"مسيح علی نژاد" ديروز نه در نقش روزنامه نگار، بلكه در نقش يك
تماشاچی مجلس فرمايشی هفتم رفت و در تريبون تماشاچیها نشست.
نمايندگانی كه فيش عيدی و حق العمل كاری ميليونی را با شعارهای
توسعه اقتصادی و بيهودگی توسعه سياسی نقد كرده و در جيبشان
گذاشته بودند، تا چشمشان به علی نژاد در تريبون تماشاچیها
افتاد شروع كردند به هو كردن او. همان نمايندگانی كه طرح ممنوع
المجلس كردن علی نژاد را تهيه كرده بودند و اگر مستندات خبر
علی نژاد( فيش بانكی) در مطبوعات منتشر نشده بود، او را به
همانجائی میبردند كه فرشته قاضی را بردند.
يادداشت كوتاهی را كه در زير میخوانيد مسيح علی نژاد نوشته
است:
« بازهم تكرار میكنم: اينجا مجلس هفتم است، مجلسی كه قرار بود
پرهيز از تنش و پرداختن به مشكلات اساسی ملت سرآمد همه
برنامههايش باشد. اما از همان روز افتتاحيه كه به وزير كشور
در مقابل رئيس جمهوری خنديدند و او را «هو» كردند، از همان
روزهايی كه برای يك سفر ساده به مشهد هياهويی به راه انداختند
و خودشان را هو كردند، از همان روزی كه برای يك مزايده بیارزش
زبالههای هواپيمايی همكار ديگر خود، كه از قضا همانديش و هم
فراكسيونیشان نيز بوده است را رسوا ساخته و هو كردند، از همان
روزی كه به جای برخورد با نمايندهای كه مشت تهديد به خبرنگار
نشان داده، خبرنگار را هو كردند بايد در میيافتم كه امروز اگر
مهر اخراج از خانه ملت بر پيشانیام نشاندند ديگر انتظار
مهماننوازی و حرمتنگهداشتن از صاحبان موقت اين خانه خطاست.
وقتی آقای پوراستاد نوشت كه مسيح علینژاد سرنترس دارد، برخودم
باليدم نه باليدن برای سر نترسم بلكه باليدنی برای اينكه: من
خوب ياد گرفتهام ترسها، دلتنگیها و خستگیهايم را هرگز از
خلوت و خلسه فراتر نيارم و درست زمانی كه از تريبون مجلس دزد،
عشوهگر، بینزاكت و دماسنج معيوب خطابم میكنند تا بناگوش
بخندم و سرم را برگردن از مو باريكترم فراز كنم تا مبادا...
مسيح علینژادم، نه دزد، نه طناز، نه بینزاكت و نه معيوب. |