1-
برخی
از جوانان ميگويند مدل اُكرائينی
را ميخواهيم. من
ميگويم اگر مدل اُكرائينی را هم ميخواهيد، اول بايد بياييد
در انتخابات شركت كنيد. اگر نامزدتان را رد كردند، اينجا را
اُكرائين بكنيد، نه اين كه در خانه بنشينيد و بگوييد ما
اُكرائين ميخواهيم بشود. بعضی از دوستان به ما
ميگويند شما بيخودی ميترسيد از جناح راست، افكار عمومی
جهانی و اينترنت و فشار آمريكا و اروپا به گونهای است كه
نميگذارد اينها هيچ كار خلافی بكنند، من پاسخم اين است كه
آقا! ميشود همهی اينها را جمع
كرد و بسيج كرد كه فشار
بياورند به اين اقتدارگراها كه ما فعلاً يك انتخابات آزاد
برگزار كنيم، بقيهاش پيشكش.
2-
من به بعضی از دوستان گفتم
اگر من به جای رهبری بودم
پيام نوروزی را امسال به دعوت از هركسی كه به قانون اساسی
التزام دارد اختصاص ميدادم كه: بياييد ثبت نام كنيد، كشور مال
خودتان است. ملت بيايند حاكم بشوند بر كشورشان، هم ايران نجات
پيدا كند، هم ثبات سياسی ما حفظ شود و هم بتوانيم جايگاه خود
را در منطقه حفظ كنيم و يك الگوی بهتر در جهان ارائه كنيم.
3-
به جای اينكه به
خيابان فكر كنيم بهتر است به صندوق رای فكر كنيم. در
هيجدهم تير جنايتی كه آنها
كردند كافی بود تا خيلی چيزها در اين مملكت اصلاح شود، اما تا دانشجويان به خيابان ريختند، آنها طلبكار شدند.
يعنی كشت و كشتاری راه انداختند كه معلوم نبود كار چه كسی بود
و بعد آمدند و گفتند میخواهيم مملكت را نجات دهيم.
به نظر من اگر دانشجويان يك ماه از
دانشگاه خارج نمی شدند و از دانشجويان دانشگاههای ديگر دعوت
میكردند كه هر روز بروند و از آنجا بازديد كنند و با
مردم ارتباط برقرار میكردند خيلی چيزها تغيير میكرد.
در همانديشی حاميان معين در
شهرستان كرج مصطفی تاج زاده عضو شورای مركزی جبهه مشاركت و
معاون سابق سياسی وزارت كشور به پرسش های حاضران پاسخ داد.
به گزارش "ايرنا" تاج زاده در
پاسخ به اين پرسش كه در صورت حضور دكتر يزدی از جمع ملی مذهبی
ها شما چه موضعی خواهيد گرفت؟ گفت:
ما استقبال ميكنيم. ما در بحث
هايی كه چه خصوصی و چه عمومی
با اين دوستان داشتيم عمده درخواستمان اين بود كه هرچه زودتر
اين دوستان وارد عرصه رقابت انتخاباتی شوند. يعنی مهم اين نيست
كه ما لزوما يك نامزد داشته باشيم، بلكه مهم اين است كه تمام
نيروها وارد صحنه شوند، شرايطشان را مطرح كنند، نامزدشان را،
تيمشان را، مسير برنامهشان را اعلام كنند. چون انتخابات دو
مرحله است. يك مرحله برگزاری انتخاباتاست و كسی كه رأی ميآورد
و يك مرحله هم آنست كه از چند ماه قبل از انتخابات شروع ميشود
كه اهميت اين مرحله به هيچ وجه كمتر از مرحلهی ديگر نيست.
يعنی شما در اين فضا ميتوانيد خيلی از آگاهی ها را به جامعه
بدهيد و خيلی از حرفها را بزنيد، كه كمكم تبديل به فرهنگ
جامعه ميشود. حتی نامزدها را، نامزدهای جناح محافظهكار را يا
اقتدارگر را ميتوانيد به جايی برسانيد كه وعده وعيدهايی تحت
تأثير افكار عمومی بدهند كه به هر حال مجبورند به بخشهايی از
آنها، اگر احيانا به قدرت برسند، وفادار بمانند.
