ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پيوندهای پيک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گفتگوی اقبال با لطف الله ميثمی
مردم هنوز نمی دانند، كه خاتمی
ايران را از دو جنگ نجات داد

 

 
 
 
 

فضای انتخاباتی و عرصه كانديداتوری انتخابات آتی را با وجود تعدد كانديداهای حاضر در هر دو طيف سياسی كشور در مقايسه با دوره‌های پيشين چگونه ارزيابی می‌كنيد؟

ميثمی: به نظر من يك نكته جالب در اين دوره از انتخابات آن است كه به جز احمد توكلی،‌ هيچ يك از رقبای خاتمی در انتخابات دور پيش وارد عرصه اين دور از انتخابات نشده‌اند. در صورتی كه قاعدتاً اگر كانديداتوری كسی در يك دوره جدی باشد، بايد با ريشه يابی علل شكست خود در دوره‌های بعد هم شركت كند تا بالاخره رأی بياورد وگرنه حضورشان در عرصه كانديداتوری، «فصلی" و «فرمايشی" به حساب می‌آيد كه می‌آيند و شعارهايی می‌دهند و بعد هم ديگر ظاهر نمی‌شوند.
ويژگی ديگر انتخابات رياست جمهوری دور هشتم اين بود كه كانديداهای رقيب خاتمی برای جلب آرای مردم، اقدام به سر دادن شعارهای مصرفی كردند تا با استفاده از صندوق ذخيره ارزی سرمايه تجميع شده در آن را خرج مصارف عمومی كنند. خاتمی هم اگر چه می‌توانست به اين طريق به سقف آرای خود بيفزايد ولی چنين اقدامی را به صلاح مملكت ندانست و تأكيد كردكه اين بودجه بايد صرف كارهای دراز مدت عمرانی شود.

مردم در دور دوم انتخابات رياست جمهوری خاتمی می‌دانستند كه او نمی‌تواند كاری بيش از اين بكند، چشم‌انداز مثبتی هم مبنی بر كاهش بحران‌های هر 9 روز يك بار خاتمی، پيش رويشان نبود. با اين وجود به خاتمی رأی دادند، چون خاتمی با مانور دادن بر مقوله «نوانديشی دينی" در مصاحبه تلويزيونی خود، بار ديگر ]پس از ارائه اين پيام در دوم خرداد 76[ تأكيد كرد كه آينده از آن نوانديشی دينی است، اگر چه با وجود تصورات ايستا و تاريخی از دين، نمی‌توان كار زيادی از پيش برد.
به خاطر دارم كه مرحوم آيت‌الله آذری قمی كه دو دوره رئيس جامعه مدرسين بود، پس از دوم خرداد 76، با انتشار جزوه‌ای، دوم خرداد را نقطه عطف بزرگی دانسته و آورده بود كه در آن زمان، اجماع فقها بر روی آقای ناطق نوری بود. اما ولی فقيه آرای مردم يعنی خاتمی را تنفيذ كردند. به نظر آذری قمی اينكه آرای مردم بر حاملان فقه سنتی در ايران غلبه كرده بود، يك نقطه عطف به شمار می‌رفت. چرا كه قانون اساسی در مصاف با فقه سنتی پيروز شده بود واين نكته مهمی بود. همچنان كه به قول آذری قمی، رهبری با تنفيذ آرای مردم، كشور را از يك بحران فقهی نجات داد. خاتمی هم با درك اين نكته مهم بود كه در خرداد 80 گفت: «آينده از آن نوانديشی دينی است.» خاتمی معتقد بود كه گفتمان مذهبی حاكم بايد تغيير يابد و اين چيزی بود كه مرحوم امام نيز آن را دنبال می‌كرد. مقام رهبری هم در دومين دور از دوران رياست جمهوری‌اشان در سخنرانی‌ای گفتند كه فقه موجود سياسی نيست و بايد فقه سياسی را تدوين كنيم.

