارج فشار وارد میکنند
و اگر آقای احمدی نژاد نتوانند ظرف یک سال آینده فشارهای
اقتصادی را کاهش دهند باعث مشکلات زیادی خواهد شد. |