سياست داخلي
ساختار قدرت آنچنان است كه رئيس جمهور در اين ساختار نقشی
ندارد. مردم ما به اين جهت نسبت به انتخابات حالتبیتفاوت
پيدا كردهاند. در چنين ساختاری و شرايطی اگر رفراندوم هم شود،
طبيعی است كه نتيجه رفراندوم هيچوقت خلاف حاكميت فعلی نخواهد
بود. تعهد مردم در مقابل اصل ١١٠ به شرطی است كه اصل ١١٠ هم
تعهدی نسبت به اصول ٣ و ٩ تا ٣٩ قانون اساسی را بپذيرد. شرايطی
را كه نهضت آزادی به عنوان شرايط حداقلی شركت در انتخابات مطرح
نموده، بنده قبول دارم. اگر چنين شرايطی تامين نشد، تبعا
انتخابات هم انتخاب مردمی نخواهد بود.
سياست خارجی:
با تهديد يا تطميع آمريكا همسايگان ما هم، ما را محاصره
كردهاند. ممكن است با موشكهای هدايت شونده مراكز استراتژيك
ما، نه تنها مراكز اتمی كه مورد ادعای آنهاست بلكه مراكز نفتی،
توليدی، پتروشيمی و....را بزنند . حتی اگر دو هفته تنگه هرمز
بسته شود، چه میخواهند بكنند؟ البته هيچيك از حاكمان ما كه
بحمدالله از انواع قدرتهای مادی برخوردارند زيانی نمی بينند،
اما تكليف مردم چه میشود؟ در حقيقت ما از طريق محاصره اقتصادی
امريكا داريم توسط اروپا غارت میشويم. متاسفانه در اين محاصره
اقتصادی كه حتی اجازه صدور كالای ما را به كشورهای همسايه نيز
نمی دهند، مرتبا اين خون ما و سرمايه ماست كه دارد به طرف غرب
میرود. بيهوده نيست كه در آمد فراوان نفت در كشورما بازده
بسيار كم دارد.درطی اين 26 سال پس از انقلاب در حدود
550
ميليارد دلار درآمد نفتی به اين كشور آمده است.
اين اخبار هيچگاه در
رسانهها
منتشر نمی شود، مگر آن كه كسی از طرق ديگر به اطلاعات خاصی
دسترسی پيدا كند.
سخنرانی مهندس سحابی، در حسينيه ارشاد بمناسبت سالگرد درگذشت
دكتر يدالله سحابي
....
شايد مهمترين مسائلهای كه در كشور مطرح است انتخابات است و
لكن در ذيل اين انتخابات مسئله رقابت خارجی و مشكلاتی كه ما
امروز در روابط خارجی با غرب يا دولت امريكا داريم هم مطرح
است. در مورد انتخابات رياست جمهوری، آن چيری كه از نظر مردم
مطرح است (به حاكمان كار ندارم) آن است كه رياست جمهور در اين
كشور در ساختار قدرت چه جايگاهی دارد؛ يكی از وظايف رييس جمهور
هماهنگی بين قوای اساسی كشور است. يكی ديگر، نظارت بر اجرای
قانون اساسی است. آيا رييس جمهورهای موجود ما يا گذشته ما
چنين اختياری داشتند كه بر اجرای قانون اساسی نظارت داشته
باشند و نظارتشان موثر باشد؟ تا كنون كه اينطور
نبودهاست. آقای خاتمی در طول ٨ سال رياستش با اينكه به نظر
میرسد كه حرفهايی كه روز اول میزندند امروز هم میزنند يعنی
عقب نشينی از مواضعشان نكردند و آنطور كه خبر هم داريم تذكر هم
در مواردی میدهند، اما تذكرات ايشان موثر نبودهاست. بنابراين
در اين انتخابات هم آن چيزی كه مورد علاقه مردم است -اين است
كه اين رييس جمهور ما چه كاره است. چقدر اختيار دارد. در قانون
اساسی ما يك
اصل ١١٠ داريم
كه در آن اختيارات بینهايت به يك فرد داده شده كه هيچگونه
مسئوليت و پاسخگويی ندارد.
