در هفتهای كه گذشت، انتشار دفتر دوم مانيفست اكبر گنجی همراه
با خبر اعتصاب غذای او درزندان اوين از خبرهای مهمی بود كه
همزمان شد با مسئله رد صلاحيت معين توسط شورای نگهبان و
رويدادهای پس از آن. شايد به همين دليل آن مقدمه بسيار مهم اين
نوشته اكبر گنجی آنگونه كه لازم بود مورد توجه محافل خبری قرار
نگرفت. در واقع نيز تمام نوشته بلند گنجی، بعنوان دفتردوم
مانيفست يكطرف بود و آن مقدمه كوتاه خبری اين دفتر طرف ديگر.
حتی در دو كفه ترازو، از نظر ما مقدمه كوتاه اين دفتر پراهميت
تر از اصل مانيفست بود.
به همين دليل اين مقدمه را يكبار ديگر منتشر میكنيم تا خوب
دانسته شود كه آنها كه در تدارك حكومت سپاهی اند، در زندان
اوين چگونه جا برای موج دستگيریهای پس از پيروزی در انتخابات
باز میكنند نقشههای دراز مدت آنها چگونه به اوين ختم ميشود:
گنجی مینويسد:
1. مانيفست جمهوریخواهی، از يكسو، مدلی برای گذار به
دموكراسی ارائه میكرد، و از سوی ديگر، آراء و عقايد يك
دگرانديش زندانی را بيان میداشت. دليل سكوت بعدی
نويسنده آن بود كه احساس میكرد سخن ديگری برای طرح
مكتوب ندارد و آنچه را دربارة رژيم مستقر میبايست بگويد،
گفته بود. در مانيفست جمهوریخواهی آمده بود كه تمامی
انتخاباتی كه از آن به بعد در جمهوری اسلامی برگزار خواهد
شد، بايد تحريم شود. اينك، ضمن تأكيد بر تحريم انتخابات
رياست جمهوری، در ادامه دفتر اول مانيفست جمهوریخواهی،
برخی پيشنهادات برای گذار ايران به دموكراسی، بيان
میگردد. دفتر دوم كوتاهتر از دفتر اول است. برای اينكه
ادله برخی مدعيات و پاسخ برخی پرسشها در دفتر اول آمده
است.
2. نقدهای بسياری، خصوصاً در خارج از كشور، بر مانيفست
جمهوریخواهی وارد شد. نويسنده نهتنها بايد شادمان باشد كه
آرائش خوانده و نقد شد، بلكه بايد ممنون باشد از اينكه
از نقدها بهره فراوان برده است. در هر حال يادآوری يك
نكته مهم است. جدیترين رقيب
مدل جمهوریخواهی، مدل مشروطهخواهی دوست عزيز آقای سعيد
حجاريان است. او به مناسبت هزار و پانصدمين روز بازداشت
نويسنده، طی يك گفتگو، ضمن دفاع از آرمان جمهوریخواهی،
با توجه به امكانات و مقدورات طرفين، جمهوریخواهی به
عنوان يك استراتژی را رد كرد. نويسنده نوشتار حاضر همچنان
جمهوریخواه است و در نوشتار حاضر سعی كرده است مواضع خود
را روشنتر نمايد.
3. نويسنده پس از سخنرانی در دانشگاه شيراز دربارة مبانی
نظری فاشيسم، (خرداد 1376) بازداشت و مدت 90 روز (در
زمستان 1376) در اوين محبوس شد. (از آن محكوميت 9 ماه
باقی مانده. كه پس از حبس فعلی بايد نقد شود). اينك، در
دومين محكوميت، 1855 روز است كه در اوين زندانی است.
مجازات زندان (سلب آزادی)، ممنوعيت تماس تلفنی،
بيماریهای مختلف ناشی از حبس بلندمدت، فشارهای روحی روانی
وارد آمده بر خانواده، انواع و اقسام دروغها و شايعاتی
كه ساخته و پخش شد؛ همه بخشی از هزينهای است كه يك
دگرانديش برای طرح نظراتش بايد در نظام سلطانی ج. ا. ا.
بپردازد.
روشن است كه انتشار دفتر دوم مانيفست جمهوریخواهی،
هزينههای جديدی برای
نويسنده به ارمغان خواهد آورد. مسأله روشن است.
مقام رهبری تحمل كوچكترين
انتقادی را ندارد. رهبری خدايگانی
است كه صرفاً بايد پرستيده شود. فقط رابطه
خدايگان و بنده را میفهمد. در زندان اوين بازداشتگاههای
اختصاصی مدرنی برای خود تدارك ديده است: بند دو الف (2
الف) (بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی)، طبقة اول بند 240 (بازداشتگاه حفاظت اطلاعات
قوة قضائيه)، و بخش ديگری از بند 240 كه بعضاً در اختيار
حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی قرار میگيرد.
در سلولهای انفرادی اين بازداشتگاهها از انواع و اقسام
شكنجههای جسمی روحی برای «توبهنامهنويسی" زندانی استفاده
میشود (پروندة وبلاگنويسان، پروندة زهرا كاظمی و پروندة
نظرسنجی چند نمونه از به كارگيری اين روشها هستند). به
طور طبيعی، هر نوع محدوديت جديد، يا حادثهای جانی، برای
نويسنده، فقط با دستور
مستقيم مقام رهبری امكانپذير خواهد بود. بدين ترتيب
مسؤوليت مستقيم كلية اقدامات با شخص آقای خامنهای است.
اعترافات و پشيمانی سلول انفرادی هيچ ارزشی ندارد و فقط بر
بیحيثيتی كسانی خواهد افزود كه از روشهای استالينيستی برای
حذف دگرانديشان استفاده مینمايند.
حبس طولانی نويسنده، يكی از مواردی است كه نشان میدهد
«مردمسالاری دينی" مورد ادعای رهبر، در مقام عمل چه در
انبان دارد. نهتنها پروژه قتلهای زنجيرهای، بلكه شكنجه
متهمان آن پرونده و قتل زهرا كاظمی نشان داد كه
مردمسالاری دينی مورد ادعا اگر امكان و فرصت تحقق بيابد،
چه بهشتی خواهد آفريد! نمايشهای تلويزيونی وبلاگنويسان،
گوشة كوچكی از تمنای رسيدن به هدف از طريق روشهای
استالينی بود.
شايد سر به نيست كردن نويسنده ، رهبر را خشنود سازد، اما
چه باك از مرگی كه در راه آزادی و رعايت حقوق بشر باشد.
«بازی با مرگ» بسيار زودتر
از اين ايام آغاز شد. با جنايت نمیتوان جلوی سيل آزادی
را گرفت. مطمئن باشيد كه افق آزادی گشوده خواهد شد و
فرزندان ايرانزمين در آيندهای نهچندان دور شاهد نظامی
ملتزم به حقوق بشر خواهند بود.» |