بنابراين ما
گفتيم و به تمام نيروها يادآور شديم كه وظيفهی مليشان ورود
به صحنه است. اگر توانستند ائتلاف كنند، در غير اين صورت
كانديدا معرفی كنند، بعدها ميتوانند به هم نزديكتر بشوند و
ائتلاف بكنند. اين مقدار كه ما از نظرسنجی ها مطلعيم و نظرسنجی
ها نشان ميدهد، اين انتخابات، انتخابات دو مرحلهای است. يعنی
اولين بار است كه انتخابات رياست جمهوری دو
مرحلهای ميشود، مگر اينكه اتفاق ويژهای در اين مدت بيفتد و
شخص خاصی وارد شود، خيلی الان
معلوم نيست كه اين اتفاق بيفتد. بنابراين عليالقاعده انتخابات
دو مرحلهای است، در مرحلهی اول مثل كشورهای فرانسه كه
انتخاباتشان دو مرحلهای است تمام احزاب در مرحلهی اول نامزد
معرفی ميكنند برای انتخابات رياست جمهوری، آن دو نفری كه
بيشترين آراء را كسب كردند، بقيهی احزاب در مرحلهی دوم با
يكی از اين دو نامزد ائتلاف ميكنند. آخرين بار هم انتخابات
2002 بود كه شيراك و رقيبش هم لوين
رهبر فاشيستهای فرانسه رای آوردند. بقيهی احزاب همه
با شيراك متحد شدند. شيراك در مرحلهی اول 19% رأی داشت و در
مرحله دوم 83%. برای اولين بار بعد از جنگ جهانی دوم جای
سوسياليستها را فاشيست ها گرفتند و خيلی سرو صدا شد و كمونيستهای
فرانسه به دليل نگرانی از فاشيستها به شيراك رأی دادند. ببينيد
اين از همان نمونههاست. 213 سال از انقلاب فرانسه ميگذشت، با
وجود اين حزب فاشيست به مرحله دوم انتخابات رسيده بود؛ شما
وضعيت شهرنشينی، تحصيلات، رشد علمی، فرهنگی صنعتی اقتصادی
فرانسه را ميدانيد، اما با اين حال نامزد فاشيستها به
مرحلهی دوم رسيده بود. بنابراين نگران اين موضوع نباشيد كه
اگر تعداد نامزدها زياد باشد محافظهكاران ميتوانند در
مرحلهی اول ببرند چون آنها هيچ چهرهای كه بتواند
50% آراء را به خود اختصاص
دهد ندارند. بنابراين نامزدها ميتوانند با هم رقابت كنند،
منتهی هر كدام در صحنه ماندند بقيه ميتوانند در
مرحلهی دوم از او حمايت
بكنند در مقابل نامزد جناح محافظهكار.
تاج زاده در باره تحريم
انتخابات گفت: تحريم مطرح است منتهی بعد از اينكه حقوق ما را
ضايع كردند. يعنی تفاوت ما با دوستانی كه از ابتدا تحريم
ميكنند اين است كه انتخابات را از اول از دستور كار خارج
ميكنند و چنين فرصت طلايی را كه ميراث مشروطه است تقديم
محافظهكاران ميكنند. خوشبختانه
الان نهضت آزادی نيز به اين نتيجه رسيده است كه
انتخابات مال مردم است، رقيب از انتخابات فراری است، بنابراين
ما بايد به صحنه بياييم، نامزدمان را معرفی كنيم، برنامه
بدهيم، همكارانمان را معرفی كنيم، اگر رد صلاحيت كردند، آنوقت
ما حق داريم بگوييم چون اين انتخابات نمايشی ميشود ما شركت
نميكنيم و گرنه از الان بگوييم چون رد صلاحيت ميكنند،
ميگويند شما از كجا ميدانيد رد صلاحيت ميكنند؟ شما از ترس
مردم شركت نميكنيد، بعد هم نميتوانيم سر و صدا كنيم، دنيا هم
ميگويد ميخواستيد شركت كنيد. حتی در بعضی از جلسات
برخی از جوانان ميگويند
مدل ا،كراينی
را ميخواهيم، من ميگويم
اگر مدل اُكراينی را هم ميخواهيد اول بايد بياييد در انتخابات
شركت كنيد. اگر نامزدتان را رد كردند، اينجا را اُكرائين
بكنيد، نه اين كه در خانه بنشينيد و بگوييد ما اُكرائين
