از بزرگترين دستآوردهای انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری
درايران، نتيجه ايست كه زخم ديدگان حكومتی، سرانجام و در يكی
از بزنگاههای مهم و سرنوشت ساز برای كشور بدان دست يافتند.
يعنی تشكيل يك جبهه و پايان بخشيدن به شكار تك تك آنها. تفاوت
نمیكند كه اين شكار آيت الله متنظری باشد و يا كروبی و يا
اكنون رفسنجانی. همانگونه كه تفاوت نمی كند اين شكار عباس عبدی
باشد و يا بهزاد نبوی. دكتر يزدی باشد و يا مهندس سحابی.
خوئينیها باشد و يا موسوی اردبيلی. شكار، فقط در محاصره و
انزوا ممكن شد و دراين انتخابات همه به اين نتيجه رسيدند كه
بايد متحد شوند. هيچكس نمی تواند نبيند وقتی سر ديگری را
میبرند، نوبت او نخواهد رسيد. ديديم كه رسيد.هاشمی رفسنجانی
آن روز كه در نماز جمعه تهران صحنه سازی امنيتی كنفرانس برلين
را تائيد كرد، میتوانست چنان نكند. آن روز كه ضرورت رفتن او
به مجلس ششم را اصلاح طلبان درك نكردند، بر جدائی پای فشردند.
آن روز كه مهدی كروبی بركناری آيت الله منتظری را تائيد كرد و
يا آيت الله جوادی آملی چنان سخن گفت كه در پايان آن لباس
شخصیها به خانه وی حمله برند و نزديك به 6 سال خانه نشينش
كنند، آن روز كه در يك تقسيم قدرت ناپايدار به طرح شورای رهبری
رای منفی دادند و به استناد يك جمله از آيت الله خمينی (1)
سكان را دادند دست علی خامنه ای، آنها كه فكر كرده بودند هركس
خوب خطبه نماز میخواند میتواند رهبر شود، حالا بايد حاكميت
"حاج منصورارضی" را بعنوان مداح و سخنران و خطبه خوان بپذيرند
و اگر نپذيرند سی دی در ميليونها نسخه تكثير میكند. آن روز
كه احمد خمينی را جلو انداختند تا بنام پدرش فرمان شفاهی صادر
كند و يا نامه جعل كند، او حدس نزد كه سر سبزش را بعدها برباد
خواهد داد تا رازها به خاك سپرده شود و آنها كه او را جلو
انداخته بودند فراموش كردند پسر بچه آقای خامنهای هم كه پشت
لبش سبز شد و ته ريش در آورد هوس رفتن زير عبای احمد خمينی را
میكند.اين رشته سر دراز دارد.
اگر درس بزرگی از انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری بايد گرفته
شود، آن نيست جز فاصله صادقانه از اشتباهات گذشته گرفتن و دست
در دست بقيه برای ايستادن و جلوگيری از ادامه فاجعه احيای
سلطنت مذهبی در ايران گذاشتن. جبهه را بايد تشكيل داد و به
سامان رساند. در عام ترين اصول بايد متحد شد. يعنی همان اصولی
كه اكنون در جبهه دمكراسی و حقوق بشر دكتر معين، جبهه پيشنهادی
مهدی كروبی، بيانهاشمی رفسنجانی در مصاحبه پای صندوق رای جمعه
( اگر شكست خوردم میايستم و از انقلاب دفاع میكنم) در منشوری
كه بخشی از دفتر تحكيم وحدت با پيشنهاد جبهه ضد فاشيسم داده
و... همه میتوانند و بايد متحد شوند.
تمام شواهد نشان ميدهد كه حتی در جبهه راست هم هستند كسانی
كه خطر را احساس كردهاند و ميدانند كه ادامه خودسری رهبر
و كسانی كه در بيت او لانه كرده اند، به فاجعه ختم خواهد
شد و بايد برای اين وضع چارهای انديشيد و امور را به نحوی
شورائی كرد. قبل از آنكه دستگاههای امنيتی بيت رهبری دست
بكار شده و ابتكار عمل را برای ايجاد تفرقه، دستگيری اين و
آن و بحران سازیهای مشابه 8 سال گذشته بدست گيرد، بايد
مذاكره و تفاهم كرد و در يك جبهه متحد شد. بخش عمدهای از
مانيفست احمدی نژاد را كه ما به نقل از سایت راه توده
منتشر كرده ايم بايد در كارپايه جبهه مورد نظر قرار داد؛ و
اتفاقا بايد چنين كرد تا صادق ترين عناصر نيروی نظامی- نه
آن افرادی كه حقوق ماهانه از شورای نگهبان میگيرند- را
بتوان بتدريج به جبهه وصل كرد. هيچ شتابی لازم نيست.
انفجار در جبهه مقابل قطعی است،
مهم اينست كه دراينسو جائی برای پيوستن وجود داشته باشد.
نيروی نظامی ايران سياسی است و اين شعار كه آقای خمينی
گفته آنها نبايد در سياست دخالت كنند، عملا نشان داده كه
كاربُردی ندارد و همه اين نيرو در سبد مقابل نيست و نخواهد
بود.
1- احمد خمينی مدعی شده بود كه پدرم وقتی آقای خامنهای سفر
چين بود و آقای منتظری بركنار شده بود، وقتی بحث جانشينی شد،
گفت: همين آقای خامنه ای. خوب هم حرف میزند. |