ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پيوندهای پيک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

قطعه 33- قمر- حجاب- رفراندوم
مارپيچ‌های ممنوعه يك همايش زنانه
                                                   نوشين كشاورزنيا

 
 
 
 
 

از نخستين باری كه جرقه برگزاری علنی روز جهانی زن در شهر كتاب زده شد 6 سال می‌گذرد. انگار همان جرقه كافی بود تا آتش فروزانی را بوجود بيآورد. آتشی كه به اين سادگی‌ها مهار نمی شود و دامنه آن به همه دانشگاه‌ها و شهرستان‌ها كشيده شده است.
وقتی بچه‌های مركز فرهنگی زنان در خانه هنرمندان مراسم هشت مارس سال 1379 را برگزار می‌كردند، ما هم در دانشكده علوم اجتماعی علامه طباطبايی نمايشگاه كوچكی از كتاب‌های زنان را براه انداختيم. از آن روز تا بحال برگزاری نمايشگاه كتاب جزء برنامه‌های ثابت 8 مارس دانشكده شده، اما امسال از مدت‌ها پيش تصميم گرفتيم علاوه بر كتاب، نمايشگاه عكسی را هم داير كنيم. بعد از چانه زنی‌های بسيار با بچه‌ها همه متفق القول شديم كه تعدادی از زنان برجسته را كه در جنبش ما نقش داشته اند معرفی كنيم. اينها زنانی بودند كه علی رغم شرايط سخت روزگارشان از اندرونی‌ها بيرون آمدند مدرسه ساختند، انجمن تاسيس كردند، كتاب و نشريه منتشر كردند و در همه آنها حقوق ضايع شده خود را طلب كردند. حق رای، حق آموزش و بالاتر از آن اين حق را كه به آنها به چشم يك انسان نگاه شود.

مطمئن بودم كه بسياری از دختران و پسران هم دانشگاهی من از وجود اين زنان خبر نداشتند. همچنان كه خود من با بسياری از آنها فقط چند سال پيش و در سالنامه زنان آشنا شده بودم. با شوق و ذوق فراوان شروع به جمع آوری عكس‌ها كرديم. گروه كوچك اما پرشور ما كه از دانشجويان و علاقمندان به مطالعات زنان تشكيل شده بود ساعت‌ها وقت صرف كرد تا درباره نحوه ارائه عكس‌ها و برگزاری نمايشگاه به نتيجه مشترك برسد.
بالاخره تصميم گرفتيم كه عكس‌ها را در حياط دانشكده نزديك ميز كتاب با گيره به طنابی وصل كنيم تا در محل ديد و گذر بچه‌ها باشد. علاوه بر عكس‌ها فيلم مستندی درباره 8 مارس و تعداد زيادی شعار تهيه كرديم و تصميم گرفتيم چند تا از پارتيشن‌هايی كه غذاخوری دختران و پسران را از هم جدا می‌كرد را به حياط بيآوريم و با نوشتن بر روی آنها تفكيك جنسيتی فضای دانشگاه را نقد كنيم. اين مساله ای بود كه از سال گذشته فكر ما را به خود مشغول كرده بود و با برگزاری جلساتی در خوابگاه و دانشگاه زمينه مناسبی برای طرح آن فراهم كرده بوديم . علاوه بر اين، در همان حياط پاتوق زنانه ای تشكيل دهيم و بحث دوستانه ای در باره فمينيسم و ضرورت حركت مستقل زنان داشته باشيم. اينها برنامه‌هايی بود كه ما برای 8 مارس امسال ترتيب داده بوديم.

صبح روز 17 اسفند با شوق و ذوق و البته اضطراب برگزاری برنامه با انبوهی از عكس، طرح و شعار به دانشكده رفتيم. مشغول بر پا كردن نمايشگاه عكس بوديم كه از طرف رئيس دانشكده احضار شديم، دو نفر از بچه‌ها به سراغ رئيس رفتند و بقيه ما در حاليكه سعی می‌كرديم با لبخند‌های ساختگی اضطرابمان را پنهان كنيم زير لب زمزمه می‌كرديم كه ما برای برنامه مجوز گرفته ايم، چيز خاصی نيست، حتما اطلاع ندارند ... چند دقيقه بعد وقتی سونيا و ميترا با چهره‌های برافروخته و عصبانی برگشتند فهميديم همان‌ها كه مجوز می‌دهند به سادگی هم می‌توانند مجوزها را لغو كنند و البته اين اولين بار نيست كه چنين اتفاقی می‌افتد! اما نبايد تسليم می‌شديم. ما بايد تمام سعی خود را می‌كرديم. مدت‌ها برای برگزاری برنامه زحمت كشيده بوديم، مگر می‌شد كه به همين راحتی ميدان را خالی كنيم. اين بار با مادر بزرگ‌هايمان كه از روی صفحه‌های مقوا به ما چشم دوخته بودند به سراغ رئيس رفتيم. گفتيم اين زن‌ها بخش كوچكی از تاريخ گسترده اما فراموش شده ما زن‌ها هستند، فقط می‌خواهيم آنها را به بچه‌ها معرفی كنيم. آقای رئيس فرمودند دوستان شما در كانون آفتاب كاران دو روز قبل از حسن نيت ما سوء استفاده كردند. در برگزاری مراسم 8 مارس از حجاب اجباری و رفراندوم صحبت كرده اند، فيلم مستند قطعه 33 را نشان داده اند و چه‌ها كه نكرده اند!! پس مجوز شما هم لغو می‌شود چون اين زن‌ها هم‌بی‌حجابند و مروج نگرش خاصی هستند. چرا اينجا عكس يك زن مسلمان پيدا نمی شود؟ جواب داديم كه اينها هم مسلمانند. گفتند خودتان را به آن راه نزنيد شما می‌دانيد منظور من چيست . يكی از بچه‌ها سوال بجايی كرد؛ كه آقای دكتر شما لطفا يك چند تا از آن زن‌هايی كه فكر می‌كنيد كه جايشان اينجا خالی است معرفی كنيد تا ما عكس آنها را بزنيم. آقای رئيس چند دقيقه به ذهن مباركشان فشار آوردند. بعد فرمودند آهان همان بانوی مجتهده كه در اصفهان بود. گفتم متاسفانه ايشان عكس نداشتند. گفت بالاخره هست بايد بگرديد شما عينك تيره ای به چشم زديد و چيزی نمی بينيد. اصلا روز زن در مملكت ما روز ديگری است، خودتان كه می‌دانيد. من فكر كردم البته كه روز ديگری است. اصلا ما جزء جهان نيستيم و وقايع جهانی به ما ربطی ندارد .