اين از نظر مكتب توحيد و اسلام ما خودبخود اصلی است
شرك آميز
يعنی به بشری كه جايز الخطا است اختياربینهايت بدهند بدون
اينكه پاسخگوی جايی باشد يا اينكه كنترل و نظارتی از جايی بر
آنها وجود داشته باشد. حتی در مورد
پيامبر
هم كه از نظر ما جزو معصومين است، چنين اختياری داده
نشدهاست. حال اين اصل در قانون اساسی ما هست. اگر قرار باشد
كه قانون اساسی را صرفا حول محور اين اصل تفسير و تعبير كنند،
طبعا اين اصل نمی توانيد مشروعيت قانون اساسی را برای ما تامين
كنند. مردم اگر به قانون اساسی رای دادند و در شرايطی با
اكثريت هم رای دادند و التزامی برای ملت نسبت به اين قانون
اساسی ايجاد شده است، به خاطر كليت قانون اساسی است و نه يك
اصل تنها. قانون اساسی اگر اصل ١١٠ دارد اصل ٣ هم دارد. در اصل
سوم ماهيت جمهوری اسلامی بر شمرده میشود كه شامل ١٠ بند است.
بند پنجم میگويد نفی هرگونه استبداد و انحصار. اگر اين اصل در
كنار اصل ١١٠ باشد میتوانيم بگوييم كه قيدی است كه آن اصل را
محدود و مقيد كردهاست و بنابراين قابل التزام میشود. اصول ٩
تا ٣٩ اصولی هستند كه حقوق مردم در آنها بيان میشود. آزادی
عقيده، آزادی بيان، آزادی اجتماعات، منع شكنجه و سانسور و
مواردی كه معمولا در همه قوانين دموكراتيك و مردمسالار ديده
میشود. قانون اساسی يك ميثاق است. يك طرفش حاكميت است با اصل
١١٠ يك طرفش اصول ٩ تا ٣٩ و ... اين قانون به شرطی معتبر و
حاكم و قابل تبعيت و دارای مشروعيت است كه همه جوانب يعنی هر
دو طرف قضيه، هم حاكمان و هم مردم از حقوق خود برخوردار بوده و
به تعهداتی كه دارند پايبند باشند.
تعهد مردم در مقابل اصل ١١٠ است به شرطی كه اصلل ١١٠ هم تعهدی
نسبت به اصول ٣ و ٩ تا ٣٩ را بپذيرد
و اگر يك طرف از يك ميثاق تعهدات خودش را نقض كند، اوست كه
قانون اساسی يا ميثاق را به هم زده است. حال در همين قانون
اساسی به رييس جمهور اين اختيار را دادند كه نظارت داشته باشد
بر اجرای قانون اساسی يكی از موارد اجرای قانون اساسی عدم
دخالت ٣ قوه در كار همديگر است. يكی ديگر هماهنگی بين ٣ قوه
است. آيا رييس جمهور چنين اختياری داشته؟
ساختار قدرت آنچنان است كه رييس جمهور در اين ساختار قدرت نقشی
ندارد. مردم ما به اين جهت نسبت به انتخابات يك حالتبیتفاوت
پيدا كردهاند.
انتخاباتی كه رييس جمهوری خيلی عادی كه صرفا يك مدير اجرايی
باشد و مجری دستورات باشد يا رييس دفتر يا تداركاتچی باشد
خواست مردم و قانون اساسی نيست. من تصور میكنم كه در ميان راه
حلهای مطرح شده از قبيل رفراندوم، تغيير قانون اساسی و...
برادران و خواهران توجه بفرمايند كه اتفاقا رفراندوم در خود
قانون اساسی هم پيش بينی شده است ولكن همه اينها معطوف است به
تصويب مقام رهبری يا تصويب شورای نگهبان.
در اين چنين
ساختاری و شرايطی اگر روش تغيير قانون اساسی يا رفراندوم مطرح
شود، طبيعی است كه نتيجه
رفراندوم هيچوقت خلاف حاكميت فعلی نخواهد
بود. بنابراين ما بايد اين را بپذيريم كه قانون اساسی ما يك
مجموعهای است از اصل ١١٠ و چند تا اصل پيرامونش به اضافه بقيه
اصول و برای اينكه كشور سر و سامانی بگيرد، ما به اين
مجموعه پاينبد، ملتزم و وفاداريم ولو اينكه به بعضی جاهايش
اعتقاد نداشته باشيم يا به بخشهايی از آن اعتراض داشته باشيم.
