دویادداشت کوتاه مهاجرانی و ابطحی
ازداستانی به درازای تاریخ استبداد درایران
نه شهردار حد خود می داند
نه رهبر سرنوشت شاه به یاد دارد
مهاجرانی:
اين مثل را بارها شنيدهايد كه: زبان سرخ، سر سبز ميدهد بر
باد. ميگويند
اين ضربالمثل اشاره به راه و روش و رسم ساسانيان دارد، مردم
وقتي به حضور
شاه ميرسيدند همه وجود آنان چشم بود كه شكوه حيرتانگيز شاه
را ببينند، و
نيز سراپا گوش بودند تا كلمات گهربار ايشان را بشنوند، سخن
گفتن در حضور
پادشاه امر محالي بود. گهگاه پردهداران كه منتظر بودند شاه
نزول اجلال
بفرمايد، به حاضران هشدار ميدادند كه مبادا سخني بگويند كه
غباري بر خاطر
ملوكانه بنشيند سفارش ميكردند كه: زبان سرخ سر سبز ميدهد بر
باد!
حتي خصوصي هم نميشد سخني برخلاف منويات ملوكانه گفت، شاه
اساسا از
خميرهاي ديگر بود و مردم از جنسي ديگر. شاه را خداوند با
دستهاي خودش
درست كرده بود. يكپارچه نور بود و مردم؟ از جنس خاك و: چه نسبت
خاك را با
عالم پاك.
فقط و فقط يك بار در تاريخ اساطيري ما اين قرار و قاعده شكسته
شد، و پهلوان ملي ما كه ميگفت:
كه آواره و بد نشان رستم است
كه از روز شاديش بهره كم است
وقتي كاوس با جهالت و جنون با رستم رويارو شد و دستور كشتن
رستم را داد، رستم با همه وجود فرياد زد كه:
چرا دارم از خشم كاوس باك
چه كاوس پيشم چه يك مشت خاك
اسلام آمد و اين قرار و قاعده را بر هم زد. گفت: پيامبر هم از
جنس
شماست، به پيامبر گفت به مردم بگو كه من هم بشري مثل شما هستم.
جز اين كه
از سوي خداوند به من وحي ميشود. امير مؤمنان علي عليهالسلام
به گونهاي
رفتار ميكرد كه هيچ كس گمان نكند او تافته جدا بافته و از لون
ديگري است.
با صراحت در مورد شيوه رفتار و گفتار مردم با خود ميگويد: از
گفتن سخن حق
و مشورت بر اساس عدالت خودداري نكنيد، زيرا من خودم را فراتر
از آن كه خطا
نكنم نميدانم، و از آن در كارهايم ايمن نيستم مگر آن كه لطف
خداوند
دستگيرم شود. (خطبه شماره 216 نهجالبلاغه)
اما ما ايرانيان همان راه و رسم شاهنشاهي را در دوره اسلامي
بازسازي
كرديم و همان فره ايزدي را دوباره در صورتي جديد احيا كرديم.
پيداست كه
امروزه كسي با امام زمان نه مشكلي دارد و نه انتقادي، اما وقتي
راه از
زاويه نظري بسته ميشود كه نميتوان از امام معصوم انتقاد كرد
يا پرسشگري
داستان به اينجا خاتمه پيدا نميكند، در يك گوشه پرتوپلاي
ايران هم يك
نفر پيدا ميشود و ميگويد من هم با واسطه نماينده امام زمانم،
و خود را
مصون و محفوظ از هر پرسش و انتقادي ميداند.
ابطحی:
چقدر خوبه که آدم حد خودش را بداند!
شهردار تهران از عذرخواهی رئیس جمهور از مردم به خاطر ترافیک
وحشت¬ناک
روز بارانی عصبانی شده و در تلویزیون کلی علیه رئیس جمهور حرف
زد.
آدمی که گمان کند محبوب مردم است و مردم می¬خواهند
با نظرات وی آشنا
شوند تا او را به ریاست جمهوری برگزینند باید به این شهر وآن
شهر برود
وتبلیغات انتخاباتی کند ولی اگر این آدم شهردار تهران باشد و
بنا به گزارش
صدا و سیما در هر دو باران اخیر تهران در پایتخت نباشد و نداند
که چگونه
تهران قفل شد دلیل نمی¬شود
که به رئیس جمهور مردم اهانت نماید.
ایشان اگرچه در این دو باران اخیر در تهران نبودند ولی حتماً
در برف
آخر سال گذشته به چشم دیدند که برف¬ها
دو هفته در خیابان¬های
تهران ماند و
فقط با امداد آفتاب، برف¬ها
آب شدند. همان موقع خیلی از تحلیل¬گران
تصور
می¬کردند
شهردار اگر استعفاء ندهد نسبت به رئیس جمهور شدن بی¬خیال
خواهد
شد.
این
که آدم خودش بگوید خوب کار کردم و چند تا رسانه هم در اختیار
داشته باشد که همان حرف¬ها
را تکرار کنند، طبیعی است کم کم باورش می
شود که خوب کار کرده. فقط خدا کند که برفی، بارانی نیاید و
احتیاطا رفت و آمدی
هم در خیابان¬ها
صورت نگیرد
.
وقتی رئیس جمهوری یک ساعت در ترافیک می¬ماند
معلوم است که مردم چه
می¬کشند.
عصبانی شدن ازخاتمی و اهانت به وی عرض خود بردن و زحمت مردم
داشتن است
.
تا باران دیگری نیامده باید فکری به حال تهران کرد.
|