ويژگی‌های انتخابات سال 76 و 80 را بر شمرديد ولی از ويژگی‌های اين دوره از انتخابات چيزی نگفتيد.

ميثمی: در سال 80 تصور جناح راست اين بود كه با پرهيز از موضع‌گيری درخصوص ولايت فقيه و احتساب آرای 4 ميليونی توكلی، آرای شمخانی از خوزستان و آرای جاسبی (با شعار حذف كنكور و هم عكس شدن با علی پروين) از دانشجويان، آرای شكسته می‌شود و با كشيده شدن انتخابات به دور دوم، حتماً آنها پيروز انتخابات خواهند بود، ولی اين بار هيچ جناحی، چنين اميدی ندارد. حتی‌هاشمی هم كه فردی سياستمدار و با تجربه است، نگران آن است كه انتخابات به دور دوم كشيده شود و در دور دوم، ‌كانديداهای اصلاح‌طلب با يكديگر پيوند بخورند و رأی قاطعی بياورند.
در حال حاضر هر دو جناح حدس می‌زنند كه ممكن است معين رأی بياورد. البته آقای جنتی در يكی از خطبه‌های نماز جمعه تهران گفت كه ما ممكن است، ‌صلاحيت برخی را تأييد كنيم ولی از مردم می‌خواهيم تا به آنها رأی ندهند. چنين گفته‌هايی به منزله آن است كه فضای جديدی را پيش رو خواهيم داشت. در حالی كه استنباط از نظر رهبری در تأكيد بر «مشاركت عمومی و همبستگی ملی" اين است كه در دنيای پرآشوب امروز، بيشترين ميزان مشاركت برای حفظ نظام و اعتلای نام نظام،‌ حادث شود. چرا كه بالاترين فاكتور بازدارنده، حتی در مقايسه با سلاح‌های هسته‌ای، آرای ملت است. همچنان كه پس از ترفند شورای امنيت، قطعنامه 1559، خلع سلاح حزب‌الله، خروج نيروهای سوريه از لبنان، ترور رفيق حريری و فشارهای جهانی، با تظاهرات بيش از يك ميليونی مردم لبنان، حسن نصرالله با يك گفتمان ملی شكوفا شد. هيچ كس چنين چيزی را پيش‌بينی نمی‌كرد.
در ايران هم چنين چيزی می‌تواند جلوی برخی از ترفندها را بگيرد. درحالی كه به نظر می‌رسد كه جناح راست، علی‌رغم اينكه رهبری به دنبال بيشترين مشاركت است، آن را نمی‌خواهد. چرا كه تعداد مشخصی رأی تشكيلاتی دارد كه در شرايط انفعال مردم، با همان آراء می‌تواند پيروز انتخابات شود.

مخاطبان آقای جنتی را همان عده قليل شركت‌كننده در نماز جمعه می‌دانيد كه آقای جنتی به واسطه عدم رأی آنها به اصلاح‌طلبان، به منظور خود دست يابد؟

ميثمی: آنها در دو انتخابات 76 و 80 حدود 7 ميليون رأی تشكيلاتی داشتند كه در شوراها هم، همان‌ها رأی دادند. در شرايط كنونی كه انتخابات در بدنه مردم سرد است و حتی در برخی مواقع يخ زده و تنها در ميان گروه‌های سياسی و مطبوعات، گرم به نظر می‌رسد، جناحی كه 7 ميليون رأی تشكيلاتی دارد، تصور پيروزی خواهد داشت. محافظه‌كاران تنها به پيروزی خود می‌انديشند و نه به مصلحت نظام و ملت و جايگاه بين‌المللی كشور در عرصه جهانی.

با اين حساب تنها شانس پيروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات؛ افزايش سطح مشاركت است.

ميثمی: بله. همچنانكه اگر سطح مشاركت در انتخابات شوراها، يك درصد افزايش می‌يافت، اصلاح‌طلبان پيروز می‌شدند.