ميخواهيم بشود. يعنی ما بايد يك كارهايی بكنيم چون بعضی از
دوستان به ما ميگويند شما بيخودی ميترسيد از جناح راست،
افكار عمومی جهانی و اينترنت و فشار آمريكا و اروپا به گونهای
است كه نميگذارد اينها هيچ كار خلافی بكنند، من پاسخم اين است
كه آقا ميشود همهی اينها را جمع
كرد و بسيج كرد كه فشار بياورند به اين اقتدارگراها كه ما
فعلاً يك انتخابات آزاد برگزار كنيم، بقيهاش پيشكش؛
امام از يك فرصت استثنايی كه كارتر
فراهم كرد و به رژيم شاه گفت كه حقوق بشر بايد اجرا شود،
استفاده كرده و مردميترين انقلاب بشری دويست سال گذشته را خلق
كرد، نه اينكه بنشيند خانه و بگويد حالا كارتر آمده است و
ميگويد حقوق بشر لابد وضع خوب ميشود، زندانی ها را آزاد
ميكنند، مطبوعات را آزاد ميكنند، احزاب را آزاد ميكنند،
انتخابات را آزاد ميكنند تا كارتر گفت حقوق بشر، امام از اين
فرصت استفاده كرد و ادامه داد و يك انقلاب از اين حقوق بشر
درآورد. بنابراين كسانی كه ميگويند افكار عمومی جهانی آماده
است همه به دنبال انتخابات آزادند، هيچ كس ديكتاتوری را
نميپذيرد و غيره، بسيار خوب، سلمنا؛ پس وارد شويد. يك وقتی
يادتان هست بنيصدر ميگفت روش ما در جنگ مثل خشايارشاه است.
من نميدانم خشايارشاه اينگونه بود يا نه، اما او ميگفت اول
اجازه بدهيد دشمن بيايد وقتی سرزمين را گرفت آنوقت زمينگيرش
ميكنيم. ما ميگفتيم ما فعلاً ميتوانيم اجازه بدهيم دشمن
بيايد ولی بعداً نميدانيم چند سال طول بكشد زمينگيرش كنيم و
بعد بيرونش كنيم و بعد بايد چقدر هزينه بپردازيم تا بيرونش
كنيم، اين مدل اسلاميتر آن انجمن حجتيه است كه ميگويند ظلم
بايد آنقدر زياد شود تا آقا امام زمان ظاهر شود.
ما ميگوييم
ظلم زياد كردن دست ماست اما ظهور آقا
امام زمان دست ما نيست. ممكن است به عمر من و شما وصال
ندهد. ظلم و جور زياد شود ولی آقا قرار نباشد به هر دليل در
اين دوره ظهور كند. ما اگر فكر كنيم يك اتفاقايی قرار است
بعدها بيفتد به اين دليل كه آمريكا خيلی قويتر است و چون
محافظه كاران خيلی ضعيف هستند و چون قرار است نگذارند اينها
نفس بكشند، خوب بسمالله! جهان را بگوييد فشار بياورند و
انتخابات آزاد برگزار شود و ما بدون اينكه هزينهای در اين
مملكت بدهيم به انتخابات آزاد برسيم. اين را از اين مسير
برويم. اما اگر زورمان نرسيد حداقل كاری كه ميتوانيم بكنيم
اين است كه افشا بكنيم، چون اگر اينكار را انجام ندهيم اين
معنا را ميدهد كه آن طرف هر كاری بخواهد انجام دهد، اين طرف
هيچ عكسالعملی نشان نخواهد داد؛ مثلاً اگر رد صلاحيت كنند و
باز هم ما شركت كنيم، خوب رد صلاحيت ميكنند مگر كسانی را كه
مطمئن باشند رأی نميآورند كه هم آبروی ما را ببرند و هم
بگويند اينها در انتخابات شركت كردند و به انتخابات مشروعيت
ببخشند. انتخابات تنها به اين معنی نيست كه تنها كانديدای
مشاركت اگر تأييد شد آزادی كافی است و در عدم حضور وی دموكراسی
حداقلی حاكم نيست
آزادی انتخابات نسبی است.
بنابراين صريح بگويم انتخابات دوم خرداد، انتخابات صددرصد
آزادی نبود. ما در انتخابات دو تا ملاك داريم، يك ملاك اين است
كه عموم جامعه چگونه برداشت ميكنند و چند درصد شركت ميكنند.
