عيسی سحرخيز:
روزهای پيش از كنگره زمزمه میشد "نمیآئيم و به حكم حكومتی
گردن نمینهيم". اما روز كنگره آمده بودند تا بگويند حكم
حكومتی با انقلاب مشروطه يك قرن پيش مرد و با انقلاب اسلامی
مرگ ديگری؛ چون " اوامر ملوكانه".
آنان آمده بودند، از گوشه گوشه ايران. با رنگها و زبانهای
متفاوت، اما هم دل و هم رنگ. با جنسيتها و قوميتهای متفاوت،
اما هم رای و هم نظر. با دين و آئين متفاوت، اما هم راه و هم
گام. و همه هم عزم و هم زبان: حكم حكومتی را قبول نداريم
میآئيم تا باز هم بگوئيم، اين بار قاطعانه: حكم حكومتی را
قبول نداريم. اما میآئيم چون حقمان است و حق گرفتنی است و نه
دادنی. و اين آمدن بازی ديگری ست.
می دانم، آنان هيچيك نمیدانستند كه ديگری چه خواهد گفت و از
معين چه خواهد خواست. اما چون آن روزی كه همه خاتمی را محور
اتحاد ديدند و پی ريختن جامعه مدنی، اين بار نيز حرفها يكی
بود و نشانه عزم و اقتدار ديگری. و آغاز بازی ديگری.
نمی دانم چگونه حرفها يكی شد و چگونه قطرههای كوچك به هم
پيوست شد رودی . و همه راهی اقيانوس خواستهها و عزم ملت. برای
آمدن و مهار افتدارگرايی و جلوگيری از نهادينه شدن استبداد و
حاكميت نظاميان. اما میدانم وقتی جو احساسی روزهای پيشين دائر
بر كنار كشيدن به دليل صدور حكم حكومتی فروكش كرد و بجای خشم و
تنفر، عقل و منطق غالب شد و حرفها يكی. همه برآمده از خرد
جمعی، يك حرف؛ "بی خيال سناريو و بازی حكم حكومتی. زمان. زمان
آغاز بازی ديگری ست."
محمد خاتمی
هم ناخواسته به ميان مردم آمده بود. او هم همين حرفها را روز
پيش زده بود. و اين بار نيز متفاوت. و آن زمانی بود كه
ملاحظه كاری را كنارگذارده
وازظلمی كه بر گنجی رفته است حرف زد و اينكه معين بايد بيايد و
نيامدن خطايی ست استراتزيك.
او باز حرف دل ملت را زده بود، حرفهايی كه در اين ٨ سال بارها
چون بغضی در گلويش شكسته بود و چون نم اشكی در گوشه چشمان
هميشه خندانش نشسته.
حرفهای خاتمی هم متفاوت بود. او در اين سالهای نزديك كی حاضر
بود علنی بگويد حكم حكومتی يك مصلحت انديشی جناحی ست در ميان
سناريو سازان. او كی حاضر بود روشن و شفاف اعتراضش را نسبت به
حذف " سلايق ديگر" و هيچ دانستن " نيمه ديگر" بيان كند.
حرفهايی كه روز بعد، در همايش حاميان معينبیپرده تر، صريح
تر و شفاف تر بيان شد. و هر بار، در ميان شعارها و كف زدنهای
ممتد حضار گم میشد و باز در بيان سخنرانی ديگر جلوهای ديگر
پيدا میكرد. شاه بيت غزل سخنان سعيد حجاريان بود. او آمد تا
به طعنه حرف دل ملت را بگويد چون اكثر اصلاح طلبان و معترضان
به جريان اقتدار گرا. گفت از بازی سياست و صحنه قدرت نه ميز
میخواهد و نه صندلی. و صندلی چرخدارش هديه اصلاحات است به او.
حجاريان در مقايسهای زيبا و بديع از "عفو ملوكانه" گفت و
ازبیارزش بودن حكم حكومتی در ميان اصلاح طلبان. او گفت تفاوت
آزادی زندانيان سياسی در سال 1355 در "طرح سپاس"، با آزادی
آنان در استانه پيروزی انقلاب در سال 1357 يك چيز بود: قدرت
ملت و تمكين حاكم. او گفت تفاوت اكنون نيز آشكار است.؛ اين بار
نه از روی اقتدار و به قصد شكستن رقيب. بلكه زير فشار. از روی
ضعف. هنگام شكسته شدن زير عزم حريف.
