ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  آقای شمس الواعظين!
از دهخدا تا دكتر فاطمی
اين زبان روزنامه نگاری نبود

 

 
 
 
 

گروهی كه از كنار عبدالكريم سروش و مجله كيان عبور كرده و به بنيانگذاران و نويسندگان روزنامه ها و نشريات دوم خردادی تبديل شدند، زبانی را دراين 8 ساله برای نوشتن و سخن گفتن باب كردند، كه آلوده به سانسور است. هم آلوده به خودسانسوری تحميل شده از سوی حكومت است و هم خودسانسوری متاثر از روشنفكرزدگی مذهبی. به همين دليل است كه شايد برای نخستين بار در طول تاريخ مطبوعات، روزنامه ها و نشريات ايران آلوده به زبانی شده اند، كه زبان روزنامه ها، به مفهوم بيان كننده اخبار و نظرات با زبان مردم عادی نيستند. اين زبان، در گذشته پيش از انقلاب، اگر هم باب بود، در مطبوعاتی بود كه يا تخصصی بودند (مثل خبرنامه رسمی كشور كه قوانين را منتشر می‌كرد) و يا نشرياتی بودند كه صرفا برای عده ای آز استاتيد و اهل فرهنگ و لغت و ادب منتشر می‌شدند.

در دهه 50 زير فشار شديد سانسور شاهنشاهی نيز انگشت شماری نظير علی اصغرحاج سيدجوادی مطالبی را با امضای "آگاه" در روزنامه كيهان می‌نوشت كه ردپای انديشه های خليل ملكی و سوسيال دمكراسی را روشنفكران حرفه ای می‌توانستند در آن پيدا كنند. حكومت نيز با اين زبان مسئله ای نداشت، چرا كه می‌دانست كسی از آن سر در نمی‌ آورد و تنها سر عده ای انگشت شمار گرم می‌شود و دلشان خوش. حميد عنايت نيز از همين زمره بود.

بگذريم كه شاه تاب همين زبان را هم نيآورد و از سال 1355 اين چند قلم را هم ممنوع اعلام كرد.

حتی در دورانی كه بزرگانی مانند ملك الشعرای بهار، علی اكبر خان دهخدا، حسين فاطمی، احسان طبری، ميرجعفر پيشه وری، حسين فاطمی... حتی شاملو و پرفسورهشترودی كه كتاب هفته را منتشر می‌كرد نيز روزنامه نگار حرفه ای و نيمه حرفه بودند با چنان زبانی با مردم سخن نمی‌ گفتند و برای مردم نمی‌ نوشتند كه مثلا عبدالكريم سروش می‌نويسد و يا به تاسی از او امثال شمس الواعظين می‌گويد و می‌نويسد. اين چه بيماری است كه زيرپوست و جلد روزنامه نگاری در ايران رفته و چرا قلم با توده مردم قهر كرده؟

از جمله گرفتاری های 8 سال اصلاحات، يكی هم همين بيماری بوده است، چنان كه گاه برای آنها كه مطالب دو جبهه اصلاحات و ضد اصلاحات را می‌خواند احساس می‌كند انگشت شماری از نويسندگان اين دو طيف با هم ديگر در روزنامه ها صحبت می‌كنند و مخاطب مردم نيستند. مثلا آن يكی در روزنامه رسالت "اميرمحبيان" برای شمس الوعظين و حجاريان نامه می‌نويسد و اين دو برای او. بر خلاف آنها، آن مرد دريده ای كه در كيهان سكاندار است"حسين شريعتمداری" و يك مو از صداقت امثال شمس الواعظين و حجاريان را در تن ندارد، به زبان مردم عادی صاف و پوست كنده حرفش را می‌نويسد. اين درد به نوع ديگری درخبرگزاری های ايسنا و ايلنا نفس گير است. آنجا كه نثر اين نويسندگان اين دو خبرگزاری آلوده به نثر ثبت احوال و اسناد است و يا پراز صفات و تعارفات اداری.

