«بنام خداوند جان و خرد»
اعضای محترم شورای عمومی اتحاديه انجمن های اسلامی دانشجويان
سراسر كشور؛
جنبش دانشجويی ايران در هفتاد سال اخير يكی از تأثير گذار ترين
جريان های اجتماعی در تحولات دموكراتيك ميهنمان بوده است. در
سال های قبل از انقلاب، سازمان های دانشجويی عموماً در مسير
مبارزه با استبداد و ديكتاتوری پهلوی گام برداشته و خصلتی
كاملاً مدنی و مبارز داشتند. و فقط در برهه های خاص تاريخی كه
اندك فضای باز در عرصه سياست و انتخابات به وجود می آمد از
جريانات ملی و مذهبی حمايت می كردند. كسی نيز در چنين شرايطی
آنها را متهم به قدرت طلبی نمی كرد زيرا رسالت مبارزه با ظلم
ايجاب می كند تا در هر مقطعی كه اندك گشايشی ايجاد می شود ياور
ستمديدگان و مبارزان راه آزادی باشيم.
بعد از انقلاب اسلامی و پيش آمدن انقلاب فرهنگی دفتر تحكيم
وحدت به عنوان تشكلی فراگير به مثابه بازوی حاكميت و جناح های
داخلی آن وارد كارزار انتخابات و بازی های قدرت گرديد و سعی
نمود تا از اين نمد كلاهی برای خود بدوزد. اين وضعيت تا ششمين
دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ادامه داشت. با كمال تأسف
اعضای دفتر تحكيم وحدت با گرفتن پول از كانديداهای مختلف، برای
آنها ستاد انتخاباتی تشكيل داده و در قامت يك حزب ظاهر می
شدند. به ويژه بعد از دوم خرداد 76 و انتخابات شوراهای اول و
مجلس ششم اين فضاحت به حد اعلای خود رسيد. اگر دانشجويان دهه
60 و نيمه اول دهه 70 بر اساس آرمان و ايدئولوژی حمايت از
انقلاب اسلامی وارد بازی های قدرت می شدند، اما با تغيير و
تحولاتی كه صورت گرفت برخی افراد كاسب كارانه با تحكيم برخورد
كرده ودر حالی كه سعی می كردند خود را منتقد نشان دهند سر در
آخور قدرت و ثروت برده و وارد
معاملات پنهان بر سر آبرو و حيثيت جنبش دانشجويی شدند.
از همان موقع من به عنوان عضوی از جنبش دانشجويی ايران با اين
روند و انديشه مخالف بودم. در آذر
1377 با قرائت مقاله ای در سمينار جنبش دانشجويی كه
توسط انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد، دوری از
عملكرد حزبی و فاصله انتقادی از قدرت را يادآور شدم، اما
متأسفانه در آن سر و صدای سبقت گرفتن برای كسب سود و پول بيشتر
حرف ما به جايی نرسيد. در همان موقع جنبش دانشجويی صرف زندگی
شخصی برخی افراد شد كه در صورت لزوم آنها را بيان خواهم كرد.
اما امروز نيز از منظری ديگر همان جريان به گونه ای وارونه
وارد ميدان گشته و سعی می كند تا آخرين رمق جنبش دانشجويی را
به نفع مطامع خود مصادره كند. امروز افرادی معركه گردان اين
ميدان شده اند كه سوابق آنها حكايت از
ضعف و سستی شان در راه مبارزه
دارد.
اعضای محترم شورای عمومی اتحاديه؛ شما نيز چون من احتمالاً
بيانيه مجعولی كه به نام شورای تهران صادر شده است را ديده
ايد؛ بيانيه ای كه فقط از يأس و درماندگی نويسندگان آن حكايت
می كند، كسانی كه هنوز پارسی را خوب ياد نگرفتهاند و از اضافه
كردن «نمد بر كلاه» سخن ميگويند و ساده ترين ضرب المثل فارسی
را غلط می نويسند چگونه می خواهند برای ديگران تعيين تكليف
كنند تا با طناب پوسيده آنها درون چاه روند. اين بيانيه هم از
لحاظ محتوايی و هم از لحاظ شكلی و حقوقی دارای اشكال است. نخست
اينكه، شورای تهران در جايگاهی قرار ندارد تا درباره يك عضو
شورای مركزی اتحاديه بيانيه صادر كند؛ دوم اينكه، در همين
مجموعه فاقد شأن تعداد رأی لازم برای رسميت جلسه حضور نداشته و
طبق روش های نخ نمای گذشته با حيله و فريب رسميت صوری جلسه را
اعلام كرده اند.
