سال های انفجار و ترور- سرکوب و انحراف از انقلاب
مجاهدین خلق، چگونه
دردام توطئه ها افتادند
موتلفه اسلامی مخالف رجائی بود. تاآخرین لحظات،
رجائی تلاش کرد از اعدام سعادتی جلوگیری کند، اما لاجوردی کار
خودش را کرد تا با این اعدام، انفجار و ترور و سرکوب و اعدام
شروع شود.
امسال، بیش از هر سال دیگری، سالگرد انفجار نخست وزیری و کشته
شدن رجائی و باهنر مورد توجه طیف چپ و اصلاح طلب جمهوری اسلامی
قرار گرفت. دلیل و انگیزه این امر چندان پیچیده نیست: احمدی
نژاد را می کوشند "رجائی ثانی" معرفی کنند و این طیف با بر
شماری خصلت های شخصی و سیاسی رجائی و همچنین خاطراتی که از او
وجود دارد می کوشد تفاوت این دو را نشان دهد. درمیان انواع
اظهار نظرها ومصاحبه هائی که دراین روزها انجام شده، بخشی از
مصاحبه مصطفی تاج زاده نه تنها به این دلیل که خود در کنار
رجائی بوده اهمیت تاریخی دارد، بلکه اطلاعاتی که او مطرح کرده
نیز تاریخی است. از جمله درباره مخالفت های موتلفه اسلامی با
رجائی، خیزی که عسگراولادی برای نخست وزیر برداشته بود. ماجرای
اعدام محمدرضا سعادتی(نفر سوم رهبری سازمان مجاهدین خلق) و
اشتباهات عظیمی که مجاهدین خلق مرتکب شدند و عملا در همان چاله
ای افتادند که جناح راست و مرتجع جمهوری اسلامی با انگیزه مسلط
ساختن سیستم تجاری بر کشور و احیای دوباره سلطنت برای آنها
کنده بودند نیز بخش خواندنی دیگری از این گفتگوست.
این بخش از مصاحبه تاج زاده را که مربوط به مهم ترین رویدادهای
سالهای اول انقلاب است و در واقع مسیر واقعی انقلاب را به
انحراف کشاند در زیر می خوانید:
پس از فرار بنى صدر چگونه اجماع نيروها بر
روى رجايى براى رياست جمهورى صورت گرفت؟
-
خيلى ها با رياست جمهورى رجايى موافق
نبودند. يكى موتلفه بود كه پيشنهادشان عسگراولادى بود. ديگرى
جامعه مدرسين بود كه
روى فرد خاصى نظر نداشت اما مخالف رجايى بود. ملاقات هايى نيز
با امام صورت گرفت كه
امام در جلسات خصوصى رجايى را از همه شايسته تر دانستند. زيرا
هم مايل به
كانديداتورى يك روحانى نبودند و هم معتقد بودند كه رجايى بيش
از همه راى مى آورد و
در آن شرايط اين مسئله مهمى به شمار مى رفت. ملاقات هايى نيز
از سوى جامعه مدرسين
با آقاى رجايى صورت گرفت كه دو نكته اساسى مورد توجه آنها
بود:يكى نظر رجايى در
مورد مالكيت خصوصى و ديگرى اينكه اگر رجايى رئيس جمهور شود
بهزاد نبوى را به عنوان
نخست وزير اعلام نكند و روى اين دو نكته حساسيت زيادى وجود
داشت.
•
ديدگاه رجايى
در مورد فضاى خشونت آميز شكل گرفته در اوايل انقلاب كه در
نهايت منجر به شهادت خود
ايشان هم شد چگونه بود؟
-
آقاى رجايى كلاً با تزى كه عده اى در آن زمان
داشتند و
به دنبال اين بودند كه نيروهايى كه امام و انقلاب را قبول
ندارند زودتر به مبارزه
مسلحانه كشيده شوند و تكليف آنها مشخص شود به شدت مخالف بود.