آنچه را كه من شب پيش با زبان الكنم گفته بودم. او با سخنانی
كه به سختی مفهوم بود با زبانی شفاف و صريح به زيبايی تئوريزه
كرد. و بر اساس تئوری ضرورت بكارگيری فشار از پائين، و نه اين
بار برای چانه زنی از بالا. بلكه برای ادامه فشار و به خاك
رساندن پشت حريف.
بيان من در جمع روزنامه نگاران اين بود." افتدارگرايان در
ابتدا میخواستندبیمشكل و دردسر دكتر معين را حذف كنند. لذا
نام او را از ليست نامزدهای تائيد شده كنار گذاشتند. اما وقتی
شنودهايشان به كار افتاد. ماموران مخفی اشان از عزم عدم
مشاركت، تحريم و برنامههای اعتراضی و حتی جرقه خوردن
اعتراضها در محيطهای دانشجويی و در ميان جوانان و نوجوانان
خبر دادند بازی عوض شود. سناريو هوشيارانهای برای آچمز كردن
اصلاح طلبان طراحی كردند و طرفدارانهاشمی هم به آتش نيامدن
دكتر معين در شرايط صدور حكم حكومتی باد زدند. اقتدارگرايان
اگرچه در اين بازی ظريف يك امتياز گرفته اند اما اكنون خود
ناغافل بر روی پل رفته اند و در بند شعارها و برنامههای ما
گرفتارند.اكنون نوبت ماست كه با اتحاد ملی. با عزمی جدی با
فشار آخرپشت حريف را به تشك بماليم."
آنها میخواستند:
مانع ايجاد اختلاف در روند همگرايی با ديگر جريانهای سياسی
فكری و دانشگاهی با نيت اخلال در ايجاد و شكل گيری " جبهه
فراگير دموكراسی خواهی و حقوق بشر" شوند. میخواستند آرای
رقبا، از طريق افزايش تعداد نامزدها و كم كردن بخت پيروزی
اصلاح طلبان پيشرو وهاشمی رفسنجانی بشكنند.
نظر من و اكثر جمع در "كنگره 27 خرداد" اينست: موج ايجاد شده
را بايد يه سوی اقتدارگرايان برگرداند و با همكاری و هماهنگی
با
ديگرفعالان سياسی و اجتماعی
و رفتن سريعتر به سمت
تقويت عملی جبهه دموكراسی خواهی و حقوق بشر
و ايجاد يك شوك تهييج كننده زمينه پيروزی را فراهم كرد.
نشست "كنگره 27 خرداد" نشان داد كه اين نظراجماع ديدگاه اصلاح
طلبان است. عصاره ديدگاههای كنگره در سخنان محمد رضا خاتمی
جلوه گر شد.
سخنان كنگره 27 خرداد بشارت اين نكته بود كه اين بار حلقههای
بسته گذشته در حال گشوده شدن است. ديگر خودی و غيرخودی وجود
نخواهد داشت. اين بار زمان تحقق عملی اين شعار است " ايران
برای همه ايرانيان"
پس همه بايد بيايند و سهم خود را بپردازند والبته سهم خود و حق
خود را طلب كنند. آنان كه دلسرد شده اند، و حتی آنان كه از
تحريم میگويند و ضرورت برگزاری رفراندوم.
انتخابات دوره نهم رياست جمهوری
رفراندومی واقعی
است. رفراندومی عليه نظارت استصوابی و حاكميت فرد. در روز 27
خرداد بايد پيراهنهای سفيد خود را به تن كنيم.
اكنون نوبت رفتن بر سر صندوقهای رای است و اعلام اين نكته "
همانگونه كه زمان بازگشت به دوران سلطنت گذشته است. همانگونه
كه دوران پيش از اصلاحات مرده است. دوران، دوران استبداد و
حكومت نظاميان بر ملت قهرمان و سرزمين باستانی ايران نيست."
|