ديگر اينكه چقدر امكان رقابت وجود دارد. انتخابات مطلوب از نظر
ما، انتخابات 100% آزاد است.اما حرفمان اين نيست كه اگر نامزد
ما را تأييد كردند انتخابات آزاد است و اگر رد كردند انتخابات
ناآزاد است. اگر رد كردند خوب طبيعتاً ما اعتراض ميكنيم و
انتخابات را نمايشی ميخوانيم در اين قسمت ترديد نداريم، به
خصوص كه نظرسنجی ها نشان ميدهد كه يكی از دونفری كه در دور
اول وارد مرحلهی دوم ميشود با دكتر معين است. معلوم است رد
كردن اين شخص فرق ميكند با نامزدی كه اگر حقش هم ضايع ميشود،
اما در نتيجهی انتخابات مستقيماً تأثير نميگذارد، در آيندهی
سياسی كشور تأثير ميگذارد.
دكتر يزدی اگر بيايد و صلاحيتش
را تأييد كنند بخشی از رأی ما را ميگيرد، يا بخشی از آرايی كه
اگر دكتر يزدی نباشد رأی نميدهند، كسی از راست به يزدی رأی
نميدهد. بنابراين به نفع جناح راست است كه هم صلاحيت دكتر
يزدی را تأييد كند و هم صلاحيت دكتر معين وهم صلاحيت هر كسی را
كه بخواهد در اين چارچوب جلو بيايد.
در عرصه سياست آنچه حرف اول را
ميزند اراده است نه افكار عمومی، افكار عمومی مادامی كه متجلی
نشود هيچ خطری نه برای محافظهكاران و نه برای هيچ مستبدی
ندارد. افكار عمومی اگر يك جا متشكل شود، آن طرف ميترسد و
كوتاه ميآيد. اگر مجموعهی رفتار مردم ايران زمين به گونهای
باشد كه آنها احساس كنند كه اين دارد تبديل به يك نيرو و يك
اراده ميشود، دكتر معين و دكتر يزدی كه چه عرض كنم؛
خارج از كشوريها را هم خودی
فرض ميكنند و صلاحيتشان را تأييد ميكنند.
مثل كاری كه نمايندگان دارند
رد صلاحيتشان كردند و آنها 26 روز تحصن كردند. خوب در سطح
بينالمللی انتخابات آنها را نامشروع جلوه دادند. البته در
مرحلهی اول در سطح افكار عمومی خود ايران و برای ملت ايران.
بنابراين بستگی به من و شما دارد. راههای زيادی وجود دارد كه
اين اراده را ميتوان بروز داد. دوستان هرجا كه هستند چه حزب و
دانشگاه و NGOها و چه جاهای ديگر بايد
بنشينند و فكر كنند كه چگونه ميتوانند اين اراده را بروز دهند كه اين بروز مانع از اين شود
كه اقتدارگراها، تصميم غيرعاقلانهای بگيرند و از انتخابات
آزاد فرار كنند، زيرا واقعاً شرايط ايران شرايط ويژهای است
يعنی هيچ وقت ايران به اندازهی
امروز تحت فشار قرار نداشته است و من نميدانم اينها با
چه محاسبهای ميخواهند به رد صلاحيت دست بزنند به جای اينكه
دعوت كنند از تمام نيروها كه به صحنه بيايند. من به بعضی از
دوستان گفتم اگر من به جای رهبری
بودم پيام نوروزی را امسال به دعوت از هركسی كه به
قانون اساسی التزام دارد، اختصاص ميدادم كه بياييد ثبت نام
كنيد كشور مال خودتان است اين ملت بيايند حاكم بشوند بر
كشورشان، هم ايران نجات پيدا كند هم ثبات سياسی ما حفظ شود و
هم بتوانيم جايگاه خود را در منطقه حفظ كنيم و يك الگوی بهتر
در جهان ارائه كنيم.
