صدسال پيش، در شب تاريك رنج و كار
در ظلمت تب آور و خونين زور و زر
رخشيد برق كينه در آفاق دور دست
غريد رعد جنبش و پيكار در غبار
سيل عظيم كارگران، با غريو رعد
فرياد زد: بس است دگر ظلم و بندگي
تاكی كشيم زحمت در انتظار نان
تا كی بريم ذلت از بهر زندگي
اين كاخها كه سر به فلك بركشيده است
محصول كار و زحمتبیانتهای ماست
جان میكنيم گرسنه از صبح تا به شب
محصول كار ما همه در جيب اغنياست
فرياد تير پاسخ آن سيل بیسلاح
را داد و شهربند شيكاگو به خون نشست
سرمايه داد پاسخ نيروی كار را
يعنی فقط به زور توان زور را شكست
وقتی گلوله پاسخ نان است، لاجرم
بايد كلام خود به زبان گلوله گفت
اين درس، داد پند به نيروی كارگر
فرياد خويش را زدهان گلوله گفت
درهم شكست قدرت سرمايه را به زور
ايجاد كرد قدرت نيروی بیشكست
از ما درود بر همه زحمتكشان خاك
از ما درود باد به فردای بیشكست |