وبلاگ نخواندنیها
يكی از نتايج انتخابات روز جمعه، لااقل برای من، پايان كار اين
منفعلان خارج از كشور بود. نه شكستی كه پای صندوقهای رای
خوردند، بخاطر آنكه مردم انتخابات را تحريم كردند يا نكردند،
بلكه اينكه بالاخره در ذهن من يكی كه شكستند. هميشه فكر ميكردم
اينها كه اينگونه شعارهای تند و راديكال ميدهند و به هيچ چيزی
كمتر از نابودی رژيم و جمع شدن بساط ولايت و غيره رضايت
نمیدهند چقدر از ما جلوترند و چه اسطورههايی از راديكاليسم و
شجاعت هستند. اين بار فهميدم كه چقدر از ما عقب ترند، چقدر
مسايل ما را نمی فهمند، چقدر با مردم ما بيگانه اند. اما اين
دفعه اول است كه میبينم وضع در همه جا تغيير كرده است.
میبينم كه بقيه دوستان هم با من هم عقيده اند. قبلا همه ما
همين نظرها را داشتيم ولی جرات نداشتيم نظر خودمان را بگوييم.
فكر ميكرديم ما سازشكار و ترسو هستيم. وقتی ديدم الپر به اينها
نوشته بود: "كسی
هم خواهشا خل نشود. در مورد انتخابات مرحله دوم كه «تحريم»
معنی ندارد. يا شركت میكنيد يا نه. جمع آرا هم اصلا برای نظام
و برای ديگران مهم نيست، پس چيزی به نام تحريم اصلا معنیدار
نيست. تحريم آن وقتی معنی داشت كه دور اول بود و شما نيامديد و
خودتان و ما را بدبخت كرديد. الان را كه ديگر تحريم
نمیگويند... نگوييد؛ يك وقت كسی میشنود، بهتان میخندد!"
انگار از ته دل من حرف ميزد. ديدم اين بار ما هستيم كه اين
جماعت پرمدعا را شناخته ايم و مدعی شان شده ايم.
امروز باز ديدم يكی از اينها در جايی با لحنی كه گويا خودش
نابغه است و مردم نميفهمند ميگفت الان هم همه اينها بازی حكومت
است كه رفسنجانی را سركار بياورد. يعنی
اين همه جنگ و جدال و دعوا و تقلب و نامه كروبی به رهبر و بردن
ابروی او و پسرش و توقيف روزنامهها و نگرانی و حمايت صدها
شاعر و نويسنده و انبوه جريانهای طرفدار اصلاحات يا نگران
آينده كه درباره خطر فاشيسم میگويند از مجاهدين انقلاب گرفته
تا مشاركت و از نهضت ازادی تا ملی مذهبیها و غيره و ... همه
اينها جزيی از بازی است كه رفسنجانی را سركار بياورند. آخه ما
با اين نابغهها چكار كنيم؟
اگر تازه راست میگوييد كه اينها بازیهای حكومت است چرا اين
حرف را دور اول نزديد. چرا آن موقع به مردم نگفتيد كه اينها
میخواهند بازی كنند و رفسنجانی و احمدی نژاد را به دور دوم
بياورند و بنابراين برويد اقلا به اصلاح طلبها رای بدهيد كه
اينطوری نشود. اگر همه اينها بازی حكومت باشد پس شما بيشتر از
همه بازی خورده ايد. ما كه كار خودمان را تا جايی كه
میتوانستيم كرديم كه اينطوری نشود.
به اينها بايد بگيم. باباجان تحريمتان را بكنيد و برويد. فقط
به ما درس ندهيد. |