محمود احمدی نژاد رييس جمهوری اسلامی شد. زير سايه مرحمت شورای
نگهبان و در پناه لباس شخصیها و در انتخاباتی كه از هيچ منظر
نميتوان نام آزاد و عادلانه بر آن گذاشت. برخلاف ادعای
اپوزيسيون خارج از كشور كه ميان رفسنجانی و احمدی نژاد تفاوتی
نبود و نيست و شرايط و تناسب قوا گويا به احمدینژاد اجازه
تشكيل يك حكومت فاشيستی را نخواهد داد، اكنون از پيروزی احمدی
نژاد تا تشكيل حكومت سپاهی- فاشيستی تنها يك "رايشتاگ" فاصله
است.
در اين انتخابات نيروهای طرفدار اصلاحات نتوانستند به
خواستهای خود دست يابند. در درجه نخست بدين دليل كه نتوانستند
از همان مرحله اول بطور يكپارچه و با يك نامزد وارد انتخابات
شَوَند.
دوم بدين دليل كه انتخاباتبیطرفانه برگزار نشد و شورای
نگهبان در قالب يك حزب با 300 هزار حقوق بگير، به شيوه لباس
قهوه ایهای هيتلر بسود يكی از نامزدها وارد ميدان شد. و
بالاخره بدليل انكه طرفداران اصلاحات شعارهای اصلاح طلبانه را
تنها به عرصه سياسی و اجتماعی، آن هم وجه خاصی از آن محدود
كردند و آن را به عرصه اقتصادی گسترش ندادند. در اين شرايط
احمدی نژاد شعارهايی را كه اصلاح طلبان از بيان آنها خودداری
كردند گرفت و بنام خود عرضه كرد. برخلاف اين ادعا كه رای به
احمدی نژاد رای منفی به اصلاحات بود، كافيست نگاهی به آخرين
وعدهها و شعارهايی كه احمدی نژاد با آنها از مردم رای گرفت
انداخت تا به روشنی ديده شود كه برعكس رای به احمدی نژاد رای
منفی مطلق به دستگاه رهبری جمهوری اسلامی، رای به تداوم
اصلاحات و حتی رای به يك انقلاب
بود.
چرا چنين شد؟
احمدی نژاد كه برای استقرار فاشيسم آمده چرا ناگزير شد شعارهای
اصلاح طلبانه را با راديكاليسم بيشتر بنام خود عرضه كند؟
مسئلهای كه بوجود آمد عبارت از آن بود كه در فاصله يك هفتهای
دور اول تا دور دوم تمام نيروی آگاه مردمی، كارگری و روشنفكری
جامعه ايران در برابر احمدینژاد و بسود نامزد مقابل او بسيج
شد. اين مقاومت يكپارچه بخش وسيعی از اصلاح طلبان، روشنفكران،
نويسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران، سينماگران، وبلاگ نويسان
و ... احمدی نژاد و حاميانش را ناگزير به تغيير لحن، نه تغيير
هدف كرد. هيچكس در تمام اين انتخابات به اندازه احمدی نژاد در
دور دوم به مردم دروغ نگفت و
وعده نداد.
احمدی نژادی كه در دور اول گفته بود ما
برای دمكراسی انقلاب نكرديم
در دور دوم گفت "آزادی روح انقلاب
بود".
احمدی نژادی كه نشان داده بود تاب تحمل كمترين نقدی را ندارد و
دربرابر يك انتقاد كوچك خاتمی چنان دريده واكنش نشان داده بود
و سردبير روزنامه همشهری را بدليل تبديل نشدن به ارگان
انتخاباتی او بركنار كرد، در مرحله دوم گفت:"روزنامه
نگاران از ما انتقاد كردند و ما تشكر كرديم". احمدی
نژادی كه در مرحله اول از تشكيل "دولت خالص اسلامی" سخن گفته
بود، در مرحله دوم همه حرفهايش را پس گرفت و از آزادی جوانان،
هنرمندان، زنان، گسترش تفريحات، عدم جداسازی جنسی و ... داد
سخن داد و از دولت ائتلافی، عدم حذف نيروها، عدم اجبار به ريش
و چادر، مبارزه با موتورسواران و تيغ زنان، مقاومت دربرابر
توهين به مردم بخاطرحجاب و غيره دم زد و حداقل، در سر در
بسياری از حوزههای رای گيری در اصفهان اين شعار زير عكس او
نصب شده بود:" با هرپوششی كه داريد و دوست داريد، رای بدهيد!"
