اقبال ـ به فاصله چند ماه پس از انتخابات مجلس ششم و پيروزی
قاطع اصلاحطلبان در آن، حوادث حيرتانگيزی بهوقوع پيوست كه
نهايتاً منجر به افول بزرگترين جنبش سياسی پس از انقلاب 1357
شد. ترور سعيد حجاريان به فاصله چند هفته پس از انتخابات و در
روزهای پايانی سال 1378 سرآغاز ماجرايی بود كه نهايتاً به
جنجال كنفرانس «ايران پس از انتخابات» در برلين، دستگيری گروهی
از روزنامهنگاران و چهرههای سياسی و بالاخره توقيف بیسابقه
دهها نشريه اصلاحطلب در طول چند روز منجرشد. در اين طوفان
چندماهه، سه پديده نوظهور جامعه ايران به سختی آسيب ديد. اول
اتاق فكر اصلاحطلبان درون حاكميت و سرحلقه آنان سعيد حجاريان
بود. محافظهكاران درست يا غلط چنين میپنداشتند كه همه
واژههايی كه از دوم خرداد 1376، آغاز شده است، سرمنشأيی دارد
كه بايد در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوری سابق جستوجو
شود. توقيف سلام و محاكمه آيتالله موسوی خوئينیها كه
قدرتمندترين حامی چپهای جديد و در واقع پرورشدهنده آنها
محسوب میشد، و به دنبال آن هجوم به دانشگاه كه پايگاه اجتماعی
قدرتمند آنان پنداشته میشد اولين گام در اين رويارويی بود.
ماجرای قتلهای سياسی سال 77، طراحان آن قتلها چنين تصور
میكردند كه با چند جنايت، رقيب تازه نفس را از ميدان بيرون
خواهند كرد و دولت جديد با بحرانی چنين بیسابقه، سقوط خواهد
كرد. ليكن كشف ماجرا و دستگيری سرتيم عملياتی قتلها و سپس مرگ
او در حبس، نشان داد كه اين رقيب به سادگی عقب نمینشيند.
اتفاقاً در كشف ماجرای قتلها نيز چنين گفته میشد كه تيم سابق
مركز تحقيقات استراتژيك تأثيرگذار بودهاست. آنچنان كه خاتمی
گفت:
حمله به دانشگاه، تاوان پيگيری قتلهای زنجيرهای بود.
ليكن ناآرامیهای دانشجويی پايتخت نيزماشين اصلاحات را
زمينگير نكرد. پديده مطبوعات اصلاحطلب كه در سال 77 به اوج
خود رسيد و در سال 78 تأثيرگذارترين سالهای خود را سپری كرد،
اگرچه نتوانست در ماجرای كوی دانشگاه، از نارضايتی سراسری
دانشجويان به سود گشايش در ساخت قدرت سود برد، اما حداقل
توانست «پروژه اصلاح» را از گردنه سخت بحران سالم عبور دهد.
انتخابات ششمين دوره مجلس، چشمگيرترين تأثير مطبوعات نو در
عرصه بازی قدرت بود. ترور حجاريان اتاق فكر را نشانه رفت چراكه
او سمبل اين انديشه بود.
دومين پديده نوظهور، برآمدن اپوزيسيون قدرتمندی از ناراضيان و
منتقدان سياسی و فرهنگی، جمهوری اسلامی در سالهای اول آغاز به
كار دولت جديد است. ترور فروهرها و اعضای كانون نويسندگان و
مترجمی شورشی، نتوانسته بود از بازسازی اين جبهه جديد جلوگيری
كند. پروژه «به صفر رساندن» پتانسيل نيروی سوم، ناتمام بود.
كنفرانس برلين فرصتی بود تا اين پروژه تكميل شود تركيب
گردآمدگان در اين كنفرانس، ترسيمی از تركيب جبهه مخالفان جان
گرفته قدرت حاكم بود.
تبليغات بینظير رسانههای بزرگ و تريبونهای راست در بزرگ
كردن ماجرای برلين به نوعی بزرگ بودن خطر اين سناريو را نشان
میداد. با ضربه اول همه نيروهای غيرمذهبی اين ائتلاف به بيرون
رانده شدند و ضربه دوم كه در اواخر همان سال با دستگيری
گسترده نيروهای ملی-مذهبی مخالف وارد شد، برنامه را تكميل كرد.
اما كنفرانس برلين قربانی ديگری نيز داشت. مطبوعات اصلاحطلب،
سومين پديدهای بود كه ضربه طوفان برخاسته برپيكرش فرود آمد.
دستگيری اكبر گنجی و بسياری ديگر از روزنامهنگاران و توقيف
دهها روزنامه و هفتهنامه و ماهنامه هم نوعی انتقامگيری از
اين پديده تأثيرگذار بود و هم كوششی برای جلوگيری از تكرار
ديگر باره اين تجربه تلخ مطبوعات نهتنها پيروزی را به اردوی
اصلاحطلبان بردند، بلكه بزرگترين محافظهكاران را نيز به زير
كشيده بودند.
اما دستاوردهای اين ماجرا برای اصلاحطلبان البته كم نبوده است
آنان علاوه بر اينكه ظرفيتهای ساختار حاكم در برابر «تغيير»
را سنجش كرده و حدود آن را درمیيافتند، هسته سخت مقاومت
دربرابر تحول را نيز «كشف» و يا «باور» میكردند. و اين «باور»
جديد به سرعت در ميان افكار عمومی ايران نيز ريشه كرد و كم
دستاوردی نبود. |