الان در اروپا قديميترين كشور
به لحاظ دموكراسی انگلستان است كه انگلستان قانون اساسی ندارد
و حكومتش هم سلطنتی است. اتفاقاً ملكه يا پادشاه رئيس كليسا هم
هست، ولايت مطلقهی فقيه يك جا هست
آن هم انگلستان است چون پادشاه يا ملكه هم رئيس كليساست
و هم رئيس دولت است؛ ولی چقدر در واقعيت نقش دارد. برای اينكه
آنجا احزاب شكل گرفته است؛ آنجا هنوز حق معرفی نخستوزير به
پارلمان با ملكه است. اما انتخابات پارلمانی كه برگزار ميشود،
همه ميگويند فلانی كه دبيركل فلان حزب حاكم است نخستوزير است
زيرا ملكه كسی غير از او را معرفی نميكند چون اگر اين كار را
بكند مجلس فوری رد ميكند و آبروی خودش هم ميرود و سر و صدا
ميشود. تازه ممكن است با يك قيام و قعود نظام سلطنت را
برچينند چون قانون اساسی هم ندارند خيلی راحت ميتواند مجلس
تصويب كند نظام سلطنتی برچيده شود. ولی چه حزب كارگر سركار
باشد و چه محافظهكار به اين سمت نرفتهاند يعنی اين سلطنت،
سلطنت دو قرن پيش نيست. چنانچه امپراتور ژاپن امپراتور صد سال
پيش نيست، يعنی چنان در پايين استحالهی در قدرت صورت گرفته
است كه بدون اينكه بيايند و بگويند نهاد سلطنت را بايد برداريم
به دموكراسی رسيدهاند. از آن طرف تمام كشورهايی كه الان
ديكتاتوری هستند 99% قانون
اساسی مترقی دارند. يعنی اين طور نيست كه قانون اساسی آنها
ديكتاتوری باشد كه ديكتاتوری اعمال ميكنند ولی چون قدرت دارند
و مانعی هم وجود ندارد همين طور جلو ميروند.
قدرت را فقط قدرت مهار ميكند،
نه اخلاق، نه حقوق، نه دست نوشته وحالا اينها كه دست نوشتهی
بشر است اگر خداوند قانون اساسی از عالم غيب هم نازل كند و به
كشورها بدهد. اين كتاب دموكراسی نميآورد. اگر كشوری نيروهايش
متكثر باشد به دموكراسی ميرسد اگر با هم باشند مستبدند و قرآن
هم سرجايش است و آنها هم كار خود را ميكنند. بنابراين بله ما
ميتوانيم با وجود اين نهادهايی كه هستند كه حالا ما خوشبختانه
در ايران تمام نهادهايمان انتخابی است حالا اگر يك انتخابات
نمايشی ميشود آن بحث ديگری است. مثل ملكه انگلستان نيست كه
بعد هم ارث برسد به فرزند ارشدش. وقتی آنها با اين وضع
توانستهاند دموكراسی پيدا كنند، پس ما هم با همين نهادهای
موجود ميتوانيم به شرط آنكه در صحنه باشيم آن توازن قوا پيش
بيايد و طرفين يعنی حداقل دو جناح نتوانند همديگر را حذف كنند،
اگر نتوانند حذف كنند ميرسند به اينكه تعامل پيدا كنند و
چگونه مملكت را اداره كنند. كما اينكه در تمام اروپا آن مقدار
جنگهای مذهبی در استقرار دموكراسی تأثير داشت بحثهای فلسفی و
روشنگرانه تأثير نداشت. حداكثر تأثير آنها 50 درصد بوده است.
يعنی جنگهای سی ساله نفس اروپائيها را گرفت و خسته شدند و
گفتند ميخواهيم زندگی كنيم. آن موقع مجبور شدند همديگر را
بپذيرند و قبول كنند اين پروتستان باشد، آن كاتوليك باشد.
نسبتشان با پاپ روشن باشد مرزهاشان مرزهای ملی باشد و آن موقع
وارد عصر دموكراسی شدند.
تاج زاده دربرابر اين پرسش كه
با توجه به سابقهی طولانی ملی مذهبی ها و طرفداری شما از
احزاب چرا نهضت آزادی مورد ارج قرار نميگيرد؟ آيا استراتژی
سازمان مجاهدين و مشاركت يكی است يا نه؟ پاسخ داد : نظر
مجاهدين انقلاب ومشاركت در مورد انتخابات حتماً يكی است و به
همين دليل به نامزد مشترك رسيدهاند.
