54 تن از فارغ التحصيلان دانشگاههای مشهد طی نامهای از
مهندس مير حسين موسوی خواستند تا خود را نامزد رياست جمهوری
كند.
دربخشی از اين نامه آمده است:
نگوييم كه شرايط مهيا نيست، برنامهها و نظريات قابليت اجرا
ندارند و ... ؛ مبادا كه اين در برابر كسانی كه تيغ برّان
زندگی را در زير گلو خوگرفتهاند، بازی شيرين عافيت طلبی جلوه
كند. شايد بازگويی اين نكته بیفايده نباشد، كه وظيفه اصلی و
فوری هر رئيسجمهوری، اداره مملكت و تشكيل دولت است؛ اين كار
به طور قطع و به هر حال شدنی است و شايد اين دعوت (يا
درخواست) نيز بيش از هر چيز ديگر معلول هراس (و رساتر بگوييم:
وحشت) از خلق يك موجود فلج و عليل باشد، تا آرزومندی پرورش يك
قهرمان.
آقای موسوی؛
تن به خطر سپردن هزينهای سنگين دارد، كه بيشترين آن همان
سرمايه اوليه- نعمت زندگی- و حاصل عمر – آبروی مرد- است. ليكن
به قطع، تاريخ و گذشته به دفعات ثابت كردهاست كه سپاس اين
ايثار بسيار بيشتر و گرانقدرتر از تنها گذاشتن و فراموش كردن
آن است. |