اين را، هنگام تنظيم مصاحبه اخير شمس الوعظين برای بازانتشار آن در پيك نت دردمندانه نوشتيم، به آن اميد كه به آن فكر شود.

آن مصاحبه را كه ظاهرا می‌خواهد بگويد نظامی ها لباس شخصی پوشيده و بزودی پست های دولتی را هم مثل نمايندگی های مجلس قبضه می‌كنند با ويراستاری اجتناب ناپذير ما، برای تبديل آن به زبانی كه مردم بفهمند در زير می‌خوانيد:

 

ماشاءالله شمس‌الواعظين معتقد است كه متغيری به نام شكل‌گيری طبقه‌ جديد اجتماعی در انتخابات اخير وجود دارد، اما قرار است اين طبقه حامل پروژه‌ انقلاب اسلامی شود.

وی در تحليل خود از انتخابات رياست‌جمهوری هم‌چنين معتقد است كه در آينده شاهد اين انتقال قدرت به صورت آرام از رجال سياسی و دولتمردان به كسانی كه آنان را ”رجال نظامی" مي‌خواند، با تغيير بافت، لباس و تغيير كاركرد خواهيم بود و در واقع نيروهای برخی تشكيلات در ساخت قدرت سياسی ايران حضور تقريبا جدی خواهند داشت.

آنچه در پی مي‌آيد متن گفت‌وگوی ايسنا، با اين روزنامه‌نگار و تحليلگر سياسی است.

 

ايسنا: ماشاء‌الله شمس‌الواعظين در تحليلی از آرايش سياسی احزاب و گروه‌ها در آينده گفت: "انتخابات از منظر مسائل داخلی و بين‌المللی قابل بررسی است. متغيری به نام شكل‌گيری طبقه‌ جديد اجتماعی وجود دارد، منتهی قرار است اين طبقه حامل پروژه‌ انقلاب اسلامی شود كه اين طبقه از ميان بازنشسته‌های بخش‌هايی از نيروهای نظامی انتخاب شده‌اند. "

(اول- روی كار آمدن تعدادی سپاهی اسمش طبقه نيست. طبقه تعريف علمی مشخصی دارد. دوم- شمس الواعظين به زبان روزنامه نويسی می‌خواهد بگويد با رئيس جمهور شدن احمدی نژاد ما بزودی شاهد اشغال پست های دولتی توسط فرماندهان بازنشسته سپاه خواهيم بود.)

 

شمس الواعظين در ادامه مصاحبه اش می‌گويد:

" در واقع اين طبقه (!؟) از شوراهای محلی به عرصه‌های سياسی وارد شد و بعد در مجلس هفتم و اكنون در انتخابات رياست‌جمهوری و بعدها به گفته‌ آقای باهنر، برای انتخابات مجلس خبرگان خيز برخواهد داشت. يكی از مشخصات اصلی اين طبقه‌ نوظهور، وفاداری به سيستم سياسی تا آخرين مرحله است.

( به زبان ساده يعنی: آنها شوراها را اشغال كردند، به مجلس هفتم رفتند، قوه مجريه را اشغال می‌كنند و مجلس خبرگان را هم می‌خواهند تصفيه كرده و خودی ها را به آن بفرستند. مشخصه فكری – سياسی اين گروهبندی نظامی ( و نه طبقه) وفاداری به رهبری است!)