دموكراسی خواهی به تنهايی
نميتواند به برنامه برسد. چون نيروهای دموكرات در عرصههای
مختلف ديدگاههای مختلف دارند. يعنی الان شما نه تنها بين ما،
بين خود ملی مذهبيها كه امضاء ميكنند پانزده نفرند طبق
بيانيههايی كه ميدهند، شما از روی اسامی ميتوانيد تشخيص
دهيد كه كداميك بيشتر دغدغهاش آزادی است و كداميك بيشتر
دغدغهاش عدالت است. به همين جهت اگر اينها آزاد شود قطعاً
منشعب ميشوند چون اگر قرار باشد كشور را اداره كنند آنجا
نميتوانند بگويند ما همه مشتركيم در آزادی، اين شرط ورود به
قدرت است. بعد بايد برنامهی چهار ساله بدهند، بودجه سالانه
تنظيم كنند. براساس كدام ديدگاه بايد تنظيم بكنتذ و كثيری از
اين مسايل، دقت كنيد. به همان دليلی كه اين دوستان نميتوانند
حزب شوند به همان دليلی كه اين دوستان با احزابی مثل نهضت
آزادی نتوانستند جبههی مشترك تشكيل دهند، تازه اينها هنوز
خارج قدرتند. هنوز شكل ارائهی برنامههای عينی برای ادارهی
كشور را ندارند. اينها هنوز با نيروهای اپوزيسيونی كه خارج
كشورند ودر چارچوب قانون ميخواهند كار كنند نتوانستهاند جبهه
تشكيل دهند. درحاليكه ما يك شعاری داريم كه منافعمان در آن
است، حتی منافع جناح راست هم در اين است و آن اينكه استقرار
دموكراسی به نفع همه است به نفع
ايران است، به نفع آيندهی خودمان و فرزندانمان است.
اتفاقا طبع مردم ايران چند حزبی است. مثل انگليس و آمريكا
دوحزبی نيست. اين خطر نيست كه فكر كنند يك حزب ميآيد به
تنهايی 60% آراء را دارد و بقيه را نيز به بازی نميگيرد. همين
الان اگر واقعاً انتخابات آزاد شود و گفته شود هر كس كه
ميخواهد در چارچوب قانون اساسی كار كند آزاد است از خارج و
داخل، از حزب دموكرات كردستان به شرط آنكه اسلحه را كنار
بگذارد و بگويد ميخواهد در چارچوب قانونی اساسی كار كند بيايد
نامزد معرفی كند تا مثلاً نهضت آزادی، ملی مذهبيها، بخشی از
جمهوريخواهها كه ميگويند ميخواهيم در چارچوب قانون اساسی كار
كنيم نامزد بدهند به نظر شما كدام نامزد ميتواند 50% آراء را
به تنهايی بدست آورد؛ از نظر من پاسخ منفی است. بنابراين جامعه
متكثری داريم كه تكثرش اتفاقاً اين خطری را كه آنها احساس
میكنند منتفی میكند، دوم خرداد يك
استثناء بود. میخواستند حال مردم را بگيرند و مردم هم حال
آنها را گرفتند. در انتخابات دموكراتيك كه مردم اينگونه
رای نميدهند.
اگر در همين مجلس هفتم
انتخابات آزاد بود. همه اين دوستانی كه رد صلاحيت شدند رأی
نمی آوردند. مهمترين دليلمان هم اين است كه طبق نظر سنجی كه
ما داشتيم و جناح راست هم داشت اين بود كه اين دوستان 27 درصد
آرا را داشتند و جناح راست 5/12 درصد، انتخابات هم كه برگزار
شد نفر اول جناح راست 14 درصد رأی آورد و بقيه هم كه كمتر.
يعنی خيلی با نظر سنجی تفاوت نداشت.
اين فرضی كه در اينجا مطرح
كرديد و گفتيد مردم از تحصن نمايندگان مجلس ششم حمايت نكردند،
البته شايد منظور سوال كننده اين باشد كه چرا مردم در خيابانها
نريختند و يا جلو مجلس جمع نشدند و يا تجمع اين گونه نداشتند.