وى معتقد بود انقلاب
ما لطيف است و نيازى به اين خشونت ها ندارد و مى تواند فضايى
فراهم كند كه ما در
مبارزات سياسى اگرچه دشوارتر اما در مدت زمان طولانى تر
بتوانيم بدون اينكه كشور
وارد فضاى خشونت شود آن را اداره كنيم. به همين دليل به شدت به
رهبرى مجاهدين خلق
انتقاد داشت كه رجوى فضايى را فراهم مى كند كه در آخر به يك
خشونت بزرگ منتهى مى
شود. از اين طرف هم عده اى خوشحال بودند كه فضايى فراهم شود كه
در آن اسلحه حرف اول
را بزند. رجايى اعتقاد داشت انقلاب ما با هر دو دسته بيگانه
است و براساس روش ديگرى
كه آن را روش امام مى دانست، مى گفت با بسيج مردم استراتژى
پيروزى گل بر گلوله مى
توان مسير انقلاب را ادامه داد و در اين زمينه تلاش بسيار مى
كرد كه به سمت مسير
خشونت طلبى سوق داده نشود. شاخص ترين تلاشش يكى در مورد
اطلاعيه ده ماده اى
دادستانى بود كه در واقع با كمك نبوى و رجايى تهيه شد و از همه
گروه هاى سياسى
خواسته شد براى فعاليت در چارچوب قانون و بهره مندى از امكانات
قانونى سلاح هاى خود
را تحويل دهند، كه متاسفانه پس از آن اطلاعيه مجاهدين خلق فاز
را تندتر كردند و در
اين توهم بودند كه مى توانند با ترور رهبران جمهورى اسلامى
قدرت را در دست
بگيرند.
•
گويا در قضيه سعادتى نيز ايشان مخالف جدى
اعدام وى بودند؟
-
بله همان
طور كه مى دانيد سعادتى به جرم جاسوسى دستگير شد و به چند سال
زندان محكوم شد. اما
پس از شهادت كچويى در زندان مشخص شد كه فردى كه كچويى را ترور
كرده از طريق سعادتى
جذب سازمان شده و اين ترور را صورت داده بود.
•
يعنى سعادتى در ترور مقصر بوده
است؟
در جذب فرد نه ترور، چون فرد وقتى ارتباط تشكيلاتى برقرار مى
كند، على
القاعده وقتى سازمان در خط ترور افتاد از وى استفاده مى كند.
منتها نكته مهم اين
بود كه سعادتى بعد از رجوى و خيابانى نفر سوم سازمان و مخالف
مشى مسلحانه بود و
معتقد بود اين مشى ضربه اش به سازمان از ضربه دستگيرى حنيف
نژاد در سال ۵۰ و يا
ماركسيست شدن سازمان در سال ۵۴ بيشتر است و نبايد وارد فاز
مسلحانه شد.
سعادتى
معتقد بود جمهورى اسلامى به دلايل مختلفى نمى تواند يك سيستم
كاملاً بسته را اعمال
كند.
تز رجايى اين بود كه با زنده ماندن سعادتى مى توان در سازمان
خط فعاليت
سياسى را به جاى فاز نظامى تقويت كرد و يا باعث ايجاد انشعابى
در سازمان شد كه
بعدها به سوى فعاليت مسلحانه سوق داده نشوند و معتقد بود اگر
چنين اتفاقى بيفتد
براى ما مقابله سياسى با مجاهدين خلق در درازمدت بهتر از وارد
شدن به فاز مسلحانه و
فعاليت غيرقانونى سازمان است.
•
و در مورد اعدام سعادتى؟
وقتى رجايى شنيد كه
مى خواهند سعادتى را اعدام كنند تلاش زيادى كرد كه جلوى اعدام
را بگيرد تا به تاخير
بيندازند تا مسئله را در سطح بالاتر بررسى كنند. ظاهراً مسئول
مربوطه مى دانست كه
در موضع بالاتر ممكن است مانع اعدام شوند، تا وقتى سعادتى
اعدام نشد جواب تلفن
رجايى را نداد. با اعدام سعادتى وصيت نامه معتبرش نيز از سوى
مخالفان به عنوان
اينكه ساختگى است كاركرد خود را از دست داد. در صورتى كه وى
حداقل كارى كه مى
توانست بكند اين بود كه افرادى نظير مهندس بازرگان و دكتر
سحابى را دعوت كند تا
سعادتى خودش وصيتنامه اش را در اختيار اينها بگذارد كه در
سازمان مورد بحث واقع شود
و بتواند تاثيرگذار باشد.