اما در باب فعاليت من در خصوص انتخابات رياست جمهوری، بايد با
افتخار بگويم كه اين فعاليت ها جزء اصول و باورهای من در راه
دموكراسی، نقد قدرت و دفاع از منافع ملی و تماميت ارضی ميهنی
است كه به آن عشق می ورزم. من ايران را دوست دارم و برای حفظ
آن از هيچ كوششی دريغ نخواهم ورزيد و تمام آرزويم اين است كه
تا پايان عمر بر همين خاك زندگی كنم و در همين جا بميرم. اما
متأسفانه در سال های اخير دفتر تحكيم وحدت مورد سوء استفاده
كسانی قرار گرفته كه هر بار به نوعی از اين پيكر نيمه جان برای
مطامع و مقاصد خود سوء استفاده می كنند. يك روز
ستاد انتخابات راه می اندازند
و روز ديگر با تحريم انتخابات
پوستين وارونه به تن می پوشند و به گونه ای ديگر با آن كاسبی
می كنند. حرف اول و آخر ما اين بوده است كه دفتر تحكيم وحدت
نبايد كار حزبی و عمل معطوف به قدرت داشته باشد. اما متأسفانه
در يك سال اخير تنها جلساتی
برگزار شده كه در رابطه با انتخابات بوده است. دفتر تحكيم وحدت
مگر حزب سياسی است كه بايد فقط درباره انتخابات تشكيل جلسه
دهد، و آن هم با برنامه ريزی از قبل تعيين شده به منظور تصويب
«تحريم انتخابات» به دليل وعده هايی كه عده ای در جلسه با
احزاب موافق با تحريم داده اند، بازی انتخابات را بازی مرگ و
زندگی سياسی خود كرده اند، گو اينكه اگر در اين باره نظر موافق
با بزرگان خود مصوب نكنند همه چيز را باخته اند. «جنبش
دانشجويي» در اين مقطع تاريخی بايد با درك شرايط به مبارزه
دموكراسی خواهانه درون زا كمك كند و از رفتارهايی كه منجر به
تثبيت اقتدار گرايی در ايران می شود پرهيز نمايد. با توجه به
اينكه در حال حاضر رأی ندادن به تثبيت اقتدار گرايان كمك می
كند، و از آن سو اكثر آزادی خواهان و روشنفكران ايرانی از روند
مبارزه دموكراسی خواهانه موجود حمايت كرده اند، جنبش دانشجويی
وظيفه حمايت از اين راه و تشويق مردم به حضور در صحنه مبارزه
سياسی را دارد. تئوريزه كردن انفعال و تشويق به پرداختن به
امور شخصی و ارجحيت آن بر «رأی دادن» اگر نوعی تبانی با
اقتدارگرايان نباشد، نوعی ناپختگی سياسی است. اگر امروز «معين»
در عرصه انتخابات نبود نتيجه انتخابات از پيش مشخص بود و شايد
برای دهه ها تحولات اجتماعی در ايران متوقف می شد. كدام عقل
سليمی ميپذيرد كه پيشاپيش ميدان را به اقتدارگرايان واگذار
كنيم و آنگاه فردای روز انتخابات
به مبارزه با آنها برخيزيم، چرا مبارزه را پيش از انتخابات
شروع نمی كنيد و آنها را در گام نخست متوقف نمی كنيد؟ اگر
نتوانيد اين كار را امروز انجام دهيد فردا نيز نمی توانيد.
اما درباره مواضع رسمی اتحاديه نيز حرف های بسياری وجود داشته
و دارد. چند روز بعد از نشست اتحاديه در ساختمان ادوار تحكيم
ما متوجه تخلفات تشكيلاتی فراوان شديم اما با اصرار همان كسانی
كه امروز موضع حق به جانب گرفته اند، سكوت كرده و مصالح
اتحاديه را بر خواست شخصی ترجيح داديم. نخست اينكه بسياری از
كسانی كه دعوت شده بودند با اطمينان از مواضع شخصی شان به جلسه
دعوت شده بودند و باز هم به اين اكتفا نكرده و در توزيع آراء
«تقلب» كردند. به گونهای كه از اعضای شورای مركزی دانشگاه
شيراز فقط يك نفر حاضر بوده ولی سه حق رأی را اعمال كرده است.