در بخش ديگری از مصاحبه شمس الواعظين كه مملو از اشاره و تئوری بافی های كسل كننده است و قطعا زبان روزنامه بعنوان زبان توده مردم نيست، او می‌خواهد بگويد اين جريان نظامی با سوء استفاده از بی‌عدالتی و فقر موجود در جامعه، سعی كردن شعاری مناسب حال آنها بدهد و خود را نماينده آنها معرفی كرد. ترجمه و برداشت ما از اظهارات شمس الواعظين كه در زير می‌خوانيد و برای سهولت درك آن توسط مردم ناچار بدان شديم، اينچنين است:

 

« شمس‌الواعظين با ابراز اين عقيده كه سرايت و انتقال وفاداری به عرصه سياسی، خصلت‌های ويژه و انحصاری ساخت‌های نظامی در هر كشوری است ادامه مي‌دهد استفاده از چنين افرادی در شرايطی صورت مي‌پذيرد كه نظام سياسی آن كشور در ادوار مختلف نيروهای وفادار به خود در عرصه‌ سياسی را از دست داده و آن‌ها پس از يك دوره به نيروهای منتقد و اپوزيسيون و در بهترين حالت، به اپوزيسيون درون‌ساختی تبديل شده‌اند.

لذا ساخت سنتی قدرت، هميشه فاقد نيروهای وفادار در عرصه‌ سياسی بوده است، بنابراين به لايه‌های پايين‌تر اجتماعی برای بهره‌گيری از وفاداری آن‌ها در عرصه‌ سياسی متوسل مي‌شود و ناگزير است،آن‌ها را از لايه‌های پايين هرم اجتماعی ارتقا دهد و با يك پرش عمودی، به سمت بالا، اين طبقه را در درون ساخت سياسی قدرت تعبيه كند تا هيچ‌گاه نظام سياسی از ويژگی وفاداری سياسی بي‌بهره نشود.

بنابراين اكنون شاهد ظهور طبقه‌ جديدی هستيم كه در آينده به آن طبقه حامل پروژه‌ انقلاب اسلامی خواهند گفت و اين طبقه احتمالا در عرصه‌های اقتصادی و سياسی، دخالت و سيكل بسته‌يی از قدرت را ايجاد خواهد كرد، كه گردش قدرت به بيرون از اين سيكل به دست نامحرمان از ديد ساخت سياسی سنتی ايران نيفتد و اين قدرت در ميان نيروهای صد در صد وفادار، گردش كند.

اين طبقه برای اين كه بتواند يك پرش عمودی به لايه‌های فوقانی قدرت پيدا كند ناگريز است بر روی گسل‌های اجتماعی بايستد و شعارها و راهبردهای خود را تدوين كند. لذا از وضعيت به وجود آمده در عرصه‌ اقتصاد، بهره‌گيری و از شكاف‌های موجود كه از بي‌عدالتي‌ها و ناكامي‌های دولت بعد از جنگ يعنی دولت آقايان هاشمی و خاتمی ناشی شده، استفاده و شعار جذب نيروهای فقير را مطرح كرد. بنابراين نيروهای محروم، سربازان اين طبقه هستند و اين طبقه منادی دفاع از حقوق آن‌ها و موفق شد اين جنگ ميان فقر و غنا را روی گسل بي‌عدالتی به جای انتخابات سياسی راه اندازد. در واقع انتخاباتی به نام انتخابات رياست‌جمهوری داشتيم،اما در واقع، اين جنگ ميان فقر و غنا بود. به گفته‌ شمس‌الواعظين، مطابق آمار بانك مركزی، 18 ميليون نفر از جمعيت ايران زير خط فقر است گفت: آن‌ها وعده‌های سريع‌الوصول به مردم دادند و موفق شدند در انتخابات بخش‌های قابل توجهی از طبقه‌ محروم را جذب خود كنند و حتی موفق شدند رقبای ديگر انتخاباتی خود را وادار به شبيه‌سازی در مدل‌هايی كه آنها ارائه مي‌كردند، كنند؛ از قبيل اين كه شاهد بوديم در مرحله‌ دوم وقتی آقای احمدي‌نژاد شعار ضرورت استشمام بوی نفت در سفره‌ هر خانواده‌ ايرانی را مطرح كرد، آقای هاشمی در يك ضد حمله انتخاباتی كاملا رقابتی، شعار ده ميليون تومان سرمايه‌ اوليه سهام برای خانواده‌ها‌ی ايرانی در شركت‌های بزرگ دولتی را عنوان كرد.