در فرصت اندك باقی مانده تا انتخابات، ‌چطور می‌توان سطح مشاركت را افزايش داد؟
ميثمی: با درك قوانين حركت جامعه و مردم و انگيزه‌های مردم.

بيشتر توضيح دهيد.

ميثمی: به نظر من شرايط كشور در سطحی خاص،‌امنيتی – نظامی است. از مجموع وقايعی چون قتل‌های زنجيره‌ای، كوی دانشگاه، ترور حجاريان، پرواز هواپيماهای جنگی در فرودگاه امام بدون اجازه رهبری، چنين برمی‌آيد. خاتمی اين شرايط را درك كرده بود و خوب هم كار كرد. به همين دليل هم هنوز خاتمی محبوب‌ترين چهره در نظر سنجی‌ها حتی در مقايسه با هنرمندان و ورزشكاران است. ولی برخی اصلاح‌طلبان اين تحليل را كه فضا امنيتی-نظامی است نمی‌پذيرند و از اقدامات خاتمی به بهانه اينكه او قاطع نيست و يا نخواست رهبری اصلاحات را بپذيرد، دفاع نمی‌كنند. در حالی كه جامعه مدنی خاتمی، 5 خروجی (5 انتخابات رفراندوم گونه عليرغم ردصلاحيت‌ها و نظارت استصوابی شورای نگهبان) داشت. همين 5 انتخابات با وجود چگونگی تقسيم قدرت در ميان قوا و ديگر نهادها، كار كمی نبوده است و حتی منجر به «شفاف شدن استراتژيك جامعه» شد.
خاتمی در مقاطع مختلف، همچون سخنرانی‌اش در 5 مرداد 78 كه گفت آنچه در كوی دانشگاه گذشت، واكنش به پيگيری قتل‌های زنجيره‌ای و اعلام جنگی به دولت بود كه موانع فكری، استراتژيك و تشكيلاتی پيش رويش را نشان داد. خاتمی در شرايط جنگی‌ای كار كرد كه به مثابه دويدن در مسير پرسنگلاخ بود و نه جاده آسفالت.

اصلاح‌طلبان در اين شرايط كه به تصوير كشيديد، چگونه بايد گام بردارند كه پيروز ميدان رقابت باشند؟

اصلاح‌طلبان بايد ابتدا اين فضا را برای خودشان و برای مردم ترسيم كنند.

منظورتان اين است كه در درجه اول؛ وجود چنين فضايی را بپذيرند؟
بله. وقتی بپذيريم كه در چنين فضايی، بسر می‌بريم، چه بسا كه برخی از ما حاضر به هزينه دادن نباشيم يا به شعارهای فرعی روی آوريم. در صورتی كه اگر به حقيقت چنين فضايی پی ببريم، درخواهيم يافت كه حركت هست ولی كند است و بايد اين را به ملت فهماند و بی‌سبب توقعات آنها را بالا نبرد.

در اين صورت حتی اگر اصلاح‌طلبان رأی هم نياورند و پيروز ميدان رقابت انتخاباتی آينده هم نباشند مهم نيست، چون روشن شدن فضای استراتژيك جامعه را پايه گذاری كرده‌اند و پيروزی‌اشان در انتخابات ديگر به وحدت،‌ آزادی و استقلال جامعه و شفاف شدن استراتژی جامعه كمك خواهد كرد.