رأی دانشگاه صنعتی شريف را در صبح نشست به كسی داده بودند كه
سالهاست از دانشگاه شريف فارغ التحصيل شده است، برخی از
دانشگاه ها اصولاً شورای مركزی ندارند ولی حق رأی به آنها داده
اند چون موضع هماهنگ با آقايان داشته اند و كثيری تخلفات
تشكيلاتی ديگر كه اصولاً اصل جلسه را زير سؤال می برد و بايد
از كسانی كه خود را دموكرات می دانند پرسيد شما كه امروز برای
امور پيش پا افتاده چنين تخلفات تشكيلاتی را مرتكب ميشويد
فردا چگونه می خواهيد حافظان نظم دموكراتيك باشيد؟ فرق شما با
اقتدار گرايان در چيست؟ آيا صرفاً بيان «آزادي» و «دموكراسي»
كفايت می كند يا حداقل های اخلاق دموكراتيك نيز مورد نياز است؟
عده ای در گذشته عادت داشته اند كه با انگ زدن و اتهام رقيب را
از ميدان بيرون كنند، در روز نشست عده ای از افراد سينه چاك
كرده و حنجره پاره می كردند و فرياد می زدند، عده ای ميخواهند
نگذارند در اين جلسه«تحريم» تصويب شود و با شانتاژ و دروغ گويی
فضا را دو قطبی نمودند. در حالی كه در همان روز انجمن های
مخالف تحريم می توانستند «آبستراكسيون» كنند و جلسه را از
رسميت بياندازند، اين كار را نكردند. اما با تمام اين اوصاف
باز هم «تحريم» انتخابات رأی نياورد و به جای آن «عدم مشاركت»
را تصويب كردند. آگاهان می دانند بين «عدم مشاركت» تا «تحريم»
فاصله از زمين تا آسمان است. اما به همين نيز وفادار نماندند و
در تيتر بيانيه ی نشستی كه هيچ وجاهت قانونی نداشت نوشتند
«دفتر تحكيم وحدت انتخابات را تحريم كرد» در حالی كه اين دروغی
آشكار و واضح است.
با تمام اين اوصاف من با توجه به تعهدی كه نسبت به مجموعه دارم
دو راه بيشتر برای فعاليت در پيش رو نداشتم، يا بايد استعفا می
دادم كه با توجه به اينكه تنها دانشجوی عضو تحكيم هستم و با
استعفايم شورای مركزی از رسميت می افتاد و ديگر امكان برگزاری
نشست نبود و تحكيم دچار فروپاشی می شد و همچنين برخی از اعضای
شورای مركزی نيز استعفا را به صلاح نمی دانستند تصميم به ماندن
در مجموعه گرفتم. لازم به ذكر است كه قبلاً نيز بعد از تخلفات
تشكيلاتی آقايان قصد استعفا داشتم كه همين جماعت نزد دكتر
ابراهيم يزدی رفتند و خواهش و التماس كردند تا به دليل احترامی
كه من برای ايشان قائل هستم از من بخواهند استعفا ندهم؛ اما
راه دوم فعاليت برای ايده و آرمانی كه به آن اعتقاد دارم است.
تا وقتی كه ساير اعضا نقض عهد كردند و رسماً در دانشگاه امير
كبير خلاف مصوبه نشستی كه به صورت غير تشكيلاتی خودشان برگزار
كرده بودند، سخن گفتند و مردم را دعوت نمودند تا در انتخابات
شركت نكنند، من كلمه ای در دفاع از «معين» بر زبان نياوردم.
