سال نخست پيروزی انقلاب بود. همان سالی كه همه گويی بر فراز
ابرها حركت
میكردند. شادی و سرور و لبخند اولين جلوهی حضور و حركت بود.
زوج دانشجويی صاحب پسری شده بودند. میگفتند بچه بیقراری
میكند، رفتند پيش دكتر معين،
پرسيدم خير بود؟ دوست دانشجو لبخند زد و گفت اين آقای دكتر
معين پزشك
عجيبيه! گفت اين بچه كه گريه نمیكنه، بايد بيش از اين گريه
كنه تا اكسيژن
بيشتری مصرف كنه. هر وقت هم ديديد بچه زيادی آرومه خودتان
صدايش را در
بياوريد.
اين روزها پيداست كه دكتر معين دارد صدای برخی را در میآورد.
البته
همه از عزيزان و بزرگان هستند، اما واقعيت اين است كه همه از
بزرگ و كوچك
به اكسيژن نياز دارند.
وقتی موضع گيریها و سخنان يا شعارهای كانديداهای رياست جمهوری
را با يكديگر میسنجيم كاملا روشن است
...
دكتر معين و نيز دكتر رضا خاتمی از ادبياتی بهره میگيرند كه
نسبتی نزديك با صدای مردم دارد. بديهی است كه مراد از صدای
مردم همان صدايی است
كه نسل جوان جامعهی ما نشانه و نمودار آنند. صدای زلال و شفاف
و صريح و
پرهيز از واژگان يا مواضعی كه مثل بازی با يخ چيزی در دست و
ذهن شنونده
نمیماند. بپذيريم كه گاه جامعه نيازمند هوای تازه است، اما
مهم نشانههای هوای تازه است و نه لفظ آن يا لقلقهی آن بر
زبان. به نظرم با همين آهنگ
صدای دكتر معين، مردم ما بازتاب صدای خود را در مواضع ايشان
میبينند. |