ابطحی ـ از اين كه ميبينم وبلاگنويسی دارد رشد ميكند خيلی
خوشحالم. آخرين آن
وبلاگ، نه سايت دكتر معين كانديدای رياست جمهوری است.
گرچه ادبيات آن هنوز خيلی رسمی است و بايد دكتر معين سعی كند
كه وبلاگيتر بنويسد ولی اصل كار مهم است. به عقيدهی من بايد
دكتر معين قول بدهد بعد از رياست جمهوری هم هفتهای يكبار هم
شده وبلاگ بنويسد. يعنی ميشود رئيسجمهور آينده جزء وبلاگ
نويسها باشد؟ و بتواند حرف شما را بخواند و برايش پاسخ عملی
پيدا كند؟.
وبلاگ دكتر معين را بهانه كردم تا بگويم: مهمترين مشكلی كه من
بارها به آن اشاره كردهام اين است كه، افراد حاكم اصلاً
حرف نسل جوان و نخبههای آنان
كه عمدتاً در مجموعهی وبلاگ دارها هستند را نمی فهمد. قدم اول
برای حل هر مشكلی فهميدن درد است. آقای دكتر معين كه خودش پزشك
است اگر از قانون پزشكی هم بخواهد استفاده كند، تا مرض را
نفهمد، نمی تواند نسخه بنويسد. كاری كه الان خيلی رايج است.
مرتب نسخه نوشته میشود، بيآنكه درد شناخته گردد.
ديروز داشتم با يكی از وبلاگ نويسان نامدار كه مشكلاتی برايش
پيش آمده صحبت میكردم. حرف توی حرف آمد، ياد روزهايی كه تازه
وبلاگ مینوشتم افتادم كه اصلاً نميشد در محافل رسمی از اين
كه وبلاگ دارم حرف بزنم. خودم هم سعی ميكردم بيشتر بگويم سايت
دارم تا وبلاگ. ولی امروز حتی كانديدای رئيسجمهوری كه ميداند
اصليترين بخش جامعه جوانان هستند و رسانهی آنان نيز به
اينترنت تبديل شده، بايد وبلاگ بنويسد تا بتواند با اين نسل
همسخن شود.
اين را قبل از هر چيز دليل موفقيت وبلاگنويسان ايرانی ميدانم
كه همه سختيها را تحمل كردند و در ميانهی راه متوقف نشدند،
كسانی هم كه به هر دليل در ميانهی راه متوقف شدند بايد مورد
حمايت و تشويق ديگران قرار بگيرند تا دوباره آغاز كنند. |