اما اين التزانم را اگر كسان ديگر احيانا بخواهند بشكنند، ما
ديگر تكليفی نداريم. آنهايی كه ميگويند قانون اساسی
نارسايی دارد، عليرغم اينكه شايد درست میگويند وليكن راهحلی
برای رفع نارسايی قانون اساسی نيست، مگر اينكه ما از طريق تكيه
بر حقوق مردم كه در اصول ٣ و ٩ و ٥٧ و... ذكر شده و پی گيری
آنها اين كار را انجام بدهيم. در مساله انتخابات (نظر شخصی
بنده) شرايطی را كه
نهضت آزادی
به عنوان شرايط حداقلی شركت در انتخابات مطرح نموده، بنده قبول
دارم. بهنظر من شرايط ديگری هم میتوان به ان اضافه كرد و
ليكن فعلا چون اين شرايط مطرح شده ما آنرا قبول داريم. بايد بر
روی اين شرايط ايستاد كه اگر چنين شرايطی تامين نشد تبعا
انتخابات انتخاب مردمی نخواهد بود.
اما در ذيل اين انتخابابات حوادث ديگری هم دارد اتفاق میافتند
كه مهمترين آنها مساله روابط خارجی ماست يا به عبارت ديگر
مساله خطر جنگ. نمیدانم حاكميت ما میخواهد قهرمان باشه يا...
به هر حال كاری میكند كه طرف امريكايی را تحريك كند به
دخالت نظامی يا دخالت زورمدارانه. ما در ماهيت دولت امريكا
هيچ حرفی نداريم. علیالخصوص اين جناحی كه امروز در امريكا
حاكماند و به نام نئوكانها شناخته میشوند. اينها مردمانی
متجاوز، فاشيست ، قدرت طلب و جنگ طلباند اگر كتاب رويای برتری
امريكا (اثرجورج سورس، ترجمه آقای مهندس ميثمی) را مطالعه
بفرماييد میبينيد كه امريكا امروزه در خط امپراتوری شدن است،
مانند امپراتوری روم و ايران. ما از اهداف امريكا نسبت به
خودمان باخبريم و هيچگونه رضايت و طرفداری از آن اهداف نداريم.
بنابراين اين نسبت را به ما ندهند كه اگر میگوييم «جنگ نه»،
يعنی طرفدار امريكاييم و يا امريكا را تاييد میكنيم. فعلا اين
جناحی كه در امريكا حاكم شده دنبال جنگ است برای اينكه
امپراتوری خودش را تضمين و تسجيل كند لذا ما هر حرفی میزنيم
از اين منظر نيست كه بخواهيم از او طرفداری كنيم. اما مساله
اين است كه در برابر يك قدرت حاكمه جهانی، اين جهان است كه
بايد صف بكشد. يك ملت يا يك كشور توان آن را ندارد كه به
تنهايی با آن قدرت درگير شود. در فرهنگ اسلامی ما مبارزه با
ظلم و ستم بسيار مطرح است و به ما توصيه میشود. ولی خداوند در
قران میفرمايد كه در جنگ با مشركين و ستمگران يك نسبت معقول
بايد برقرار بشود تا بتوان به جنگ پرداخت و گرنه مبارزه تنها
جنگ نيست. مبارزه راههای ديگری هم دارد
«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مأتين...»
يعنی اگر بيست نفر آدمهای صبور و فداكار داشتهباشيد
میتوانيد بر دويست تن از مشركان غلبه كنيد. اما بيشتر از آن
ديگر وعده داده نشدهاست.
در اين حالت كه نسبت نيروهای ما نسبت به دشمن بسيار پايين است
مبارزه با ظلم و استعمار يا امپرياليسم را بايد ازطرق ديگر
ادامه داد. دراين كه اهداف دولت امريكا نسبت به كشورما اهداف
امپرياليستی میباشد ترديدی وجود ندارد. اما بنده از قديم نيز
گفته ام : امپرياليسم امروزه در جهان يك واقعيت است و
امپرياليسم پذيری هم واقعيت ديگر. میشود در كشوری رجال دولت
مردان و حتی مردمش آنچنان وابسته خودباخته اسير و تسليم خارجی
باشند كه نوعی امپرياليسم پذيری بر آنان حاكم شده باشد. يك
وقت هم ممكن است با زياده رویها ادعاها و شعارهای تند و نپخته
امپرياليسم را تحريك به دخالت نمايند. اين نيز نوع ديگر
امپرياليسم پذيری است .