فكر می‌كنيد كداميك از اجزای اصلاح‌طلبان، اين فضا را به درستی درك كرده‌اند؟
به نظر من ترسيم اين فضا و دريافت درك صحيح از آن مقدم بر موضوع انتخابات و كانديداتوری است. اصلاح‌طلبان بايد متحداً، دست به دست هم دهند و اين فضا را روشن كنند، موانع پيش روی خاتمی را بيشتر نشان دهند و در نظر داشته باشند كه از شعارها و آنچه كه خاتمی بيان كرده بود، كوتاه نيايند. مثلاً خاتمی تأكيد داشت كه رئيس‌جمهور، مجری قانون اساسی است. اصلاح‌طلبان هم بايد همين را مبنا قرار دهند نه تداركاتچی بودن رئيس‌جمهور را. يك نكته را نبايد از نظر دور داشت و آن هم اينكه راست جهانی ديگر به منزله سرمايه‌داری سنتی نيست و از پايان سرمايه‌داری عقلانی و سرآغاز سرمايه‌داری وحشی سخن می‌گويد كه مشخصات آن؛ جنگ پيشگيرانه، تخريب سازنده و ارائه شعارهايی از قبيل «هر كه با ما نيست، دشمن ماست»، «حقيقت نزد ماست»، «اگر كسی در صحنه نظامی با ما رقابت كند، می‌زنيمش» است. اين نظام ديوانه‌وار به انرژی نفت معتاد شده است. همچنانكه سال 2016، سال پايان انرژی آمريكاست و اگر انرژی دنيا را نداشته باشد، نقش رهبری خود را از دست خواهد داد.

اين سرمايه‌داری غيرعقلايی در ايران هم مابه‌ازا دارد. اصلاح‌طلبان بايد راه برخورد با آن را مشخص كنند. خاتمی راه آن را قانونگرايی، مشاركت، صبر و حوصله و پرهيز از جنگ داخلی می‌دانست. خاتمی، عليرغم مخالفت‌های بسيار خودش و اصلاح‌طلبان، انتخابات مجلس هفتم را برگزار كرد. وی گفت: عدم برگزاری آن به منزله نوعی جنگ داخلی در درون جمهوری اسلامی بود. در پيام نوروزی‌اش هم اشاره به انعطاف امام حسن نمود. صبر و حوصله خاتمی در فضای امنيتی-نظامی موهبت بزرگی بود. او می‌دانست كه قانونگرايی راه پرپيچ و خم و پرحوصله می‌طلبد و مستلزم پرهيز از تشنج و جنگ داخلی است.

به نظر من اگر اصلاح‌طلبان تحليل درستی از خاتمی ارائه ندهند، او را ورشكسته بدانند و از حرف‌ها و شعارهای او كوتاه بيايند، آرايی نخواهند داشت. برای اين منظور آنها نبايد تأكيدات خاتمی را فراموش كنند. اينكه می‌گفت؛ ما نهاد فوق قانون نداريم، مجمع تشخيص مصلحت نمی‌تواند قانونگذاری كند، شورای نگهبان نبايد فهم خود را بر نصوص شفاف قانون ارجحيت دهد، قوه قضائيه نمی‌تواند با انگ براندازی، فردی را دستگير كند و بعد بگويد كه برانداز نبوده است و با تكيه بر استقلال قوا، از پاسخگويی، شانه خالی كند. خاتمی آنقدر مقاومت كرد تا كسانی كه با اين عنوان بازداشت شده بودند، آزاد شدند و اتهام براندازی نيز در احكامشان حذف شد.

ايستادگی‌ای كه مد نظر شماست را هر دو كانديدای اصلاح‌طلبان دارند. همچنانكه معين با ايستادگی بر طرح استقلال دانشگاه‌ها و تغيير ساختار دانشگاه‌ها، ناگزير از استعفا شد و كروبی هم در مقام رئيس قوه مقننه بارها از زندانيان سياسی حمايت كرد.