عكس‌ها يكی يكی از منظر آقای رئيس گذشتند. هر كدام را نگاه می‌كردند سری هم به علامت افسوس تكان می‌دادند. شمس عظمی ارغون، صديقه دولت آبادی، طوبی آزموده، راضيه شعبانی و بالاخره رسيدند به قمر الملوك وزيری .

- اين اينجا چی كار می‌كند؟

- هنرمند است آقای دكتر، هنر آواز داشتند ...

هنوز حرفم تمام نشده بود كه آقای رئيس از زبان درازی من ناراحت شدند و با لحن كنايه آميزی فرياد زدند « خانم شما می‌دانيد كه ايشان هنر‌های ديگری هم داشتند يا از آنها‌بی‌خبريد؟!»

مثل اينكه پتكی بر سر من فرود آمده باشد. می‌خواستم بگويم بله آقای رئيس خبر دارم كه چطور زندگی اش را وقف نيازمندان كرده بود، كه چطور در فقر و تهيدستی مرد. اما نمی توانستم بگويم. اول اينكه انتظار نداشتم آقای رئيس كه به روشنفكری، اصلاح طلبی و چه می‌دانم اهل فرهنگ بودن معروف هستند چنين جمله ای بر زبان بياورند و دوم اينكه با اين زبان درازی كار را خراب تر می‌كردم .

به هر ترتيب با چانه زنی‌های بچه‌ها كه الحق استعداد و توانايی خاصی می‌خواهد، تصميم گرفته شد كه چند تا از عكس‌ها حذف شود و بقيه را هم محجبه نشان داديم تا گزك به دست گروهی ندهيم و از به گناه افتادن بعضی‌ها جلوگيری كنيم . به دور هر كدام از عكس‌ها يك قاب كاغذی درست كرديم، حالا صديقه دولت آبادی هم شبيه ما شده بود؛ چرا كه همه مقنعه به سر داشتيم. بعضی از شعارها را حذف كرديم. از نقد تفكيك جنسيتی فضای دانشكده و نمايش فيلم 8 مارس صرفنظر كرديم. موسيقی آرام و خواب آوری پخش كرديم و به اين ترتيب 8 مارس جرح و تعديل شده ما در دانشكده علوم اجتماعی به همت و بزرگواری جناب رئيس برگزار شد. 8 مارسی كه در حد خود بازتاب خوبی داشت و باعث شد بچه‌ها در حياط دانشكده درباره شعارها زنان و مسايل آنها بحث كنند و عده ای هم با كنجكاوی كاغذهای دور عكس‌ها را بلند كنند و بدين ترتيب جو سنگين سانسور را به سخره بگيرند.

نمايشگاه عكس را در حالی برگزار كرديم كه عكس قمر را از مجموعه عكس‌ها حذف كرديم. از قمر و بقيه زنانی كه تصويرشان دستكاری شده بود احساس شرم می‌كردم. به ياد دربان در ورودی منشی آقای رييس و استاد دانشگاهی افتادم كه در همان ساعات ورود اوليه مان و قبل از هر حرف و سخنی از حجاب و پوششمان ايراد گرفته بودند. با اين اوصاف فكر كردم كه نه فقط قمر بلكه همه اين زنان هنرمند بوده اند، زيرا كه با برخوردهای چند برابر تندتر از برخوردهايی كه امروز با ما شده بود، كارهای بزرگی انجام دادند . امروز خيلی‌ها هرچند روشنفكر و اهل فرهنگ در مسند سياست بازی‌های مردانه قدرت نشسته اند و چشمشان را بر اين كارها بسته اند و تنها ظاهر و زندگی خصوصی آنها را حلاجی می‌كنند. آن هم با معيارهای تعريف شده و تنگ نظرانه خودشان. با تمام اين وجود بايد بگويم كه آقای رئيس از شما سپاسگزاريم ! نه فقط برای اينكه شما رئيس خوب و ميانه رويی هستيد، بلكه به اين خاطر كه اجازه داديد برنامه ما هر چند جرح و تعديل شده برگزار شود. نه فقط برای اينكه چشم من و دوستانم را بر روی حقيقتی ديگر باز كرديد، برای اينكه اين بار با تمام وجودمان اين واقعيت را لمس كرديم كه بسياری از مردان روشنفكر جامعه ما هر بار كه می‌خواهند زنان را حذف كنند به زندگی خصوصی و ظاهر آنها خرده می‌گيرند. اين هيچ ربطی به قانون حجاب اجباری و محدوديت‌هايی كه شما در مقام رئيس يك دانشكده جامعه اسلامی داريد ندارد. جمله شما درباره قمر نظر واقعی شماست، نظری كه در جمعی سه چهار نفره از دانشجويان‌بی‌قدرت شما، از سر غيظ و غيرتی مردانه ادا شد!