بنا بر اين ما بايد در روابط خارجی خود اين مسيله را در نظر
داشته باشيم كه ما در عين آن كه بااستعمار و امپرياليسم نه
تنها حالا كه ازصد سال پيش كه جنبش بيداری و آزادی مردم آغاز
شده است مبارزه داشته ايم و مبارزه با استعمار وجهی ازحركت و
جنبش ملی ما بوده است با اين احوال اين مبارزه بايد در شرايطی
تعريف شودكه ما داريم و بايد در حد توان ما باشد.
آيا اين كه حاكميت ما میخواهد اين مبارزه را تبديل به جنگ
نمايد به مصلحت ماست؟ و آيا با منافع ملی ما همخوانی دارد؟
همين شرايط خصومت آميزی كه فعلا ميان ايران و امريكا حاكم است
اگر شكافته شود و پشت پرده آن تحليل گردد ديده میشود تا چه
حدمصالح و منافع كل ملت يا وطن ما را به خطر انداخته است. اين
روشهايی كه ما به كار میبريم ناسزا میگوييم شعار میدهيم و
هرگز به فكر محكم ساختن پشت بند كار خود هم نمی باشيم چه
نتايجی داشته است؟
هم اكنون كشور ما از سه طرف يا حتی چهار طرف در محاصره قرار
گرفته است. آسيای ميانه پس ازفروپاشی شوروی بهترين دوست ما
بود. كسانی كه در گذشته به كشورهای تازه استقلال يافته آسيای
ميانه سفر كرده بودند میگفتند آنها راه خود را به سوی ايران
تازه گشوده میديدند و هنگامی كه ما ايرانیها را میديدند
گويی برادران خواهران و مادران خود را میبينند و زن و مرد و
پير و جوان آنها با گريه آغوش خود را برای ما میگشودند. ولی
امروز بازارشان به روی ما بسته است. برنج از پاكستان به آسيای
ميانه میرود ولی از مازندران و گيلان ما نمیرود. مركبات از
پاكستان و لبنان میرود ولی از مازندران ما نمیرود. چراكه ما
به خاطر سياستهای مبارزه گونه مان درانزوا قرار گرفتهايم و
با تهديد يا تطميع آمريكا
همسايگان ما هم ما را محاصره كردهاند.
از طرف جنوب هم كه خود در معرض تهديد قرار داريم. اگر ما
بخواهيم حالت جنگ وخصومت را دامن زده و تحريك وتهديد نماييم و
در بوق تبليغات بدميم، زيانكار اصلی ما خواهيم بود. چرا كه
نسبت قدرت وتوان اقتصادی ، سياسی و نظامی طرف مقابل ما خيلی
بيش از بيست برابر و حتی صد برابر است. پس مصلحت ملی ما نيست
كه با ابراز خصومت آشكار، جنگ را به داخل كشور خود بكشانيم.
اين جنگ ممكن است به صورت نظامی باشد كه هنوز پيش نيامده است و
نيروهای خارجی فعلا در كشور ما وارد نشده اند در حالی كه با
اين پيشرفتهای فنی و تكنولوژيك شايد نيازی نباشد كه حتی يك
نفر سرباز هم در كشور ما پياده كنند. شايد آمريكا يك "نظامی"
هم به ايران نياورد كه مانند عراق پايش در باطلاق گير كند.
ممكن است با
موشكهای هدايت شونده خود مراكز استراتژيك ما، نه تنها مراكز
اتمی كه مورد ادعای آنهاست بلكه مراكز نفتی، توليدی، پتروشيمی
و....را بزند.