در واقع تا اين حد، موضوعی كه توسط محافظه‌كاران مطرح شد، برای جامعه جذاب بود. اين امر نشانه اين است كه لايه‌های قابل توجهی از جامعه‌ ايران هنوز در فقر به سر مي‌برد كه مي‌تواند يك طبقه نوظهور، آن‌ها را جذب خود كند. صرف نظر از اين كه محافظه‌كاران همواره هيچ نوع تقدمی به مسائل اقتصادی نمي‌دادند و در طول 10 الی 20 سال جديد، همواره بر روی گسل‌های فرهنگی، ارزش‌ها و شكاف ارزش و شعار پايبندی به اصول انقلاب مي‌ايستادند و به اقتصاد و مقولات آن به مثابه عوامل درجه‌ دو و سوم دارای اهميت، مي‌نگريستند. »

 

در بخش ديگری از اين مصاحبه نسبتا مفصل، شمس الواعظين می‌خواهيد بگويد: آن جريان سياسی(بخوانيد بيت رهبری) مصمم به پيروزی به هر قيمتی، سازمان يافته وارد انتخابات شد و رهبر برای حذف رجال صف اول انقلاب 57 حتی به كروبی و هاشمی هم رحم نكرد و از هيچ تخلفی هم كوتاهی نكرد. اين نظر را جمله پردازی بلند بالای زير از قول شمس الواعظين بخوانيد:

 

« ... در واقع آن ساخت سياسی قدرت با اطمينان كامل نسبت به نتيجه‌ انتخابات، به مبارزات وارد شد و رقبای انتخاباتی با اعتمادی تقريبا كامل به سيستم، وارد مبارزات انتخاباتی شدند. اظهارات كروبی، معين و حتی هاشمی و قاليباف در دو دوره‌ انتخابات اين نشانه‌ها را به ما مي‌دهد كه عمليات پل‌سازی پيش‌ساخته واقعا مطرح بوده و در شكل تخلفات، راي‌سازی، نظرسازی و بهره‌گيری از برخی تشكيلات، اين امر ظهور كرده است. اين متغير بعدها مورد توجه بيشتر قرار خواهد گرفت، ولی در شرايط فعلی به دليل پيروزی قاطع محافظه‌كاران جديد اين متغير حتی از ديدگاه محافظه‌كاران سنتی، ناديده گرفته مي‌شود.

معنای اين متغير اين است كه ساخت سنتی قدرت با بهره‌گيری از نيروها و امكانات خود مي‌تواند آن چه را كه در صحنه‌ اجتماعی است و آن را وفادار به خود مي‌داند، با يك پرش عمودی بالا بياورد و سپس در مناصب مورد نياز خود از آن‌ها استفاده كند.حتی در اين زمينه، ناگزير است كه رجال بزرگ صف اول انقلاب مثل هاشمی را نيز حذف كند، چرا كه نياز به وفاداری جديد و مطلق دارد و شخصيت‌هايی مثل كروبی و هاشمی به اين معنا اين‌گونه نيستند. لذا محافظه‌كاران جديد با استفاده از گسل بين ساخت سياسی سنتی قدرت و شخصيت‌هايی كه رويكردهای مدرن گفتمان خود را تجويز مي‌كنند، مقتضيات جامعه ايران را به سمت مدرنيزاسيون پيش مي‌برند و اين شكافی است كه محافظه‌كاران جديد روی آن ايستادند و علاوه بر فقر و غنا، وفاداری مطلق خود را به ساخت سياسی قدرت به معنای بسيار مشخص ابراز كردند. در نتيجه موفق شدند در اين امر، سربازگيری و بسيج عمومی و انتخابات را پشتيبان خود كنند.

