گريه
يه روز همه كانديداهايی كه در انتخابات شكست خورده بودند، عقب
وانت سوار شدند كه سر كار و زندگيشان بروند. يكی از آنها خيلی
مظلومانه گريه ميكرد. پرسيدند: حالا كه چيزی نشده چرا اينقدر
گريه ميكني؟
گفت: ميخوام جلو بشينم!
آسفالت
يه روز يه كانديدايی خيلی خاكی بود، شهرداری آسفالتش كرد!
تحريم
يه روز يه رأيدهنده وارد يك ستاد انتخاباتی شد و پرسيد: شما
به دموكراسی معتقديد؟ اعضای ستاد گفتند: نه بابا، دموكراسی
كيلويی چند است؟
رأيدهنده گفت: همين شماها با اين عقايدتون ما رو به اين روز
انداختيد، من انتخابات رو تحريم ميكنم.
فردا رأيدهنده وارد ستاد انتخاباتی بغلی شد و پرسيد: شما به
دموكراسی معتقديد؟ اعضای ستاد گفتند: بله، دموكراسی تاج سرماست.
رأيدهنده گفت: همين شماها با اين شعارهای توخاليتون ما رو به
اين روز انداختيد، من انتخابات رو تحريم ميكنم.
پس فردا رأيدهنده وارد يك ستاد انتخاباتی ديگر شد و پرسيد:
شما به دموكراسی معتقديد؟ اعضای ستاد گفتند: تو به اين كارها
كارنداشته باش، بيا تحريمت را بكن، برو!
اعتياد
يه روز يه كانديدا خيلی درباره حقوق شهروندی و حقوق بشر
سخنرانی ميكرد و ميگفت من عاشق رعايت حقوق مردم هستم، جيبش
را گشتند و گاز اشكآور پيدا كردند. گفتند: پس اين چيه؟
گفت: به خدا دارم ترك ميكنم! |