و اينها همه منافع و سرمايههای ملی ماست كه ازبين خواهدرفت.البته
حاكمان ما كه به اين جنگ نابرابر تحريك میكنند، شخصا از اين
بابت ضرری نمی كنند. اگر قرار شود حتی برای دو هفته تنگه
هرمز بسته باشد و نفت ما صادر نشود، با برنامهای كه تا كنون
داشته ايم و كشوری كه تا گلو به درآمد نفت وابسته شده است ، چه
پيش میآيد؟ متاسفانه تاكنون مبلغ ٢١ ميليارد دلار ذخاير
ارزی كه بايد به سرمايه گذاری برای توسعه صنعتی اختصاص
میيافت، درعرض يك ساله اخير يعنی پيش از فروردين سال ١٣٨٣ تا
كنون خرج شد و تمام شد. حال كشوری كه تا اين اندازه به
درآمدهای نفتی وابسته شده است اگر
دو هفته تنگه هرمز
بسته شود، چه میخواهد بكند؟ البته هيچيك از
حاكمان ما كه بحمدالله از انواع قدرتهای مادی برخوردارند
زيانی نمی بينند
اما اين طبقات متوسط و محروم مردم اند كه گرسنگی خواهند كشيد؛
كودكان ، نوجوانان يا پيران مردمند كه از دارو و درمان هم
محروم خواهند شد. بنگريد كه در ١٥ سال گذشته پس از حوادث سال
١٩٩٠ بر سر مردم عراق چه آمد ، همان برسر ما نيز احتمالا خواهد
آمد. بنابراين طرف ما درجنگ زيان آشكاری نمی بيند ليكن سياست
جنگی را ادامه دادن ، اين فوايد را برای ما خواهدداشت.
مطلب ديگری كه وجود دارد و بسيار مهم است ولی متاسفانه هيچگاه
در رسانهها منعكس نمی شود، نه راديو و تلويزيون سخنی از آن به
ميان میآورند ونه در روزنامهها گفته میشود ومن بسيار تعجب
میكنم، مساله فشارهای اقتصادی است كه در اثر تنشهای موجود
برما وارد میشود.
به عنوان مثال در باره همين
فرودگاه امام خمينی
كه داستان آن را از دو سال پيش شنيده ايد و میدانيد، وزير
محترم اطلاعات صحبتهايی كردند به اين مضمون: شركت تركيهای به
نام "ترك سل" در مورد كارهای فنی و اطلاعاتی كه بايد در
فرودگاه انجام شود و دولت ايران در مناقصه بين المللی آن را
مطرح كرده بود و همچنين برای ساختن يك هتل پنج ستاره، قيمت
١٦٠
ميليون دلار و مدت دو ساله را پيشنهاد داده بود. اما آقايان و
فرماندهان اجازه ندادند. دراين مناقصه پيشتهاددهنده بعدی
فرانسه بود. فرانسه پيشنهاد
٦٥٠
ميليون دلار را در زمان شش سال داده است. و اين تفاوت عظيمی
است! غرب دارد اينگونه با ما معامله میكند. خوشبختانه اين سخن
را آقای وزير اطلاعات گفتند و من در اينجا به عنوان سند
خدمتتان ارايه میدهم؛
ولی بنده خود شاهد مناقصههای بين المللی ديگری بوده ام كه
اينبیانصافی را بيشتر آشكار مینمايد. مثلا دولت آلمان
برای طرح كربنات دو سود رشت ٢٤٠ ميليون دلار قيمت داد. فرانسه
٢٧٠ ميليون دلار قيمت داد و چين آن را به ٨٠ ميليون دلار متعهد
شد. درحالی كه پيشنهاددهنده چينی رآكتور اصلی شيميايی داخل
اين طرح را ازهمان پيشنهاددهنده آلمانی خريداری میكند. و
مزايای ديگر و مركز نيروگاه را هم افزون بر آن دارد، با اين
حال به ما به قيمت ٨٠ ميليون دلار میدهد؛ ان وقت آلمان خود به
قيمت ٢٤٠ ميليون دلار حساب میكند!
اين به معنی آن است كه معاملاتی كه امروزه غرب، آلمان،
فرانسه، انگلستان، ايتاليا، ويا ژاپن باما میكنند، اين جوری
است. يعنی چهار، دو، سه و حتی پنج برابرقيمت واقعی بين المللی
با ما حساب میكنند. در حقيقت
ما از اين طريق داريم غارت میشويم.
اين اخبار هيچگاه در
رسانهها
منتشر نمی شود، مگر آن كه كسی از طرق ديگر به اطلاعات خاصی
دسترسی پيدا كند. متاسفانه در اين محاصره اقتصادی كه حتی اجازه
صدور كالای ما را به كشورهای همسايه نيز نمی دهند وخود نيز در
معاملات اينگونهبیانصافانه عمل ميكنند، مرتبا اين خون ما و
سرمايه ماست كه دارد به طرف غرب میرود. بيهوده نيست كه
در آمد فراوان نفت در كشورما بازده بسيار كم
دارد.