من شخصاً با اين روشها در ايران موافق نيستم. دليلش هم اين است
كه ترديد دارم اين گونه حركتها به نفع دموكراسی تمام شود؛ چون
ما يك مردمی داريم كه وقتی آمدند به خيابان نيم ساعت طول
نميكشد كه چرا مثلا فلانی را رد صلاحيت كرديد میرسد به
مرگ بر يك جاهايی، اگر
اُكرائين، اُكرائين میشود، يك هفته ملت میايستد با يك خواسته
مشخص، بدون چيز ديگری، اينجا دانشجويان وقتی میخواستند
راهپيمايی كنند از آنها مثلا میخواستيم 500 نفر انتظامات شوند
و از ورود عده ای با شعارهای انحرافی و سوء استفاده جلوگيری
كنند. آنها نمی پذيرفتند به همين دليل راهپيمايی را به آنها
اجازه نمی داديم. مثلا در هيجدهم
تير جنايتی كه آنها كردند كافی بود تا خيلی چيزها در
اين مملكت اصلاح شود، اما تا
دانشجويان به خيابان ريختند آنها طلبكار شدند. يعنی كشت
و كشتاری راه انداختند كه معلوم نبود كار چه كسی بود و بعد
آمدند و گفتند میخواهيم مملكت را نجات دهيم.
به نظر من اگر دانشجويان يك ماه از
دانشگاه خارج نمی شدند و از دانشجويان دانشگاههای ديگر دعوت
میكردند كه هر روز بروند و از آنجا بازديد كنند و با
مردم ارتباط برقرار میكردند. به هر حال اگر منظور، به خيابان
ريختن است كه چون ما نه تشكيلات داريم و نه مردممان عادت به آن
رفتار دارند و مهمتر از همه اينكه عده ای وارد میشوند و
شعارهايی ميدهند و مردم را تحريك میكنند، چون آنها متشكل
هستند و برای آنها كاری ندارد به تيراندازی و خونريزی كشيده
شود و پرونده دموكراسی دو سال بسته شود. اتفاقاً ما
به جای اينكه به خيابان فكر كنيم
بهتر است به صندوق رای فكر كنيم، صندوق رای میتواند و
بهترين وسيله برای تجلی نظارت مردم است.
به قدرت نسل اندر نسل و قبل و
بعد از اسلام، اين ديدگاه وجود داشته است. از آن طرف هم بگويم
كه تنها راه اينكه دموكراسی در جامعه نهادينه شود اين است كه
هر كس احساس كند به نوعی میتواند در اين عرصه حضور داشته
باشد. مثلاً در جريانات دانشجوی 68 در فرانسه و آلمان و جاهای
ديگر كه اتفاق افتاد يكی از كارهايی كه دولت آلمان كرد اين بود
كه دانشجويان معترض را به سرعت جذب سيستم خودش كرد به جای
اينكه آنها را سركوب كند و به زندان بفرستد. امروز اين بخش از
نيروها از خود كادرهای قديمی آلمان بهتر كار میكنند چون جسور
بودند انقلابی بودند و ايده های نو داشتند و جوان هم بودند كه
امروز سابقه بسيار برجسته ای دارند. بخشی از انديشمندان بزرگ
اين كشور مثل دكتر سروش را كار بزرگی كه میتوانستيم انجام
دهيم اين بود كه يكی دو سال دكتر سروش را رئيس دانشگاه تهران
میكرديم، مطمئناً 50% مباحثی كه قبل از اين موضوع و بعد از آن
مطرح میكرد متفاوت بود. نه اينكه بگويم قبلش غلط است يا درست،
«انسان تا درون سيستم اجرايی قرار نگيرد بالغ نمی شود» اين
جمله از مهندس سحابی بود و
جمله خوبی بود كه میگفت بلوغ آدم سياسی، كار اجرای است، كار
خوب نتيجه زندان و فعاليت سياسی نيست. آنجا يك فرد میتواند
بفهمد در مملكت چه میگذرد و چه امكاناتی دارد و چه محدوديت
هايی و چه ضعف هايی دارد كه آن شخص مدير شود. و در اين چارچوب
زيبا ترين تعبير از ارسطو است كه میگويد شهروند كسی است كه
بتواند حكومت بكند و بتوان بر او حكومت كرد.
تاج زاده در باره برگزاری
انتخابات مجلس هفتم توسط دولت خاتمی گفت:
در انتخابات مجلس
هفتم با شرق مصاحبه كردم و گفتم، اگر من رئيس ستاد انتخابات
كشور بودم وقتی آن صحبت را كردند كه بايد برگزار شود، همان روز
يك اطلاعيه ميدادم و ميگفتم تمام كسانی كه اسامی آنان غير
قانونی رد شده است در انتخابات در ليست ميگذارم و آنها را در
مقابل عمل انجام شده قرار میدادم. |