ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 
مريم آريائی - سعيد حجاريان
پشت صحنه
8 سال تيغ ذوالفقارولايت
برپهلوی مردم و اصلاحات

هنوز مردم نمی‌ دانند در اين هشت سال رياست جمهوری خاتمی در پشت صحنه چه گذشت. اين فصل مهمی از تاريخ معاصر ايران است، كه سرانجام نوشته خواهد شد. از پيوند زبان بی‌حيای احمد جنتی و قلم دريده و امنيتی حسين شريعتمداری، دبيری شورای نگهبان و روزنامه كيهان بيرون آمد، روزنامه ای كه تاريخ مطبوعات ايران به خود نديده بود و شبكه مطبوعاتی "بدامن" كودتای 28 مرداد را رو سفيد كرد.

 
 
 
 

 

اتاقی در طبقه دوم ساختمان مشاوران رياست جمهوری هست كه زياد شبيه اتاق كار نيست يا بهتر بگويم به اتاق های بيمارستان شباهت دارد؛ سعيد حجاريان با وجود اينكه بعد از شورای شهر اول ديگر مشاور رييس جمهور نيست، اما در همين اتاق نزديكي‌اش را با خاتمی حفظ كرده و در كنار او و ساير همكاران مانده است تا روزهای واپسين دولت اصلاحات نيز سپری شود.

حجاريان همراهی اش با خاتمی را كه در واقع از زمان مسووليت وی در موسسه كيهان آغاز شده و در زمان تصدی او در وزارت ارشاد به واسطه بحران ها عمق يافته بود، حفظ كرده و بنا دارد اين رابطه را كه به تعريف خودش « اتحاد و انتقاد» است، ادامه دهد.

هجوم خاطرات اين دوران گاه لبخندی از ياد ايام بر چهره اش می‌نشاند و گاه چهره اش را در هم می‌برد كه بعضی را به زبان می‌آورد و كلامی را چون بغضی فروخورده در پس پرده پنهان مي‌دارد در آخر هم به خبرنگار سياسی ايسنا می‌گويد هرآنچه گفته روی ماجراست و اسرار درون پرده را به زبان نياورده و شايد روزی در ايام پيری جوانه آنها را بر كاغذ بنشاند و دوباره اين دوران در قالب مكتوبی ارزشمند زنده شود.

گفت‌وگوبا سعيد حجاريان درباره روزهايی كه با خاتمی سپری كرده ؛ از ماجرای استعفای خاتمی از وزارت ارشاد شروع شد.

ماجرای استعفای خاتمی از وزارت ارشاد

سعيد حجاريان مي‌گويد:« سابقه همكاری من و آقای خاتمی به دوران وزارت آقای خاتمی و همچنين زمانی كه ايشان در روزنامه كيهان بوده‌اند برمي‌گردد. البته در زمان مسؤوليت ايشان در روزنامه كيهان ارتباط زيادی با هم نداشتيم؛ اما وقتی كه وزير ارشاد شدند، و مساله تهاجم فرهنگی پيش آمد؛ موضوع به شورای امنيت ملی كشيده شد، آقای روحانی در آن زمان دبير شورا بودند و آن مساله فرهنگی به يكباره به يك مساله امنيتی تبديل شد.

آقای روحانی دستور داشتند كه مساله را حل و فصل و ابعادش را روشن كنند و عده‌ای را برای بحث در كل موضوع دعوت كردند ازجمله آيت‌الله جنتی ، شريعتمداری، مسيح مهاجری، پورنجاتی، امين‌زاده، و محسنی اژه‌ای كه در واقع از هر دو جناح حضور داشتند و اين مساله در چندين جلسه متوالی با درگيري‌ها و بحث‌های طولانی دنبال شد.

بيشترين تهاجم در اين بحث‌ها متوجه آقای خاتمی بود و آن جناح معتقد بودند كه وزارت ارشاد باعث تهاجم فرهنگی شده ، ما هم از خاتمی دفاع مي‌كرديم و اگر روزی دبيرخانه شورا آن مذاكرات را منتشر كند، برای فهم مردم خوب است. توپخانه روزنامه‌ها هم آن روزها به هم مي‌تاختند رهبری هم برايش اين قصه مهم بود و سخنراني‌هايی عليه تهاجم فرهنگی و شبيخون فرهنگی به كشور ما كرده بود. در واقع جناح خاتمی و جناح جنتی در اين بحث در مقابل هم بودند و در آخر خاتمی عصبانی شد و گفت كه مقصر تهاجم فرهنگی منم و اگر من از ارشاد بروم ديگر تهاجم فرهنگی وجود نخواهد داشت! و وجود من باعث تهاجم فرهنگی است كه از آن طرف گفتند نه مگر تهاجم فرهنگی به يك فرد است. خاتمی گفت بله و من همين فردا استعفا مي‌كنم و مي‌روم و فردای همان روز خاتمی استعفا كرد.