شمس‌الواعظين در ادامه در بيان اعتقادش گفت: ساخت قدرت ما نياز ديگری داشت. طی بيست و چند سال اخير ساخت‌های قدرت ما متنوع و از لحاظ پايه و ستون‌های اصلی، دوگانه بود، يعنی هر گاه پارلمان دست نيروی محافظه‌كار مي‌افتد، قوه‌ اجرايی دست نيروهای رقيب مي‌افتاد و بالعكس.

تلاشی با استفاده از ناكامي‌های دولت اصلاحات پيش رفت و شكاف موجود بين دولت اصلاح‌طلب و قوه‌ مقننه و مجلس ششم و قوه‌ قضاييه، همه اين‌ها خميرمايه‌ شكل‌گيری اين باور و اين ضرورت در ساخت سياسی سنتی قدرت بود تا آن‌ها را وادار كند كه در دولت بعدی يعنی انتخابات نهم به بعد، علاوه بر ظهور، ورود و گماردن طبقه جديد در ساخت سياسی قدرت، قدرت را نيز يكدست كند و به يك معنا از اين به بعد شاهد يكدستی كامل در حوزه‌ قدرت سياسی و قوای سه‌گانه هستيم.

وی انتخابات را به لحاظ بين‌المللی، مورد تحليل قرار داد و گفت: با توجه به راديكال‌شدن مواضع ايالات متحده‌ آمريكا و تا حدی اروپا در پرونده‌هايی مثل پرونده‌ انرژی هسته‌يی، ساخت سياسی را وادار كرد كه با ايجاد يكدستی در ساخت سياسی قدرت، پيامی هم به جامعه‌ غرب و اتحاديه‌ اروپا بدهد كه اگر بخواهيد مواضع راديكال اتخاذ كنيد با يك دولت راديكال و اصولگرا مواجه خواهيد شد كه ضمن حفظ منافع ملی ايران در جهت سازش يا دستيابی به توافق با شما در جهت تامين خواسته‌های شما حركت نخواهد كرد و پروژه‌های مربوط به اتمی شدن ايران را در راه‌های مسالمت‌آميز به پيش خواهد برد، ولی اين طبقه‌ جديد، طبقه‌يی راديكال‌تر، اصولي‌تری و بنيادي‌تر است و از مواضع خود پاسداری خواهد كرد، حتی اگر نتايج منفی يا پيامدهای ديگر غير از راه‌های مسالمت‌آميز در گفت‌وگو با جامعه‌ غرب و سازمان بين‌المللی انرژی اتمی يا آمريكا داشته باشد.

اينها نگران نخواهند بود. لذا بايد در آينده شاهد باشيم كه واكنش‌ها و مناسبات در سياست خارجی دستخوش يك‌سری تحولات شود، اگر چه زياد بدبين نيستم زيرا معتقدم دولت و ديپلماسی خارجی آن قادر نخواهد بود فراتر از حدود تعيين‌شده حركت كنند، چرا كه مراكز تصميم‌گيری در ايران متعدد و پراكنده است.

ولی اين انتخابات اساسا متضمن اين پيام به جامعه‌ غرب و جامعه‌ جهانی است كه ما آماده ايستادگی و پايداری در اصول تعيين شده‌مان هستيم.

وی در خصوص آسيب‌شناسی اين آرايش بندي‌ها و تحولات جديد ايران، گفت: اگر آقای احمدي‌نژاد در گسل اقتصادی و گسلی به نام فقر و غنی در كشور موفق شود بخشی از مطالبات جنبش محرومان و آسيب‌پذيران جامعه را تامين مي‌كند، اين امر بدين معناست كه حكومت بايد برای ساخت سياسی قدرت انديشه‌ای كند، زيرا يك طبقه‌ ديگری بر طبقات دموكراسي‌خواه ايران افزوده خواهد شد، يعنی هر طبقه‌يی كه مرفه مي‌شود جايگاه خود را در ساخت‌های سياسی جست‌وجو خواهد كرد و در اين صورت شاهديم كه آخرين طبقه‌ مستضعف ايران هم به طبقات دموكراسي‌خواه افزوده خواهد شد، اما در صورتی كه دولت احمدي‌نژاد به لحاظ اقتصادی موفق نشود مطالبات اين طبقه را محقق كند، گمان مي‌كنم اين طبقه مانند طبقات ديگری نخواهد بود كه مطالبات خود را از راه‌های مسالمت‌آميز حل كنند.

