در آخرين هفتههای رياست جمهوری محمد خاتمی،
دكترای افتخاری روابط بينالملل دانشگاه تهران
طی مراسمی
به
وی داده شد.
خاتمی دراين مراسم، در مقام يك استاد فلسفه و درعين معلم اخلاق
سياسی سخنانی گفت كهبیشك يكی از يادماندنی ترين سخنان وی در
طول 8 سال گذشته است. سخنانی كه فصاحت و صراحت آن برای
روحانيون و غير روحانيون حكومتی، بيش از صراحت سخنرانیهای
سياسی او برای مردم بود!
خاتمی گفت:
كسانی كه با تفكر بشری، فلسفه، سياست و ادبيات جهان از قديم
تاكنون آشنا هستند، از ارتباط سياست با تربيت به خوبی آگاهند.
سياست در برابر تربيت انسانها قرار داشته تا از مردمان عادی،
شهروند و فردی سياسی بسازد. تربيت، خود، يعنی فضيلت اخلاق و
نيز اديب، يعنی كسی كه علامه و با دانش زمان خويش آشناست و از
نوعی ظرافت عمل، دقت زبان و لطافت روح برخوردار است و با اين
خصوصيات از دانشمند و فيلسوف و سياستمدار به معنای عام كلمه
ممتاز میشود.
اين نسبت يك نسبت يكسان بوده است. در دربارهای پادشاهان غرب و
همچنين در اسلام اديبان و شاعرانی بودند كه نمايندگی ادب و
فرهنگ را در آن جامعه بر عهده داشتند. اينكه حضور اين
انديشمندان در دربارها خوب است يا بد، يا اينكه با ملاحظات
اخلاقی دينی و سياسی آن را مورد نقد قرار دهيم، يك حرف و بررسی
آن حرف ديگری است. چه انتقادمان از اين عملكرد موجه باشد يا
نباشد بررسی ميان اصحاب ادب و انديشه با اصحاب قدرت يك ضرورت
است، تا علل و عوامل فرهنگی، اجتماعی و سياسی اين حضور را
بيابيم و برای تشخيص قدرت و حقيقت لازم است كه علاوه بر كارهای
صورت گرفته تا به امروز، كارهای ديگری نيز صورت گيرد كه اين
تفنن نيست بلكه يك ضرورت است. ابنسينا، خواجه نصيرالدين طوسی،
خواجه نظامالملك و غيره ما به عنوان نمونههايی از اين دست در
دربارهای ايرانی بودند، ولی با حضور در دوره جديد، اين نسبت
تغيير كرد، يعنی با پيدايش دولت به معنای امروزی آن و با افول
قدرت فردی و ظهور قدرت مردم، انديشمندان، هنرمندان و اديبان
ترجيح دادند به جای اتكاء يا اتصال به قدرتهای مردمی به منبع
قدرت يعنی مردم برگردند و در دنيای مدرن مردمی شدن يك فضيلت
ارجمند شد كه بیسابقه بود.
پس از انتخابات خرداد 76 تلاش من نزديك كردن زبان سياست به
زبان فرهنگ بود.
اين يكی از بزرگترين اهداف و آرمانهايم بود. در طول هشت سال،
درعين
ناكامیهای فراوان موفقيتهايی هم داشتهايم. يكی از اهداف ما
تغيير گفتمان سياستمداران بود، خدا را شاكرم كه چه در داخل و
چه در عرصه بينالمللی در اين زمينه ناكام نبوديم.
اگر بخواهيم با زبان سياست صحبت كنيم از آنجا كه عالم سياست،
عالم كسب منفعت و دفع ضرر است، نمیتوانيم به همدلی و دوستی
برسيم، در حالی كه جهان سخت نيازمند صلح است و صلح مبتنی و
مسبوق بر همدلی و آشتی است.
زبان سياست زبان همدلی نيست.
البته اينكه سياستمداران و همه افراد خواستار جلب منافع ملی و
كسب منفعت باشند عيب نيست، بلكه وظيفه است، اما كسب منفعت و
جلب منافع فقط با زبان خشونت ممكن نيست، بنابراين با صلح هم
میتوان آن را به دست آورد. هيتلر دليل محكمش اين بود كه
میخواهد برای ملت آلمان فضای حيات ايجاد كند و در نتيجه
فاجعهای برای بشر ايجاد كرد و از طنزهای تلخ اين است كه امروز
قربانيان ديروز فاشيسم برای ايجاد فضای حيات برای خود،
ابتدايیترين فضای حيات را برای صاحبان سرزمينی مانند فلسطين
تنگ كردهاند.
اگر اصطلاح "جنگ پيشگيرانه" تاييد شود، دوران سياهی در عرصه
بينالمللی خواهيم داشت و شاهد مشروعيت فاشيسم خواهيم بود.
اين اصطلاح يعنی هر كس قدرت دارد تا احساس كرد چيزی به ضررش
است حق دارد با حمله نظامی و سركوب، منافعی را تامين كند كه در
تضاد با كشورها و ملتهای مظلوم تعريف شده است. بنده در برابر
آنچه كوفی عنان مبنی بر تغيير ساختار سازمان ملل ارائه داده،
موضع خواهم گرفت. چطور فردی مانند كوفی عنان پيشگام پيشنهادی
است كه به فاشيسم، زورگويی و اشغال در دنيا مشروعيت میبخشد.
استقبال مجامع جهانی در عرصه علم و عمل از گفتوگوی تمدنها،
نشان میدهد كه وجدان بشری صلح و آرامش میخواهد، نه ستيز و
كينهتوزی. از اينكه گفتوگوی تمدنها به ياری خدا از اين سوی
عالم مطرح شده و از عرصه فرهنگ وارد عرصه سياست شده است،
ابراز خرسندی میكنم. میپنداشتم با تحولات جهانی و وضعيت
منطقهای نظريه گفتوگوی تمدنها شادابی و رونق خود را از دست
داده باشد، اما پس از نشست اخير يونسكو كه متشكل از دهها نفر
از شخصيتهای علمی، فرهنگی، سياسی، اجتماعی به علاوه اعضای
نمايندگی كشورها در يونسكو بود، متوجه شدم كه نظريه گفتوگوی
تمدنها شادابتر از گذشته دنبال میشود و لزوم پيگيری آن در
عرصه بينالمللی مطرح شد.
از اصحاب علم و فرهنگ در اين زمينه تشكر میكنم كه اجازه دادند
ايران سهمی در اين زمينه داشته باشد، هر چند كه اهتمام به اين
امر در ايران كمتر از فضای جهانی بوده و شايد اين امر ناشی از
فضای سياستزده كشور ما باشد كه رسانهها و ديگر كسانی كه در
اين زمينه امكانات دارند به آن توجه نكردهاند.
اكنون نيز دانشگاه تهران در ماههای اخير مسووليتم زمينه و
امكانی را فراهم آورده تا باز هم در باب گفتوگوی تمدنها سخن
گفته شود؛ چيزی كه بيش از اينكه به من تعلق داشته باشد به ملت
شريف و تمدن آفرين ايران تعلق دارد. |