درطی اين
بيست و شش سال
پس از انقلاب در حدود
٥٥٠ ميليارد دلار
درآمد نفتی در اين كشور آمده است. بنده اين را بارها در جاهای
مختلف عرض كردهام، حساب كنيم كه اين درآمد بسيار عظيم به كجا
رفته است؟
توسعه و عمران از مصاديق مصرف اين نوع درآمد بايد باشد كه با
مبلغ بسيار كمتر از اين هم میتواند انجام گيرد. شما اگر
ازايران خارج شده، سفری به تركيه، هندوستان يا اردن بنماييد،
در اين سه كشور كه اتفاقا نفتی نيستند و به عكس بايد برای
تامين انرژی و كارخانههای خود، ارز داده و از خارج وارد كنند،
چه توسعهای ايجاد شده است؟ اين كشورها ثروت طبيعی خيلی كم
دارند. اردن واقعا كشور فقيری است. آن وقت نظاره كنيد اينها
از كجا به كجاها رسيده اند؟ و ما با وجود بيش از ٥٢٠ ميليارد
دلار در كجا قرار داريم. البته منكر پيشرفتهايی كه شده نيستم
ولی مبلغ خرج شده بسيار هنگفت است. اين پانصد و بيست ميليارد
به كجا رفته است؟ بخشی از آن حيف و ميل شده است، كه منكر آن
نمی توان شد. ريخت و پاش خرجهایبیحساب و كتاب سؤاستفاده و
عدم مديريت صحيح باعث ازبين رفتن قسمتی از اين درآمد شده است.
ولكن بخش اعظم آن را همين "غرب" از ما گرفته است. طرحی را كه
به ما با قيمتی میدهند به هندوستان يا تركيه يا اردن يا... به
يك سوم يا يك چهارم آن میدهند. ما اكنون تحت اين محاصره
اقتصادی داريم غارت میشويم و خون ما ، سرمايه ملی ما مكيده
میشود، حال حاكمان ما برای ابراز قهرمانی و برای ثبت در تاريخ
وبرای آن كه بگويند حكومت ما در برابر ابرقدرت آمريكا ايستاده
است، شعارهای تند و تيز سر میدهند!
حرف بنده اين است كه مصلحت ملی ما ايجاب میكند كه شرايط و
روابط ما با غرب و به خصوص آمريكا به طرف حد معقولی برود.
منظور از معقول، داشتن روابطی منطقی است. روابطی كه در آن نه
از سوی ما تابعيت و تسليم و نه از سوی آنان حاكميت و تسلط
باشد، آنها نخواهند كه در امور داخلی ما دخالت نمايند يا كار
وسياست ما را بگردانند و يا در روابط اقتصادی تحميلی خود ما را
غارت كنند. ما نيز از اين سو نخواهيم كه جايگاه آنها را در
جهان تخريب كنيم.
ما منكر آن نيستيم كه با امپرياليسم بايد مبارزه كرد. اما
امپرياليسم مفهومی جهانی دارد ، بنا بر اين كل جهان بايد با آن
مبارزه نمايد، نه يك ملت تنها. بار مبارزه با امپرياليسم را ما
به تنهايی نمی توانيم بر دوش كشيم. درخاور ميانه همه كشورهايی
كه ادعای مبارزه با امپرياليسم داشتند، اكنون تغييراتی در
روابط خود داده اند، تنها بار میافتد بر دوش اين ملت مظلوم و
غريب. ما ايمان داريم اگر اين روابط منطقی را با در نظر گرفتن
مصالح ملی ايجادكنيم، امكان و فرصتی هم برای عقب نشاندن
امپرياليسم پيش خواهد آمد.
