عباس سليمی نمين
سردبير هفته
نامه بد نام "كيهان هوائی" و مدير مسئول سابق
روزنامه تهران تايمز، در باره
اعتصاب غذا و اساسا وضع اكبر گنجی مصاحبه و مطالبی را عنوان
كرده است.
هركسی میتواند،
هرگونه میانديشد پيرامون هر مسئله ای، از جمله وضع اكبر گنجی
اظهار نظر كند و مطبوعات هم میتوانند آن را منتشر كنند و يا
نكنند، ازجمله سليمی نمين، كه اگر نزديكی او به رهبر، نقش
گذشته اش در وزارت اطلاعات دوران ريشهری و حدس و گمان هائی كه
پيرامون حضورش در كابينه احمدی نژاد مطرح نبود، ضرورتی هم به
انتشار نظرش نبود.
سليمی نمين، كه
او را از جمله وابستگان قديمی و صاحب تفكر در جمع اطلاعاتی ها
میدانند، در اظهار نظر خود، كه بسيار كوشيده است آن را در
زرورق ديپلماتيك بپيچاند گفته است:
"جای تاسف دارد
كه آدمی كه هيچ كجا وبرای هيچ كسی اهميت ندارد به معضل نظام
تبديل شود. قوه قضاييه از ابتدا نبايد وارد برخورد با ايشان
میشد و بايد درست مثل برخوردی كه با آقای آغاجری صورت گرفت
با ايشان صورت میگرفت ، هرچه به آن بیتوجهی كنيم وبه مرور
زمان رها شود بهتر است.
گنجی كسی است كه
بين مردم اعتباری ندارد وبه اعتقاداتش پشت كرده است وهمانطور
كه در مانيفست خود آورده در برابر انديشه غرب منفعل است و
پايگاه مردمی ندارد ما بیخود برای آنها اعتبار درست كرديم و
اين از بیسليقگی های قوه قضاييه ماست. بايد مشخص بشود كه شاكی
ايشان چه كسی است واگر شاكی خصوصی دارند پيگيری شود وگرنه بهتر
است رهايش كنند تا به عنوان مسئله ای برای نظام مطرح نشود.
او يك دورانی
آقای هاشمی را به نفع جبهه مشاركت تخريب كرد و وظيفه اش به
پايان رسيد."
ذكاوتی بسيار
كمتر از هوشياری سليمی نمين لازم است تا دانسته شود كه ايشان،
حالا، پس از تخريب عظيمی كه عليه هاشمی رفسنجانی از طريق بيت
رهبری سازمان داده شد، خواسته است جو كنونی را به سوی جبهه
مشاركت كيش و گنجی را نقش آفرين تخريب هاشمی معرفی كند.
دفاع ايشان از
ضرورت رهائی اكبر گنجی نيز، علاوه بر آلودگی آن به نفرت و كينه
و تحقير، بيش از آنكه بيان كننده و منتقل كننده اين تلاش وی
باشد، بيان كننده نگرانی از بالا گرفتن اعتراض های جهانی و از
كف رفتن فرصت هائی است كه هنوز برای آزاد كردن گنجی باقی است.
ايكاش، حالا كه
سليمی نمين (پيش از پيوستن احتمالی به كابينه احمدی نژاد)
بعنوان يك روزنامه نگار با او مصاحبه میشود، صاف و ساده و نه
با اين شيوه های مسموم امنيتی و مثلا سه پهلو حرف زدن، صاف و
ساده میگفت: بعنوان يك روزنامه نگار معتقدم ايشان بايد آزاد
شود. نظراتی را مطرح كرده كه تصور نمی كنم در جامعه مورد
پذيرش باشد. ادامه وضعی كه اكنون برای او پيش آورده اند، عملا
اين ماجرا را به يك ماجرای جهانی تبديل خواهد كرد و در شرايط
كنونی كه با انواع مسائل بين المللی درگير هستيم، نيازمند
گشايش يك جبهه ديگر از نوع و در رابطه با نقض حقوق بشر در
ايران نيستيم. مسئله ای كه هم در كنفرانس گروه 8 مطرح شده و هم
اتحاديه اروپا در باره آن موضع گرفته است. من بجای قوه قضائيه
بودم، سريعا راه حلی نظير راه حلی كه برای پرونده آغاجری پيدا
كردند، پيدا میكردم و به ماجرا خاتمه میبخشيدم."
اين نوع دلسوزی و
چاره انديشی مفيد تر و زيبنده تر از آن شيوه ای كه بكار گرفته
ايد نيست، آقای سليمی نمين؟ |