ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پيوندهای پيک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

هنوز كه نه بدار است، نه به بار؛ چه وقت تحريم بود؟

آن 600 صاحب امضاء

فعال سياسی اند يا منفعل سياسي؟

 
 
 
 
 

وبلاگ الپر ـ نامه چند صد نفری تحريميان كه ديروز منتشر شد، تقريبا عمده‌ترين تحركی بوده كه از جانب اين ضلع از آرايش سياسی كشور ديده شده. چند ماه قبل از اين هم، همين جمع با چيزی حدود همين تعداد امضا يا كمتر، نامه‌ای را منتشر كرده بودند درباره لزوم انتخابات آزاد.

كاری كه اصلاح طلبان، خصوصا سازمان مجاهدين و آقای دكتر جلايی پور، درباره اين بخش از سياسيون جامعه انجام دادند، برخورد جالب و خوبی بود. آنها از اواخر سال 83 يك مدل تحليلی را ارائه دادند كه چهار ضلع داشت: اصولگرايان، رفسنجانيان، اصلاح طلبان، تحريميان. بيان اين الگو هم باعث شد كه تحريمي‌ها به عنوان يك گروه موجود و مؤثر، «در زبان عمومی سياسي» به رسميت شناخته شوند و هم به عنوان يكی از بازيگران صحنه مورد توجه قرار بگيرند. شبيه اين اتفاق در سالهای 75 و 76 درباره چهار گروه راست سنتی، راست مدرن، چپ و چپ جديد هم رخ داده بود. تحليل ابتدا ارائه شده بود، و سپس بر واقعيت هم تأثير گذاشته بود!

اما نامه تحريميان. اين نامه از چند جهت حاوی مشكل و تناقض است.زمان صدور آن و تركيب امضاهای آن هم اين تناقض را ناجورتر مي‌كند.

اولا نام اين نامه را نبايد نامه فعالان سياسی گذاشت. اين نامه، بيشتر نامه جمع كثير و متنوعی از «منفعلان سياسي» است. فعال سياسی كه وقتی هنوز نه به دار است و نه به بار، نتيجه‌گيری نمي‌كند. يا بر اساس اينكه «هيچگونه نشانه‌ای دال بر تغيير روش حاكميت، به شكلی كيفی، به چشم نمي‌خورد» داوری نمي‌كند و راه خود را به سادگی و بي‌مقدمه جدا نمي‌سازد. پس يك مشكل نامه، زمان انتشار آن است. در حالی كه هنوز هيچ اتفاق جديدی نيفتاده، چه مي‌شود كه اين نامه منتشر مي‌شود؟ آيا به صرف اينكه تعداد امضاهای نامه ما «خيلي» شد، بايد اعلام موضع كنيم؟! تنها تغيير احتمالی كه در هفته‌های اخير رخ داده را شايد بتوان مرتبط با صحبتهای رهبر در كرمان دانست. از آن صحبت كه مثل هميشه برداشت‌های مختلفی مي‌شد كرد؛ مثل داستان نعل و ميخ. ايشان هم كه از اين حرفها زياد مي‌زنند. آيا همان چند كلمه باعث قضاوت و تصميم‌گيری نهايی اين رفقا شده؟

مشكل بعدی نامه اين است كه نسبت خود را با نامه قبلی مشخص نمي‌كند. همين جمع قبلا نوشته بودند كه انتخابات آزاد برگزار كنيد. خواسته‌های مشخصی را مطرح و ريز كرده بودند؟ آيا واقعا هيج بخشی از آن خواسته‌ها رو به تحقق نرفت؟ مثلا آيا صدا و سيما به غلامعباس توسلی تريبون نداد؟ همين امروز يا ديروز صبح رضا خاتمی رفته بود برای فيلمبرداری تلويزيونی. يا نكند اين رفقا انتظار دارند كه نظام بيايد بگويد: عزيزان، خواهران، برادران، بياييد اين قانون اساسی ما را هر طوری كه مي‌خواهيد بنويسيد! بياييد ما را از رنج بي‌حساب بي‌حقوق‌بشری نجات دهيد!

مشكل بعدی نامه، تركيب متناقض امضاكنندگان است. از اسم زرافشان و اميرانتظام دربند پای اين نامه هست تا اسم يكسری اعضای شورای مركزی و عمومی تحكيم علامه، از بچه‌های ادوار تحكيم تا بچه‌های طبرزدی، حسين مجاهد و محمود يگانلی مشاركتی تا سهيلا وحدتی مدافع آزادی جنسی. اصرار ندارم كه لزوما امضاكنندگان يك نامه بايد از يك حزب يا طيف سياسی باشند، اما نبايد صد و هشتاد درجه هم با هم اختلاف داشته باشند. اشتراك بر سر انتخابات آزاد خوب است، اما شرط مي‌بندم همين 500 نفر را اگر كنار هم بنشانيد تا انتخابات را آزاد برگزار كنند، نصفشان نصف ديگر را مي‌بلعند!

مشكل بعدی، بي‌هويتی يا چند هويتی بعضی از امضاكنندگان است. مشكل بعدی، اين است كه بعضی افراد اين ليست تا جايی كه خود من خبر دارم، در ستاد انتخاباتی آقای هاشمی فعاليت دارند. بالاخره نمي‌شود يكی به نعل زد و نعل را به ميخ!! مشكل بعدی اين است كه بعضی از آدمهای اين ليست توجه نمي‌كنند كه آدم نمي‌تواند به طور همزمان هم انتخابات زا تحريم كند و هم برای يك كانديدا كار كند. اين به طرفداران معين هم وارد است. باز دم حسين مجاهد گرم، كه وقتی مشی سياسي‌اش عوض شد، از حزب بيرون رفت. اما من به رغم ارادتی كه به خانم داوودی دارم، واقعا در عجبم كه چطور مي‌شود يكی هم تحريمی باشد، هم پای ثابت جلسات كميسيون سياسی ستاد دكتر معين!

و جلسات؛ چه جلساتي! صحنه‌ای را تصور كنيد كه حجاريان دارد از خاتمی انتقاد مي‌كند و لطف الله ميثمی به شدت از خاتمی دفاع مي‌كند! يا عليرضا رجايی شده مدافع خاتمی، آن‌وقت يكی كه اگر دولت خاتمی نبود، الان نان شب نداشت، مي‌گويد اصلاحات خاتمی مرد، زنده باد بقيه قضايا!! حال توضيح بقيه ماجرا را هم ندارم.

بگذريم. ما سرزمين تناقض‌های بزرگ هستيم، كه در نسل جديد هم دوچندان شده است. تحمل مي‌كنيم، و تلاش برای متقاعد كردن دوستانمان.