روزی پيامبر اكرم فرمود: " ان فی دهركم من ربكم نفخات فتعرضوا
بها" يعنی در دنيای شما هرچند گاهی نفخهها و نسيمهايی از
جانب پروردگارتان میوزد، شما خود را در معرض اين نسيمها
قراردهيد. چه خوب است كه ما تشخيص دهيم اين نسيمها كجا و كی
وزيدن میگيرد وبا آن هم آهنگ شويم.برای ملت ما نيز اين
فرصتها پيش آمده است. مثلا در سال١٣٧٧ كه آقای خاتمی به
سازمان ملل سفر كرد، دولت دمكرات سابق آمريكا ، دولت كلينتون
حاضر شد و توسط وزارت خارجه اعلام نمود كه كودتای ٢٨ مرداد كه
ازسوی آمريكا در ايران انجام شد، اشتباه بود و ما (دولت
آمريكا) با اين عملكرد غلط دمكراسی را در ايران كشتيم و زير
خاك برديم. در واقع هم اعلام كردند كه آمريكا اين كودتا را
انجام داده وهم اظهار پشيمانی نمودند. اين فرصت بسيار مهم
میتوانست بابی برای تعديل روابط ميان ما باشد. ولی از تهران،
آقای خاتمی حتی اجازه نيافت كه با كلينتون در ميهمانی شام كوفی
عنان ديداركند چه رسد به مذاكره وگفتگو! مدتی پيش نيز بيل
كلينتون مصاحبه مفصلی بابیبی سی انجام داد، از جمله به اين
مساله نيز اشاره كرد و گفت ما اعلام پشيمانی از كودتای سال
١٩٥٣ در ايران نموده ايم. آيا اين شرايط كه در آن روز پيش آمد
يكی از آن نسيمهای الهی نبود كه با هزينههای بسيار كم تری از
آنچه امروز بر ما تحميل میكنند، میتوانستيم روابط متعادلی را
با دنيا ترسيم كنيم؟ امروز آنها از ما میخواهند همه تاسيسات
اتمی را كه تا كنون چند ميليارد دلار هزينه آن شده است، ازبين
ببريم يا ازبين ببرند! آنها دارند هزينه هنگفتی را بر ما تحميل
میكنند. واقعا دنيا دارد به ما زور میگويد. ولكن خودمان
كرديم و بر سر خود آورديم. شرايط سهل و آسانی پيش آمد، قدرش
ندانستيم و در معرض آن قرار نگرفتيم. هر كه گريزد ز خراجات شام
باركش غول بيابان شود. حالاگير نيوكانها افتاده ايم كه وحشی
اند و میخواهند هست و نيست ما را ببرند.
ما منكر تجاوز طلبی و امپرياليسم آمريكا نيستيم ولی اشتباهات
ما هست كه هزينههای بسيار بالاتری را در اين مقابله نابرابر
بر ما تحميل كرده است. امروز غيبت آمريكا در روابط مستقيم
اقتصادی ما موجب شده است كه غرب و ژاپن بازار را برای خود خالی
بيابند و بنابر اين در اين بازار خالی از رقيب خيلی ترك تازی
نمايند. وقتی در يك بازار خريداری مجبور باشد كه ازيك يا دو
فروشنده معين جنس خريداری كند طبعا آن يك يا دو فروشنده او را
میچاپند.
امروز دربرابر انتخابات و مشاركت مردم در انتخاب رييس جمهوری،
اين سؤال اساسی مطرح است كه آيا اين فردی كه منتخب مردم و آراء
مردم میخواهد بشود ، قدرت بازتاب رای مردم و مصالح مردم را در
روابط بين المللی خواهد داشت؟
جايگاه واقعی او چيست؟
درتصميم گيریها چه نقشی دارد؟ درپی گيری اجرای قانون اساسی در
داخل و پيشگيری از سياستهايی كه امنيت و مصالح مارا در منطقه
و جهان به خطر میاندازد، تاچه اندازه دستانش باز است؟
حاكمان ما اگر امروز برای مصرف داخلی و يا برای ابراز قهرمانی
در برابر ابر قدرت آمريكا بر كوس جنگ مینوازند بايد بدانند كه
آتش جنگ را افروختن و دامن زدن به خصومت با آمريكا در هيچ
زمينهای به نفع مردم نيست. فكر نكنيم آنها نظاميان خود را
اينجا میآورند كه رزمندگان ما در برابرآنان لباس رزم بپوشند
يا نپوشند. فرقی به حال او نمی كند. او از دور میزند و بعيد
نيست ازدور
تاسيسات مارا بزند. اين همه هزينه بدون هيچ فايدهای برای
مردم؟ بيهوده بهانه به دست آنان ندهيم. |