ديگر خاتمی سركار نيامد و ما هم بدنبال مراسم توديع و بدرقه ايشان در تالار وحدت تهران بوديم و مراسم سنگينی را با حضور همه اصحاب قلم، روزنامه‌نگاران ، فيلم‌نامه و نمايش‌نامه نويسان، برگزار كرديم و از خاتمی يك بدرقه‌ای حسابی كرديم و آقای هاشمی، لاريجانی را بعنوان وزير معرفی كرد و جانشين خاتمی شد.


ايجاد حلقه فكری و گروه آيين

پس از آن به اين فكر افتاديم كه يك حلقه فكری راه بيندازيم كه به موضوع مباحث سياست و فرهنگ در كشور بپردازد. جمعی بنام اصحاب چهارشنبه كه امروز به حلقه كيان معروف است، تشكيل داديم. اين گروه شامل دوستانی بود كه به مباحث معرفت‌شناسی علاقه داشتند و حول محور مجله كيان و دكتر سروش جمع شده بودند و به بحث‌های فلسفی مي‌پرداختيم.

البته گرايش فكری آقای خاتمی با حلقه كيان متفاوت بود. او به فلسفه قاره‌ای تعلق خاطر داشت. درحالی كه حلقه كيان بيشتر گرايش فلسفه تحليلی داشتند. رفته‌رفته اين گروه نامش گروه آيين شد. آقای خاتمی وقتی كه وزير بود مجوز يك مجله به نام آيين را گرفته بود كه بعدا بتواند حرفهايش را بزند هرچند كه الان آيين ارگان جبهه مشاركت شده است. گرد حلقه آيين جمع شديم و بحث‌های دوره‌ای مي‌كرديم. و هربار جلسه در منزل يكی از ما برگزار مي‌شد در آن موقع من به دانشگاه حقوق مي‌رفتم و فلسفی انديشيدن كار خطرناكی بود.


خاتمی كانديدا شد

جلسه كوچكی با حضور رئيس دانشكده حقوق دكتر حبيبی، آقای خاتمی ، دكتر بشيريه، سيدجواد طباطبايی، آقای نقي‌زاده و من برگزار شد كه در اين جلسه عده‌ای فلسفی و عده‌ای جامعه‌شناس بودند و يك گروه فكری تشكيل داديم . اين گروه فكری به كار خود ادامه داد تا نزديك انتخابات كه بعد از نيامدن مهندس موسوی همه به سراغ آقای خاتمی آمدند . خاتمی كانديدا شد، كه همچنان با او همكاری مي‌كرديم. بعد از انتخابات رفقای ديگر هم كمك كردند برنامه‌ها تعيين و تدوين و ارائه شد.


واكنش خاتمی در بحران‌ها

 

خاتمی وظيفه داشت كه بحران‌ها را مديريت كند. امكان مديريت بعضی بحران‌ها وجود داشت؛ مثل قتل‌های زنجيره‌ای كه خيلی خوب مديريت شد، اما بعضی بحران‌ها در ابتدا خوب مديريت شد مثل كوی دانشگاه، اما در اواسط كار ديگر مديريت مطلوب انجام نگرفت و نيروهايی وارد صحنه شدند كه از توان خاتمی خارج بود و قابل مديريت نبودند.

علت‌ها متفاوت بود مثلا در جريان كوی آقای معين و آقای موسوی لاری و آقای تاج زاده بعنوان معاون وزير به كوی رفتند و در حال مديريت بودند كه يكباره لباس شخصي‌ها مي‌ريزند و بچه‌ها را مي‌زنند و همه چيز به هم مي‌ريزد و مرحوم ابراهيم‌نژاد در نزديكی تاج زاده كشته مي‌شود. قاتل هم فرار مي‌كند و وزارت اطلاعات نمي‌داند چه كسی است و نمي‌تواند موضوع را پيگيری كند.

در بعضی موارد ناتوانی از دستگاه دولت خاتمی بود؛ مثلا در انتخابات وزير كشور ناتوان است. مثلا در همين دوره انتخابات رياست جمهوری، وزير كشور از برگزاری انتخابات سالم ناتوان بود. در بعضي‌جاها هم ستادهای شخصی خاتمی ضعيف بود مثلا دفترش ضعيف عمل مي‌كرد و در بعضی موارد هم خود فكر مي‌كرد كه اگر تصميمی را بگيرد منجر به جنگ داخلی مي‌شود و دشمن خارجی از آن سوء استفاده مي‌كند. بنابراين گاه از حق خودش و حق جنبش اصلاح‌طلبی برای اين موارد مي‌گذشت.