اين نشان می‌دهد كه هر دو بايد مكمل هم باشند. اصلاح‌طلبان تاكنون هزينه‌های زيادی مثل ترور حجاريان، به زندان افتادن بسياری از فعالان سياسی را متحمل شده‌اند.
معين مواضع خوبی طی سال‌های گذشته داشته است. انتخاب مستقلانه رؤسای دانشگاه‌ها، تحول بزرگی در عرصه علم و دانشگاه بود. همين كه آقای صالح (رئيس انتخابی دانشگاه علم و صنعت ايران) پس از ترخيص از بيمارستان با استقبال شايانی مواجه می‌شود، كم افتخاری نيست. مواضع كروبی به ويژه در دفاع از زندانيان سياسی همچون باقی و آقاجری و زندانيان ملی-مذهبی و همچنين در دفاع از خط امام در برابر رويه‌های شورای نگهبان، نيز مواضع خوبی بود. معين و كروبی تحولات را در عرصه سياسی-اجتماعی ايران ايجاد كردند و الان هم بايد با هم كار كنند.

نمود بيرونی و ملموس اينكه شما می‌گوييد بايد معين و كروبی با هم كار كنند و مكمل هم باشند، چيست؟
آنها خودشان بايد اين نكته را بين خودشان ريز كنند. نفوذ بيرونی‌اش می‌تواند اين باشد كه يكديگر را تضعيف نكنند و عليه هم موضع نگيرند. فضای امنيتی-نظامی موجود را درك كنند و آن را مسأله اصلی بدانند. به اين ترتيب در اين بستر، به يكديگر نزديك خواهند شد.
به نظر من اصلی‌ترين كار در اين زمينه، همان است كه گفتم. شفاف كردن تحليل از جامعه، در اين صورت ديگر جای اصل و فرع با هم عوض نمی‌شود. در اين راه حتی اگر كسی خودش را فدای شفاف شدن تحليل از جامعه كند، ارزش دارد. چون به نظر می‌رسد كه مردم ما به جای فضای استراتژيك، فضای استراگيجيك پيدا كرده‌اند! و مرز ميان حق و باطل برايشان چندان مشخص نيست. ولی اگر اين فضا روشن شده و به خوبی ترسيم شود، اصلاح‌طلبان همگی در يك راستا قرار می‌گيرند و احتمال پيروزی‌اشان نيز زياد می‌شود.

البته باز هم تأكيد می‌كنم كه درك عملكرد خاتمی برای روشن شدن اين فضا خيلی مهم است.
به گونه‌ای كه ديگر برخی از اصلاح‌طلبان، خاتمی را شاه سلطان حسين ندانند و نگويند كه در اين 8 سال، هيچ نكرد. چرا كه خاتمی به واقع ايران را برای همه ايرانيان می‌خواست و شعار «زنده‌باد مخالف من» را در همين راستا سر داد.

به نظر من مهمترين دستاورد خاتمی اين بود كه دو كار را نكرد. يكی اينكه به جنگ با افغانستان تن نداد و ديگر اينكه درگير جنگ عراق نشد. پس از كشته شدن ديپلمات ما در افغانستان، خيلی‌ها می‌خواستند كه جنگی ميان ايران و افغانستان شكل بگيرد و خاتمی قاطعانه جلوی چنين اقدامی را گرفت.

ديديم كه ترفندهای آمريكا هم برای ايجاد جنگ ميان ايران و افغانستان نتيجه نداد و خودش مجبور شد، حكومت دست‌نشانده‌اش را از افغانستان، برچيند.

پيش از جنگ آمريكا با عراق نيز، آمريكا پيشنهادات چرب و شيرينی به ايران داد و می‌خواست به عوض اينكه ترتيبات امنيتی خليج فارس را به ايران واگذار كند، از خاك، سرمايه و نيروی انسانی ما برای جنگ درازمدت با عراق استفاده كند. در حقيقت آمريكا به دنبال باركشی می‌گشت تا اقدامات او را عملی كند و ردپايی هم از آمريكا در خاورميانه به جا نماند. ولی خاتمی كه جنگ را «تاس لغزنده» می‌دانست حاضر نشد وارد اين عرصه شود. اين در حالی است كه نكته‌هايی از اين دست از نظر بسياری از ما مغفول مانده و به آن نپرداخته‌اند.