ولی از اين زمان بايد در برابر اين جريان و روند انحرافی
ايستادگی كرده و به افشای ماهيت دعوت كنندگان مردم به نشستن در
خانه می پرداختم. اگر كسی می خواهد در خانه بنشيند حق اوست اما
حق ندارد از جايگاهی كه در اختيار دارد مردم را دعوت كند تا در
خانه بنشينند، مضاف بر اينكه جنبش دانشجويی ايران بسيار ضعيف و
شكننده است و از تحميل هزينه های گزاف و بارهای سنگين بر آن
بايد خودداری كرد. برای گرفتن ژست مبارزه جويی بايد حداقل های
ظرفيت را به دست آورد، اما متأسفانه امروز كسانی دم از مبارزه
می زنند كه گذشته آنها ميزان «مقاومت» و ايستادگی شان در برابر
فشارها را نشان می دهد! آيا اين اخلاقی است كه ما برای ارضای
نفسانيات خودمان مجموعه را به ورطه ای ببريم كه فقط به نيروهای
دموكراسی خواه ضربه بزند و نهايتاً به عنوان ابزار اقتدار
گرايان عمل نمايد؟ و در پايان مبارزه نيز اعتراف عليه نيروهای
دموكراسی خواه و اصلاح طلب منتشر شود. متأسفانه برخی رفتارها
روند مبارزه را زير سؤال برده است و اصولاً آن را لوث كرده و
امروز به دليل عملكرد اين آقايان در جنبش دانشجويی ديگر كسی
نمی تواند خود را «مبارز» بداند. تمام حرف من اين است كه اگر
ميتوانيم مبارزه جدی و فراگير داشته باشيم و بعد مثل اكبر
گنجی بر مواضع خود ايستاگی كنيم، وارد ميدان شويم، در غير اين
صورت فضا را غبار آلوده نسازيم و اجازه دهيم كسانی كه
ميخواهند سياست ورزی كنند به راه خويش ادامه دهند.
با چنين تحليلی، من وظيفه خود دانستم تا اگر می توانم كمك
ناچيزی به روند دموكراسی خواهی و مبارزه قانونی نيروهای
دموكراسی خواه در ايران داشته باشم و فكر می كنم اين روند راهی
مطمئن تر به سوی دموكراسی بوده و متناسب با ظرفيت تشكل هايی
دانشجويی است. اگر قدرتی نيز باشد يقيناً برای ديگران است و ما
را فحش و كتك نصيب است و يقيناً امروز تلاش برای مبارزه با
اقتدارگرايی نه تنها ضامن هيچ سودی نيست بلكه هزينه های زيادی
در پی دارد و جالب است كه بدانيم همين افرادی كه امروز مخالف
خوانی می كنند، فردا باز هم اگر موفقيتی باشد مثل گذشته اقوام
خود را برای مناصب مديريتی معرفی می كنند و با سر و صدا و قيل
و قال كردن سهم خود را دريافت می كنند و باز اين ما هستيم كه
برای آرمانهای مان بايد بمانيم و مبارزه كنيم. در تمام مدت
نيز هرگز نگفته ام موضع «دفتر تحكيم وحدت» اين است بلكه مواضع
شخصی خود را بيان كرده ام و عقلاً و اخلاقاً كسی نمی تواند
ديگران را از بيان نظرات شخصی خود منصرف كند.
متأسفانه اكنون افرادی چون علی
افشاری و همسوانش به دنبال فروپاشی تحكيم هستند و
رسماً در كلام خود گفته اند فعاليت «رسمي» بر «غيررسمي» هيچ
مزيتی ندارد و رسيدگی به امور شخصی را از سياست ورزی قانونی
مفيد تر دانسته اند. اگر از اين انديشه ها و نيت ها اطلاع
نداشتم و همچنين بحث استيضاح مطرح نشده بود، بی هيچ درنگی از
مجموعه دفتر تحكيم وحدت خداحافظی می كردم؛ اما چه كنم كه بايد
بمانم و با آنان كه در سر سودای غير رسمی كردن تحكيم وحدت و
فروپاشی آن را دارند مبارزه كنم و در اين راه از پای نخواهم
نشست و با ايمان به راهی كه آغاز كرده ام جواب آنها را در روز
28 خرداد يكبار ديگر خواهم داد در پايان باز هم با افتخار
می گويم همواره دشمنی و عناد مخالفان جبهه دموكراسی خواهی و
حقوق بشر را برگ زرينی در پرونده سياسی خود می دانم و به آن
افتخار می كنم و خوشحالم كه در اين لحظه تاريخی اسير احساسات و
القائات غيرواقع بينانه كسانی كه جنبش دانشجويی را به ورطه
سقوط می كشانند نشده ام و چون كوه استوار در برابر انحراف آنان
ايستاده ام و دانش جويان را به شركت فعال در انتخابات و شكست
اقتدارگرايان دعوت می كنم. |