متهم به تندروي

چپ‌روی يعنی تندتر از وضع موجود حركت كردن و در مواقعی است كه ابزار و مقدورات كم است، اما حريف امكاناتش زياد است و در اين شرايط حركت‌كردن و تندروی به معنای چپ‌روی است و راست‌روی يعنی آهسته‌تر از مقدورات حركت كردن. می‌توان گفت كه خاتمی در چه مواردی چپ‌روی و در چه مواردی راست‌روی كرد. عده‌ای مي‌گويند درهمه جا راست‌روی مي‌كرد. مي‌گويند كه 20 ميليون رای داشت كه اين چيز كمی نيست و مي‌توانست خيلی تندتر برود؛ اما از اين فرصت استفاده نكرد. خودش معتقد است كه اين 20 ميليون رای سازمان‌نيافته‌اند و فقط بر سر صندوق‌های رای حاضر شدند نه حزب و نه NGO و نه جامعه مدنی سازمان‌يافته‌ای داريم تا آنها را سازمان‌دهی كند.

مثلا امروز مي‌بينيم كه بسيج را سازماندهی مي‌كنند و يك و نيم ميليون رای سازماندهی شده با طرح 10+1، 15 ميليون رای است. من اگر جای خاتمی بودم تندتر مي‌رفتم خاتمی هميشه مرا به تندروی متهم مي‌كند چه در زمان انتخابات چه در عرصه روزنامه‌نگاری و چه در زمان ترور و چه بعد از آن . فقط زمانی كه در كما بودم تندروی نكردم.


خاتمی كدورت ها را از بين مي‌برد

 

بارها من و خاتمی بر سر اين موضوع درگيري‌هايی داشتيم كه چندين بار هم علنی شد از جمله من برای اولين بار واژه فرصت‌سوز را وارد ادبيات سياسی كشور كردم و گفتم كه خاتمی فرصت‌سوز است و آدم سياسی نيست. خاتمی موضع گرفت بشدت برآشفته شد و جواب تندی به من داد و گفت اگر سياست كارهای تندروانه و بچه‌گانه است من سياستمدار نيستم فرصت‌سوز هم نيستم و فرصت‌ها را كاملا دريافته‌ام. يك جای ديگر من عنوان كردم كه اصلاحات بی‌سر است خاتمی رئيس جمهور شده و جنبش را در خيابان‌ها رها كرده درحالی كه بايد سر و رهبر جنبش باشد. خاتمی جواب داد كه من در عين حال كه رئيس جمهور هستم نمي‌توانم رهبر اپوزيسيون هم باشم. اين به معنای عدم پذيرش نقد از سوی خاتمی نيست خاتمی احساس مي‌كرد كه من نقد نمي‌كنم بلكه توهين مي‌كنم.

از ويژگيهای خوبی كه خاتمی دارد اينست كه وقتی به كسی تندی مي‌كند بعد از چند روز به سراغش مي‌رود و كدورت‌ها را از بين مي‌برد. خاتمی بخصوص با حلقه نزديكانش از اين نوع برخوردها و كدورت‌ها زياد داشت.

شعارهای خاتمی

شعارهايی كه خاتمی داده هم اعتقاد خودش بوده است و كسی برايش تهيه نكرده و خيلی اصرار داشت كه از شعارهای ديگران استفاده نشود. وقتی كه مشاوران متنی را به او مي‌دهند اگر متن يك صفحه باشد، خاتمی قلم برمي‌دارد و برايش دو صفحه حاشيه مي‌نويسد. و هميشه از من ناراحت بود كه چرا كاغذ را فشرد مي‌نويسی و برای نوشته‌های من جايی نمي‌گذاری.

خاتمی شعار جامعه مدنی داد اما بعد آن را تبديل به مدينه‌النبی كرد و به اين طريق چرخش و پيچشی در شعارهايش داد تا فشار را روی خودش كم كند. بعضي‌ها مي‌گويند خاتمی نفهميده بود كه جامعه مدنی چيست، اما من اعتقاد ندارم كه خاتمی نفهميده بود؛ بلكه با علم به اينكه جامعه مدنی چيست و برای كاهش فشار اين پيچش را انجام داد و بين جامعه مدنی و مدينه‌النبی توازن برقرار كرد. البته در اين موضوع فرصتی نشده كه با خودش به بحث بنشينم و آنقدر كار اجرايی زياد شده كه فرصت بحث‌های جدی مثل آن زمان كه در حلقه آيين گردهم آمده بوديم نبوده است و گفته كه بعد از انتخابات آيين را درمي‌آورد و دوباره به آن حلقه برمي‌گرديم.


