ممكن است
كه در بين احزاب و گروههای اصولگرا(جناح راست) با احمدينژاد
اختلاف سليقههايی وجود داشته باشد ولی باز هم احمدينژاد از
اين جريان است و همگی خود را متعهد به همكاری و همفكری با وی
ميدانيم. البته بايد اين
همكاری دوطرفه باشد.
همكاری يك لفظ مشترك است و نحوهی همكاری ما نيز با دولت آينده
بستگی به اين دارد كه رييسجمهور با توجه به شعار كابينه 70
ميليونی چه نوع همكاری و تعاملی را از احزاب بخواهد.
بعضی از
اصلاحطلبان به شدت اقدام به انحصارگرايی كردند و چندين هزار
مدير را به اتهام اينكه پيام دوم خرداد را درك نكردهاند،
بركنار كردند. در نتيجه در 27 خرداد 84 آرای اصلاحطلبان به
شدت كاهش پيدا كرد.
حكومت اقليت و انحصاري
بادامچيان در ارتباط با اين استدلال برخی كه برای تحقق كابينه
70 ميليونی لازم است كه احمدينژاد دوسوم از اعضای كابينه خود
را از بين مخالفانش و از بين كسانی كه به وی رای ندادند،
انتخاب كند، گفت: اين استدلال به ظاهر درست است ولی در باطن
دارای اشكالاتی است.
بادامچيان دراين مصاحبه خيلی از صداقت و حقيقت ستايش میكند.
حال ببينيم با اين صداقت ادعائی آراء پای صندوق نيآمده و تقسيم
آراء پای صندوق آمده را چگونه تفسير میكند:
خيلی
بعيد به نظر ميرسد كه 17 ميليون نفر از 45 ميليون نفر واجد
شرايط در پای صندوقهای رای نيامده باشند.( تبديل 48 ميليونی
كه وزارت كشور رسما اعلام كرده به 45 ميليون!) ضمنا اين 17
ميليون را بايد به سه قسمت تقسيم كرد؛ رای قسمتی از اين افراد
به نفع احمدينژاد تقسيم ميشود(با كدام نشانه؟ و اگر چنين بود
چرا در دو مرحله انتخابات به وی داده نشد؟)، قسمتی ديگر به نفع
هاشمی (اين ادعا نيز ماننده مورد احمدی نژاد است) و قسمتی ديگر
به پای كسانی نوشته ميشود كه اصلا قصد نداشتند به پای
صندوقهای رای بيايند.
البته
بايد در نظر گرفت قسمت اعظمی از آرايی كه به پای هاشمی
رفسنجانی ثبت شد، متعلق به جريان اصولگراست(يعنی جريانی كه
منسجم و پادگانی هم كه حركت كرد، همان 7 ميليون رای سنتی را
داشت كه در مرحله اول در اطراف سه كانديدای جناح راست جمع شده
بود) هاشمی رفسنجانی متعلق به جريان اصولگراست و در مرحله اول
انتخابات 6 ميليون رای كسب كرده بود، دوم اينكه 4 ميليون رای
اضافهای كه هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم انتخابات كسب كرد را
بايد بين آرای لاريجانی، قاليباف، مهرعليزاده، كروبی و معين
تقسيم كرد و اگر بر حسب آمار هركدام دارای كمتر از يك ميليون
رای باشند، مشاهده ميكنيم كه آرای اصلاحطلبان در مرحلهی دوم
انتخابات رياست جمهوری كمتر از يك ميليون بوده است و در حقيقت
احمدينژاد در انتخابات 27 ميليون رای آورده است. (
چشم بندی، با همان پيش فرض صداقتی كه بادامچيان ادعا میكند،
از اين بیمزه تر میشود؟
بادامچيان برای آنكه اين چشم بندی اسلامی را به تنهائی برعهده
نگيرد از منتسكيو ياری میگيرد.)
بر اساس
قرارداد اجتماعی مونتسكيو بايد چنين تقسيمبندی را قبول كنيم.
مونتسكيو ميگويد اگر در يك كشور 70 هزار نفر واجد شرايط برای
رای دادن باشند و سی هزار نفر برای رای دادن به سه نفر به پای
صندوقهای رای بيايند و يك نفر از آنها 11 هزار رای بياورد،
آن شخص برنده انتخابات خواهد بود؛ گرچه فاصله آرای آن با دو
كانديدای ديگر بسيار كم است. ( البته اين منتسكيو، ظاهرا در
جريان انتخابات دوم خرداد هنوز متولد نشده بود!)
دوپينگ پادگانی احمدی نژاد را هم از زبان بادامچيان بخوانيد:
برخی از
دوستان اصولگرا منجمله دكتر حدادعادل به كانديداهای اصولگرا
توصيه ميكردند كه از بين خود يك نفر را معرفی و به اصطلاح
معروف دود سفيد را از دودكش خارج كنند.
بر اساس
نظرسنجيها احمدينژاد در رده پايينی قرار داشت و به خاطر
همين نيروهای اصولگرا و شورای هماهنگی از وی حمايت شفافی
نكردند، تصور نميكرديم كه احمدينژاد بتواند چنين آرايی را
كسب كند. البته بگويم كه برای ما لاريجانی، هاشمی و احمدينژاد
يكی بود و مطمئنا اگر شورای هماهنگی ميديد كه در نظرسنجيها
احمدينژاد دارای امتياز بالايی است از وی حمايت ميكرد.
عدهای قصد دارند به جريان آبادگران و جريان اصولگرا را در
مقابل هم قرار دهند در صورتی كه جريان آبادگران متعلق به جريان
اصولگراست و بين اين دو فرق وجود ندارد.
|