گزارشهای رسيده حكايت از آغاز دور جديدی از فعاليتهای سياسی
و حضور احزاب نوين در افغانستان دارد. همزمان با مذاكراتی كه
با يكی از معاونان شورای حكومتی طالبان صورت گرفته تا بخشی از
طالبان در قالب يك حزب سياسی درافغانستان عمل كنند، تعدادی از
كانديداها و فعالان انتخابات رياست جمهوری در افغانستان نيز
جرگه ای را با هدف يك ائتلاف سياسی تشكيل داده و به تفاهمهائی
نيز دراين زمينه رسيده اند. مشهورترين چهره دراين ائتلاف "يونس
قانونی» است كه درگذشته دارای گرايشهای مائوئيستی بوده و با
تنظيمهای اسلامی افغانستان در پيشآور پاكستان، در دوران حكومت
دمكراتيك خلق در افغانستان فعاليت داشت. وی پس از حامدكرزای
بيشترين رای را در انتخابات اخير رياست جمهوری بدست آورد. چند
حزب سياسی نوين در ائتلاف جديدی كه رهبری آن را يونس قانونی
عهده دار شده حضور دارند و خود را آماده انتخابات پارلمانی
آينده درافغانستان میكنند.
همزمان با اين فعاليتها، يك گروهبندی نوين سياسی متمايل به چپ
به رهبری ژنرال سابق افغانستان "علومی» از دو سال پيش
درافغانستان دست به فعاليت زده و برخی كادرهای دولت سابق و
دمكراتيك افغانستان (بويژه دوران رياست جمهوری دكتر نجيب الله)
با وی همكاری دارند.
بموجب آخرين اخبار دريافتی، اخيرا جرگه ديگری با حضور صدها تن
از كادرها و فعالان حزب دمكراتيك خلق سابق افغانستان ( به شمول
دو جناح پرچم و خلق) در كابل تشكيل شده و مقدمات اعلام حضور
علنی و قانونی حزب نوين "جنبش نوين ملی» را فراهم ساخته است.
براساس همين گزارشها، گفته میشود، قرار است بزودی چند چهره
معروف و شناخته شده دولت دمكراتيك خلق افغانستان وارد كابل
شوند و حزب "جنبش نوين ملی افغانستان" رسما فعاليت خود را آغاز
كند. در جمع كسانی كه دراين ارتباط نام برده میشود، سلطانعلی
كشمند قرار دارد كه سالها صدراعظم افغانستان بود و از چهرههای
ملی اين كشور محسوب میشود. وی بدنبال يك سوء قصد برای درمان
جراحی عازم انگلستان شد و پس از سلطه طالبان بر افغانستان
اجبارا دراين كشور ماند. از او بعنوان يكی از با تجربه ترين و
كاردان ترين رجال سياسی افغانستان ياد میشود. وی اخيرا علاوه
بر يك كتاب دو جلدی مشروح در باره تاريخ معاصر افغانستان و
دوران حكومت دمكراتيك دراين كشور، در مصاحبههايی شركت كرده و
طرح اوليه جنبش نوين ملی افغانستان را منتشر ساخت. همين طرح
اكنون به كارپايه حزب جديد چپ افغانستان تبديل شده است.
سلطانعلی كشمند بسيار واقع بينانه تحوادث منجر به حضور ارتش
اتحاد شوروی در افغانستان، اجبارهای اين حضور و عوارض آن را بر
شمرده است.
بدين ترتيب، عقب افتادن انتخابات پارلمانی در افغانستان عملا
فرصتی را فراهم ساخته تا احزاب جديد و حتی بقايای احزاب قديمی
اين كشور با نامهای جديد در صحنه سياسی افغانستان حضور يابند
و خود را آماده حضور در انتخابات آينده پارلمانی اين كشور
كنند.
از ابتدای سقوط دولت طالبان، پيوسته بحث بر سر آن بوده است كه
بدون بهره گيری از تجربه نظامی و اجرائی دولت دمكراتيك
افغانستان و كادرهای آن دولت، هيچ دولتی در افغانستان قادر به
حكومت نخواهد بود. اين پيش بينی اكنون جدی تر از گذشته به تحقق
خود نزديك میشود و پارلمان آينده افغانستان ميتواند، پارلمانی
جدی و تاثير گذار در افغانستان شود.
با توجه به آنچه در انتخابات اخير عراق گذشت و تحولاتی كه در
تركيه و جمهوری آذربايجان از آن صحبت میشود، ظاهرا اگر مجلس
ايران در تركيب كنونی باقی بماند و انتخابات آينده رياست
جمهوری نيز جنبه فرمايشی به خود بگيرد و فضای سياسی كشور
همچنان بسته باقی بماند، يگانه كشور منطقه كه از درك اوضاع
منطقه و جهان عقب مانده و زمينه را به ابتكارات امريكائی خواهد
سپرد، ايران و جمهوری اسلامی است. درحاليكه امثال حسنی مبارك
در مصر خود را آماده كناره گيری و پذيرش رای و انتخاب مردم
میكند، بخش مهمی از حاكميت جمهوری اسلامی روز به روز – تحت
عنوان ولايت فقيه- همچنان خود را به نظام سلطنتی و مطلقه نزديك
تر میكند. شايد برخی واقع بينیها كه در مصاحبه اخيرهاشمی
رفسنجانی نيز با جمله " بايد راه حلی برای نظام حزبی و مسئله
ولايت فقيه پيدا كرد" اشاره به همين تضاد و عوارض و عواقب آن
باشد. |