آقای خاتمی وقتی كه مي‌ديد كانديداهای اين دوره يا رقبايش شعارهای او را تكرار مي‌كنند خيلی خوشحال مي‌شد و مي‌گفت همين علامت حقانيت من است كه رقيبم آمده و حرفهای مرا مي‌زند. حرف من اين بود كه معاند را تبديل به مخالف و مخالف را تبديل به معاند
نكنم و اينكه رقبا امروز شعارهای مرا مطرح مي‌كنند ، خود نشان مي‌دهد كه به موافق تبديل شده‌اند. 

در سفر اولی كه خاتمی به آمريكا رفت، من هم بعنوان مشاور همراهش بودم و اين اولين باری بود كه يك رئيس جمهور ايران به آمريكا مي‌رفت. اسكورتی كه از فرودگاه جان‌اف‌كندی تا محل اقامت برايش تعيين كرده بودند بسيار عظيم بود و تقريبا كل خيابان برادوی كه قلب تپنده نيويورك است را قرق كرده بودند. استقبال از خاتمی بي‌نظير بود و آمريكايی ها تعجب مي‌كردند كه چه كسی به آنجا آمده . در واقع خاتمی آنقدر استاندارد رياست جمهوری را بالا برده بود كه جرات نداشتند حتی مثلا درباره پروتوكل مربوط شام و ناهار سفر اظهارنظری از طرف مقابل صورت گيرد.

خاتمی در يك انتخابات مردمی و سالم 20 ميليون رای آورده بود و همه اقشار از او اقبال كرده بودند و فقط رای روشنفكران را نداشت بلكه رای روستاييان ، اقوام و اقليت‌ها و غيره را داشت. در واقع او سمبل وحدت ملی شد.

خاتمی وجهه‌ی فرهنگی داشت و فردی مبادی آداب ، فرهنگی و عميق در حرف‌زدن بود. زمانی كه در شورای امنيت سازمان ملل ايراني‌ها جمع شده بودند و خاتمی برايشان سخنرانی مي‌كرد، مردم اشك شوق مي‌ريختند احساس مي‌كردند كه دولت دارند، عليرغم آنكه قبلا تحقير شده بودند . خاتمی نماد كرامت و بزرگواری ايرانی بود. همچنين خاتمی چند سال وزير ارشاد بود و اطرافيانش افراد فرهنگی و اهل ادب و انديشه بودند و اين تيپ‌ها معمولا چهره‌سازند و خود در پردازش چهره موثرند.


ترك عرصه تصميم‌گيري

بعيد مي‌دانم كه خاتمی ديگر به عرصه تصميم‌گيری وارد شود و پيش‌بينی مي‌كنم كه چون خيری از اين دوران نديده مثل مهندس موسوی شود. علاقه شخصی خودش بيشتر فلسفه، فرهنگ، ادبيات و انديشه است تا سياست . وضع جسماني‌اش در اين دوران صدمه زيادی خورده و بايد مدتها درمان شود.

خاتمی خود تمايل دارد كه يك NGO فرهنگی راه بياندازد و شايد همان حلقه‌های فكری كه در گذشته داشتيم را تشكيل دهد. تا نسبت به گذشته بازانديشی داشته باشيم من هم دوباره تشكيل و گسترش همان هسته‌هايی كه درمركز تحقيقات استراتژيك گسترش داده بودم كه در چند جای ديگر نيز مشابه آن تشكيل شد و به انتشار كتاب و نشريات و كار دانشگاهی و غيره مي‌پرداختيم را ادامه مي‌دهم.

من 8 سال با خاتمی بودم و قبل از آن هم بسيار با او بودم. خاطرات ما خيلی زياد است و شايد روزی آنچه در بحران‌ها بر ما گذشت و تمام خاطرات و نقدهايم را بصورت كتاب منتشر كنم رابطه من با خاتمی رابطه اتحاد و انتقاد بود و مريد و مرادی نبود. خاتمی مرشد من نبود و بسيار روح انتقاد داشتم. ناگفته‌های بسياری است و پشت صحنه هنوز پنهان است بايد زمانی بگذرد و آنها را مطرح كنم و اينهايی كه به شما گفتم روی صحنه است نه پشت صحنه.