بی اعتنائی و عدم شركت مردم درمرحله دوم انتخابات رياست جمهوری
درايران، اكنون بزرگترين بحث درميان مردم و حكومتيان است. هم
مردم و هم كسانی كه تاريخی ترين تقلب را درانتخابات 26 سال
گذشته ايران انجام دادند، اكنون به چند نتيجه و واكنش در مرحله
دوم انتخابات فكر میكنند:
- درمرحله
اول نزديك به 70 در صد مردم شركت كرده اند و عدم شركت مردم در
مرحله دوم در اعتراض به اين تقلب و فروريزی وسيع اين آمارعملا
مشروعيتی برای نتيجه انتخابات باقی نمی گذارد.
2- آنها كه پيه هر واكنش داخلی و جهانی را به تن ماليده اند تا
جمهوری اسلامی را تبديل به حكومت اسلامی كنند، به اين واكنش
اهميت نمی دهند زيرا بر اين تصورند كه با معاملات اقتصادی با
غرب و بازی و معامله با امريكا در عراق میتوانند خطر واكنش
جهانی را از سر بگذرانند.
3- عدم شركت اعتراضی مردم در مرحله دوم، امكان تقلب درهمان
ميزان آرائی كه به صندوق ريخته میشود را بيشتر میكند و آنها
میتوانند دراين مرحلههاشمی رفسنجانی را از صحنه خارج كنند.
4-هاشمی رفسنجانی يا در صحنه میماند و روی آراء و حمايت
طرفداران اصلاحات و رفُرم حساب خواهد كرد و يا با اعلام انصراف
توام با اعتراض به روند مرحله اول انتخابات و نتايج اعلام شده
به معترضان خواهد پيوست.
هر يك از اين گزينهها و يا هر گزينه ديگری،بیشك تغييری در
اين باور عمومی ديگر نخواهد داد كه رهبر و شورای نگهبان از
حضور مردم در پای صندوقهای رای و روی آوری به معين استقبال
كردند و به آن امكان دادند، با اين نقشه كه پس از حضور مردم
درانتخابات، آراء را جابجا كرده و فرد مورد نظر و توافق خود را
به مرحله دوم بفرستند. به اين ترتيب فريبكارترين چهره در راس
حاكميت، شخص رهبر را میشناسند، كه از دو حال خارج نيست:
1- فريبكار است و به مردم دروغ گفته و تمام اين بازيها و
فريبكاریها زيرنظر مستقيم او انجام میشود و تكليف قطعی با او
بايد روشن شود.
2- فرمانده كل قوا عملا آلت دست فرماندهان سپاه است كه با آيت
الله جنتی همسوهستند و عمل میكند و نه با رهبر، كه دراين صورت
فاقد صلاحيت برای كنترل قوای نظامی مطابق قانون اساسی است.
بدين ترتيب،
انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری در ايران، يك سر فصل تاريخی
بود ونسبت به نتايج آن و يا شركت در آن نبايد تعجب كرد و يا
پشيمان بود. هر جنبش اجتماعی، درگام گام خود آبديده
میشود، تجربه میآموزد و گام بعدی را آگاه تر بر میدارد.
همچنان كه فروپاشی يك رژيم و يا تشديد تضادهای درونی آن
نيازمند طی مراحل مختلف و آزمايش همه راه حلهائی كه برای بقای
خود و تن ندادن به عقب نشينی بموقع در برابر خواست مردم
بدانها متوسل میشود. اشتباهات، از هر دو سو، به شكل گيری
نتايج قطعی میانجامد. همچنان كه بیاطلاعی مردم از عمق توطئه
حاكميت نظامی بجای جمهوری و ناآشنا ماندن آنها از هويت واقعی
همه كانديداها و وابستگیهای حزبی و مافيائی آنها كه در اصفهان
و مشهد شاهد آن شديم، ناتوانی حاكميت در درك شرايط و پافشاری
بر روشهای قديمی خود، بجای آنكه تضمينی برای نظام باشد، ضربه
ايست بر سنگ بنای آن نظام. |