در يك تقسيم كار مجدد، رئيس مجلس فرمايشی هفتم از رهبر خواست
تا به شورای نگهبان توصيه كند، در رد صلاحيت دكتر معين تجديد
نظر كند!
اين كه به چه مناسبت حدادعادل برای چنين نامهای انتخاب شد،
بيش از آنكه به وزن و اعتبار او در حاكميت جمهوری اسلامی
ارتباط داشته باشد، در درجه نخست به ارتباط مستقيم وی با رهبر
مربوط است و در درجه دوم جلوگيری از ابتكار اقدام توسط محمد
خاتمی، كه در واقع او بايد اخطار قانون اساسی میداد و زير بار
اين رد صلاحيت و انتخابات فرمايشی نمی رفت.
اين فرض كه شورای نگهبان خودسرانه اطلاعيه رد صلاحيت معين را
تنظيم كرده و در اختيار سردار ضرغامی برای پخش از سيمای جمهوری
اسلامی گذاشته، يك شوخیبیمزه سياسی در نهادهای انتصابی است.
اگر مديريت نيمه نظامی- امنيتی سيمای جمهوری اسلامی كه يك
سردار سپاه "ضرغامی" و يك عضو شورای عالی امنيت ملی "آقامحمدی"
آن را چهار ميخه دراختيار دارند، بدينگونه باشد كه احمد جنتی
اطلاعيهای با اين اهميت بدهد و آنها نيز بدون همآهنگی با رهبر
آن را پخش كنند، بايد انتظار داشت كه اطلاعيه كودتائی اعلام
حاكميت يك شورای نظامی وجمع كردن بساط 25 ساله نظام جمهوری
اسلامی هم به همين سادگی از تلويزيون كشور پخش شود!
وزن اطلاعيه شورای نگهبان، در حد اعلام پايان مشروعيت نظام، به
خيابان ريختن مردم و تغيير كامل جدول همه محاسبات سياسی –
انتخاباتی بود. بنابراين، نامه رهبر به شورای حكومتی، نه حكم
حكومتی و توصيه به پيروی از عقل در شورای نگهبان، بلكه يك گام
به عقب بود، كه مستقيما متاثر از آگاهی از اوج نارضائی مردم
از اوضاع و تشديد انفعال ملی برای شركت درانتخابات بود. با اين
ارزيابی میتوان نامه رهبر به شورای نگهبان را يك مصلحت انديشی
حكومتی تلقی كرد. ترديد نيست و اخبار آن نيز بتدريج درز خواهد
كرد، كه در فاصله پخش اطلاعيه رد صلاحيت معين و نامه حداد عادل
به رهبر، دهها گزارش امنيتی و نظرسنجی و افكار عمومی سنجی از
طريق ارگانهای مختلف تهيه شده و دراختيار رهبر و ديگر سران
حاكميت گذاشته شده بود، كه همگی آنها حكايت از تشديد مقاومت
عمومی و شركت نكردن درانتخابات، پايان مشروعيت نظام و تظاهرات
خيابانی مردم بوده است.
رد صلاحيت معين را ابتدا بصورت شايعه و امكان، از چند روز پيش
در جامعه و در محافل سياسی- مطبوعاتی پخش كرده بودند تا
واكنشها را بسنجند و حتی زمينه را آماده كنند تا ديگر امری جا
افتاده باشد و با واكنشی همراه نشود.
تظاهرات پيش بينی نشده دانشجويان در كوی دانشگاه ( با اين فرض
كه دانشجويان انتخابات را تحريم كرده اند، بدنبال رفراندم
هستند و از اصلاحات و اصلاح طلبان بريده اند) زنگ خطری بود كه
زود شنيده شد. شرايط كنونی ايران و منطقه، با شرايط 18 تير ماه
1378 بكلی متفاوت است و يورش به دانشجويان مانند يورش به
خوابگاه دانشجويانی كه فقط به بسته شدن روزنامه سلام اعتراض
داشتند امكان پذير نيست. يك 18 تا 20 تير ديگر در تهران، شورش
در اهواز را كامل میكند و اين درحالی است كه كردستان به بشكه
باروت شبيه شده است.
در چنين فضائی، رهبر جمهوری اسلامی كه در پی تشكيل يك كابينه
نيمه نظامی- نيمه امنيتی است، دست به مانور زد. مانوری كه شايد
تا حدودی هم متاثر از اين بيم بود كه از جمع تائيد صلاحيت
شدگان،هاشمی رفسنجانی جلو افتاده و مسير انتخابات، خلاف مسيری
شود كه از قبل تدوين كرده بودند. اين كه به او اطلاعاتی
پيرامون برخی مذاكرات پشت صحنه در اين ارتباط رسانده بودند يا
نه نيز، برای هميشه پنهان كردنی نيست و سرانجام فاش خواهد شد.
شرايط جهانی و منطقه، اختلافات در جبهه راست و رقابت ميان رهبر
وهاشمی رفسنجانی و يك سلسله مسائل ديگر حكومتی، دركنار
نارضائی وسيع مردم از اوضاع كشور، كه اكنون در سردی صحنه
انتخاباتی خود را منعكس ساخته، مجموعا بايد به سود جنبش مورد
استفاده قرار گيرد. میتوان و بايد عقب نشينیهای بزرگتری را
تحميل كرد و ائتلاف نيروی هرچه بيشتری را، با توجه به آنچه
گفته شد، برای برداشتن گامهای بلند ممكن ساخت. از هر امكانی
بايد بهره جست و متزلزل ترين نيروها را نيز در جبهه نگهداشت تا
بتوان اين مرحله را پشت سر گذاشت و امكان تمركز قدرت نظامی-
امنيتی را كاهش داد. |