نمي‌دانيم واكنش اين طبقه در آينده و در صورت ناكامی در تحقق مسائل اقتصادی كه به صورت خيلی صوری و شعاری به وسيله‌ نامزد مورد نظر محافظه‌كاران جديد مطرح شد، چه خواهد بود. ولی مي‌توان پيش‌بينی كرد در صورت ناكامی، اين طبقه، راه خشونت را برخواهد گزيد. اين امر از لحاظ امنيت ملی ممكن است نگران‌كننده باشد. در حقيقت حجم، وزن، كاركرد و نوع تاثيرگذاری نيروهای شناخته‌شده در صحنه‌ سياسی ايران در كشمكش‌های سال‌های اخير، اندازه‌گيری شده بود، لذا مي‌توان در حال حاضر مثلا در آرايش نيروهای سياسی حجم نهضت آزادی و ميزان تاثيرگذاری آن را روی اوضاع و بر اوضاع اندازه‌گيری كرد.

در واقع با يك عنصر مجهول و نامعلوم مواجهيم كه بايد در آينده ديد چگونه عمل مي‌كند و حجم و وزن آن چقدر است. از سوی ديگر در عرصه‌ سياسی چالش، مذاكره و سازش از طريق كشمكش‌ها و رقابت‌های آزاد وجود دارد و انتقال نيروهای نظامی به ساخت سياسی قدرت برای اعمال يك رويكرد مي‌تواند بازفرست بسيار منفی در ساخت‌های نيروهای مسلح داشته باشد و آن زمان ممكن است بدنه‌ اين نيروها آسيب‌پذيری جدی از عرصه‌ سياسی پيدا كند و اين برای امنيت ملی ما نگران‌كننده است.

شمس‌الواعظين گفت: هم‌چنين ساخت‌های سياسی قدرت تا اطلاع ثانوی در صورتی كه عوامل ديگر را دخالت ندهيم تا حدود يك ربع قرن در اختيار اين نيروها خواهد بود، تا اين طبقه خود را بازتوليد و آرام آرام نسل جديد خود را وارد عرصه كند، از اين رو زمان مي‌برد تا بار ديگر قدرت به گروهی ديگر سپرده شود.

وی با اشاره به كسانی كه آنان را منتسب به نيروهای نظامی مي‌خواند، گفت: در آينده نزديك اين افراد قدرت را در عرصه‌ اجرا و تقننين نيز از دست نمي‌دهند، مگر اين كه تحولات ديگری رخ دهد. اگر اين الگو و تجربه آزموده شود، ديگر راه‌حلی پس آن، جز ورود به عرصه‌ جهان مدرن و ساز و كارهای مدرن برای اداره‌ قدرت نخواهيم داشت، كه اين امر مي‌تواند حسن اين تجربه باشد.

شمس‌الواعظين در پايان اظهار داشت: در عرصه‌ بين‌المللی نيز تصور مي‌شود تا شش ماه آينده سال، يك چالش بزرگ در سياست بين‌المللی خواهيم داشت تا اين طبقه‌ جديد راهبردهای خود را با جهان امروز برای جهانی شدن ايران و ورود به سازمان جهانی و بسياری امور ديگر پيدا كند، كه اين امر ضريب امنيتی را كاهش خواهد داد. »

گفت‌وگو از خبرنگار ايسنا: زهرا حبيب‌پور