اين مهم ترين ويژگى رجايى بود كه درست برعكس كسانى كه
مى گويند بايد كارى كنيم تا آدم ها زودتر از قطار انقلاب پياده
شوند و پالايش صورت
گيرد، معتقد بود با فعاليت سياسى مى توانيم از آرمان هاى
انقلاب دفاع كنيم چون
اعتقادش اين بود كه اكثريت جامعه در حالت عادى از امام دفاع مى
كند و بنابراين
جريانى كه چنين پايگاهى دارد نبايد نگران باشد و رقبايش را به
صورت خشن حذف
كند.
•علت
دوگانگى در برخورد با مجاهدين خلق در چه بود؟
دو ديدگاه متفاوت بود
كه هنوز هم هست. هنوز هم عده اى معتقدند هرچه سريع تر مخالفان
جمهورى اسلامى بايد
نيات پليد خود را آشكار كنند، دست به اسلحه ببرند، مخفى شوند و
برانداز شوند و به
اين ترتيب معتقدند اينها زودتر افشا مى شوند جامعه هزينه كمترى
را مى پردازد. در
مقابل اينها تفكرى هم بود كه معتقد بود بايد شرايط را به گونه
اى مهيا كرد كه همه
در چارچوبى فعاليت سياسى را به رسميت بشناسند و در چارچوب
قانون و صندوق هاى راى با
هم رقابت كنند.
•
در آن شرايط امام چگونه برخورد مى كردند؟
طبعاً جهت گيرى كلى
امام به نفع رجايى بود...
منتها جهت گيرى كلى را بايد ببينيد. تا مجاهدين خلق
دست به اسلحه نبردند و آن انفجارهاى عجيب و غريب را صورت
ندادند خط كلى همين برخورد
همراه با مدارا بود. به هر حال زمانى كه هفتاد و چند نفر از
مسئولان شهيد مى شدند
معلوم بود در زندان چه اتفاقى ممكن بود روى دهد. براى اينكه
فضاى جمهورى اسلامى را
ببينيد پيشنهاد مى كنم كتاب از كاخ شاه تا زندان اوين آقاى
نراقى را بخوانيد كه قبل
و بعد از خرداد شصت زندان بوده و معتقد است قبل از سال شصت با
وجود اينكه به فضاى
پيروزى انقلاب خيلى نزديك تر بوديم و سران رژيم در زندان بودند
برخوردها بسيار
ملايم تر از روزهاى پس از خرداد شصت بوده است.
به هرحال نبايد فراموش كرد كه
مجاهدين خلق هم بيش از همه كسانى را ترور كردند كه به گفت وگو
و مشى مدارا جويانه
معتقد بودند.
•
در مورد ويژگى هاى شخصيتى شهيد رجايى تجربه
شما از برخوردهايتان
با وى چيست؟
يكى از ويژگى هاى مهم رجايى افرادى بود كه اطراف وى را
فراگرفته
بودند كه طيف وسيعى از نيروهاى انقلاب را شامل مى شد و اين
باعث مى شد يك كانال خاص
اخبار را به ايشان ندهد، ديگر اينكه واقعاً معتقد به تبديل
معاند به مخالف و مخالف
به موافق بود. وى همچنين در عين حال كه مواضع روشنى داشت و
نسبت به آنها متعصب بود
براى ديگران هم اين حق را قائل بود كه نظرات خود را طرح كنند.
ديگر ويژگى رجايى
نزديكى و عنايت خاصش به شهيد بهشتى بود و هميشه به ما مى گفت
بهشتى غير حزبى ترين
عنصر حزب است. و چنان قدرتمند است كه به دليل اعتماد به نفس
بالايش امكان رشد باقى
نيروها را فراهم مى كند در حالى كه باقى نيروهاى حزب چنين
ويژگى اى را ندارند. پس
از شهادت بهشتى، رجايى مى گفت كمرم شكست و كار بسيار دشوار شده
است.
ويژگى مهم
ديگر رجايى اين بود كه مطلقاً اهل ريا نبود و تنها مكلايى است
كه من پس از انقلاب
ديدم روحانيون اهل وسواسى نظير مرحوم شهيد قدوسى هم پشت سر او
نماز مى خواندند. در
نهايت هم براى آشنا شدن با مشى شهيد رجايى بهترين منبع مكاتبات
وى با بنى صدر است
كه در داخل كشور چاپ شده است و به خوبى نشانگر ديدگاه وى و
اعتقادش به مبارزات
سياسى و پارلمانتاريستى و قائل بودن به يك چارچوب مشخص در
تعامل با ساير جريانات
است.
|