آنان كه به وی رای دادند به اين حرفهای جديد رای دادند و اين
حرفهای جديد خود ثمره مقاومت آگاهانه دربرابر وی بود. تشكيل يك
جبهه ضدفاشيستی دربرابر احمدی نژاد عملا او را ناگزير كرد برای
خنثی كردن ديدگاهی كه مردم نسبت به او پيدا میكردند از تمام
مواضع قبلیاش عقب نشينی كند. به اين ترتيب انتخاب احمدی نژاد
بخودی خود به معنای رای مردم به يك حكومت بسته و سپاهی تبديل
نشد، بلكه مردم كاملا عكس آن
را درك كردند و اين بزرگترين دستاورد كارزار متحد ضداحمدی نژاد
در مرحله دوم انتخابات بود.
حال احمدی نژاد مانده با وعدههايی كه در اين مرحله زير اين
فشارها داده و میداند كه از اين پس مردم اجرای آنها را از او
طلب میكنند و انتظار میكشند. هفده ميليون رايی كه بنام احمدی
نژاد از صندوقها بيرون امده، يقينا رای به چهره او، يا ابروی
كج يا انديشههای پنهان و معوج تشكيل حكومت سپاهی – فاشيستی كه
حاميان او در سر دارند نيست بلكه رای به همين وعده و وعيدهاست.
پنبه را هم مصباح يزدی كه پدر زن احمدی نژاد است بايد از گوشش
بيرون بكشد و هم حسين شريعتمداری كه شورای نگهبان را روی انگشت
میچرخاند.
اكنون حاميان احمدی نژاد به اين خواست خود كه انتخابات رياست
جمهوری را مستقيما به تشكيل يك حكومت سپاهی تبديل كنند نرسيده
اند و در وضعيتی متضاد گرفتار شده و دنبال راه فرار از آن
هستند. احمدی نژاد برای حفظ و نجات سلطنت فقيه آمده بود، اما
در شرايط نفرت عمومی از اين دم و دستگاه ناگزير شد خود را
منتقد آن نشان دهد. احمدی
نژاد امده بود تا امتيازات دستگاه و بيت رهبری را حفظ كند اما
ناگزير شده بگويد برای مبارزه با امتيازات آمده است. او آمده
تا تمام مديريتها را در دست فرماندهان سپاه متمركز كند، اما
ناچار است مدعی شود كه برای "مردمی كردن مديريتها" آمده است.
آمده تا همه اموال عمومی و دولتی را به املاك خصوصی وابستگان
بيت رهبری، فرماندهان سپاه و دار ودسته لباس شخصیها تبديل
كند(همچنان كه در مدت سلطه بر شهرداری تهران كرد)، اما گزيری
ندارد جز انكه بگويد برای مبارزه با "خصوصی سازی" وارد ميدان
شده است. احمدی نژاد زير سايه موتورسواران و لباس شخصیها
امده، اما بناچار مدعی میشود كه میخواهد سايه موتورسواران را
از سر مردم كم كند...
اين تضاد شمشيری است كه بر فراز سر احمدی نژاد میگردد. احمدی
نژاد و حاميان او برای انكه از شر تناسب قوای فعلی و شعارهايی
كه داده اند خلاص شود به يك بهانه نياز دارند. مانند هيتلر كه
با رای مردم و با همين وعدهها آمده بود اما چون هدف واقعیاش
حفظ سيستم و منافع سرمايهداری بزرگ آلمان بود، برای تحقق
رويای حكومت فاشيستی به "رايشتاگ" نياز داشت- به آتش زدن
پارلمان و اندختن آن به گردن كمونيستها و بعد ممنوع كردن همه
اشكال فعاليت سياسی- احمدی نژاد هم برای اينكه بر وضعی كه در
آن گير كرده غلبه كند، برای انكه همه وعدههايی را كه به مردم
داده زيرپا گذارد و حكومت سپاهی را به شكل رسمی تشكيل دهد به
يك "رايشتاگ" نياز دارد. او
در درجه اول تلاش خواهد كرد بهانه اين رايشتاگ را از خارج و از
طريق جرج بوش بدست آورد. و اگر نتواند از خارج اين بهانه را
بيابد به داخل روی خواهد آورد. بايد كوشيد به احمدی نژاد و
حاميان تشكيل حكومت سپاهی- فاشيستی اين اجازه را نداد. بايد
سمت خطرناك حوداث را ديد، فريب عقبنشينیهای احتمالی ظاهری را
نخورد، يا برعكس دربرابر تحريكات تن به ماجراجويی نداد، چارچوب
دمكراتيك را حفظ كرد، همواره به مردم ياداوری كرد كه احمدی
نژاد دنبال ماجراجويی داخلی و خارجی برای زيرپا گذاشتن
وعدههای خود به مردم و تشكيل حكومت سپاهی – فاشيستی است و
برعكس بايد از او پيگيرانه خواست تا به تعهدات اصلاح طلبانهای
كه به مردم سپرده، به وعدههايی كه به مردم داده است عمل كند.
|